احمدرضا کاظمی در روزنامه شهروند نوشت:احتمالا در جریان هستید که در روزهای اخیر خبری به نقل از آقای کریمیقدوسی تیتر یک برخی روزنامههای دلواپس کشور شده بود مبنی بر اینکه آقای ظریف در جلسهای اعتراف به اشتباه در برجام و مذاکرات هستهای کرده است. یکی از نکات جالب مسأله این بود که آقای قدوسی در این جلسه حضور نداشته و تنها احتمالی که بنده میتوانم بدهم این است که ایشان پشت در، فالگوش ایستاده باشد.
از آنجایی هم که بههرحال ساختمانهای دولتی مثل آپارتمانهای مسکن مهر نیست که ضخامت در و دیوارش از صفحات همین روزنامهای که دست شماست کمتر باشد، احتمال میدهیم آقای قدوسی کمی در شنیدن حرفهای رد و بدل شده در این جلسه دچار مشکل بوده و سخنان، ناقص و منقطع به گوشش رسیده و فقط بعضی کلمات را شنیده است. به نوار صدای ضبطشده این جلسه که همین الان به دست ما رسیده توجه کنید.
(توجه: کلمات داخل «گیومه» کلماتی هستند که آقای قدوسی از پشت در فقط آنها را شنیده است!)
- اعضای کمیسیون: خب، «جناب ظریف چرا اینقد» دیر رسیدن به جلسه؟ ما «نگران» شده بودیم کجا «هستین»!
(آنچه آقای قدوسی شنیده: جناب ظریف چرا اینقد نگران هستین؟)
- ظریف: «من واقعا» شرمندهام. «توی» ترافیک گیر کردم. چندتا ماشین با همدیگه «بر»خورد کرده بودن، مسیر قفل شده بود. من اصلا نمیتونستم از «جام» تکون بخورم! دست«کم» دو ساعت علاف بودم، هر«کاری کردم» نتونستم به موقع برسم.
(آنچه آقای قدوسی شنیده: من واقعا توی برجام کمکاری کردم!)
- اعضای کمیسیون: ایبابا، از میونبُری، چیزی نیومدید «چرا؟»
(آنچه آقای قدوسی شنیده: چرا؟)
- ظریف: اتفاقا انداختم توی اتوبان، منتها «یه» خروجی رو «اشتباه» پیچیدم، توی «بزرگ»راه مسیرو گم «کردم»!
(آنچه آقای قدوسی شنیده: یه اشتباه بزرگ کردم)
- اعضای کمیسیون: «بههرحال ما امروز باز» دلمون «خواست» شمارو از نزدیک ببینیم و بابت زحماتتون حضورا تشکر «میکنیم از شما». چون «شما واقعا در حق این کشور» لطف داشتید و از «خیانت»های امثال بابک زنجانی جلوگیری «کردید!».
(آنچه آقای قدوسی شنیده: بههرحال ما امروز بازخواست میکنیم از شما. شما واقعا در حق این کشور خیانت کردید!)
- ظریف: «شرمندهام» نکنید! «به» خدا لطف نیست. ما از دل و «جان»، نو«کری» میکنیم واسه مردم. اتفاقا چند وقت پیشم که با روزنامه «اعتماد» مصاحبه «کردم» بهشون گفتم، همینو گفتم.
(آنچه آقای قدوسی شنیده: شرمندهام! به جانکری، اعتماد کردم)
- اعضای کمیسیون: «در»مجموع ممنون که اومدین، میدونیم که فر«دام» کلی کار دارین! با اون همه فشاری که تحمل میکنید، به زحمت «افتادین» واسه این جلسه و خسته شدین! شرمنده!
(آنچه آقای قدوسی شنیده: در دام افتادین!)
- ظریف: نهبابا چه خستگی، «من» همین که میبینم مردم از اعتمادشون به ما «پشیمون» نیستن، خوشحال «هستم واقعا» و انرژی میگیرم! بقیه اهمیتی ندارن!
(آنچه آقای قدوسی شنیده: من پشیمون هستم واقعا)
- اعضای کمیسیون: ایشالا «سری بعد» خواستید بیاید «حواستون جمع باشه» خروجی رو «اشتباه» رد «نکنید»!
(آنچه آقای قدوسی شنیده: سری بعد حواستون باشه اشتباه نکنید!)
- 18
- 4