چندي پيش با يکي از اهالي روستاي بلبلآباد در هرمزگان صحبت ميکردم؛ روستايي که اولين روستاي بدون دخانيات در کشور است اما سالهاست کلنگ يک سالن ورزشي آنجا زده شده و به امان خدا رها شده است. تا اينجايش که طبيعي است، اين را هم اضافه ميکنيم به تمام طرحهايي که روي زمين ماندهاند. مساله اينجاست که يکي از کانديداهاي احتمالي مجلس به اين روستا رفته و گفته اگر راي بياورد اين سالن ورزشي را ميسازد! (اين اتفاق يادتان بماند، دوباره به آن ميرسيم. )
خبر ردصلاحيت حدود ۹۰ نفر از نمايندگان فعلي مجلس امروز در خبرگزاريها پخش شد. کاري با اين مساله ندارم، ترجيح ميدهم امروز به جاي سخن با سياستمداران با خودمان حرف بزنم.
مجلس دهم دارد به پايان ميرسد؛ کاري هم به هيچ جريان سياسي ندارم که چه کسي کاري براي مردم انجام داده و چه کسي کاري انجام نداده است.
۴۰ سال است که در انتخابات مختلف شرکت ميکنيم اما هنوز تجربه لازم را به دست نياورده و واکنشها و رفتار ما با روز اول هيچ تفاوتي ندارد. هنوز از نمايندهاي که به او راي دادهايم، سوالي نميپرسيم، جوابي نميخواهيم. همين که راي بدهيم انگار کارمان را انجام دادهايم.
همين که گاه ميرويم سر سفره برخي کانديداهاي مجلس يا شوراي شهر، شام و نهار ميخوريم و خودمان که هيچي، بقيه را هم ترغيب ميکنيم که به آنها راي بدهند، پسفردا که وارد مجلس بشوند ما شريک اشتباهها و کارهاي انجام نداده اين افراد هستيم.
وقتي يک حساب دودوتا چهارتا نميکنيم که مگر نمايندگي چه درآمدي دارد که براي رسيدن به صندلي مجلس حاضر هستند ميلياردي براي آن خرج کنند؟ اصلا محل هزينه اين ريخت و پاشها را از کجا تامين کردهاند؟ خشت اول را کج ميگذاريم و توقع داريم به ثريا نرسيم؟ به هر حال وقتي از پروندههاي فساد حرف زده ميشود، بايد در اين زمينه دقيقتر بود.
روز اول همينها را نميبينيم که فردا از خبر فساد هاج و واج ميمانيم، چرا تعجب ميکنيم؟ ما با خوردن شام و نهار و گرفتن هداياي تبليغاتي شريک اين فساد شدهايم، فقط نميدانم چرا بعد از اين همه سال چنين حقيقتي را باور نميکنيم!
چطور ميشود که يک نفر که الان چهار سال است نماينده مردم است، پشت بلندگو رفته و حرف ميزند و حتي يک نفر از کساني که در خانه يا دفتر او حضور دارد از ايشان سوال نميکند که در چهار سال گذشته چه قانوني وضع کردهايد که مشکل ما را حل کرده باشد؟ کدام رنج و درد را کم کرده و کدام مطالبه مردم را پيگيري کردهايد؟ اصلا مسئولي به خاطر نوع زندگياش از وضعيت مردم آگاه نيست، من روزنامهنگار يا کارمندي که روبهروي ايشان نشستهام چرا هيچچيز نميگويم؟ چرا سوال نميپرسم؟ باور کنيد هيچکس از شما بابت سوال پرسيدن قرار نيست دلخور شود.
همين الان خيليها تبليغات انتخاباتيشان را آغاز کردهاند. شعارها و برنامههاي پرطمطراق اين روزها بازارش گرم است. خانه و دفاتر برخي از کانديداها شبيه رستوران مرشدچلويي است. بوي کباب ميآيد اما پسفردا که وارد مجلس شوراي اسلامي شوند، بوي کباب نميآيد.
همين امروز اگر شخصيتي آمد و گفت در صورتي که نماينده شود براي شما سالن ورزشي و سينما و... ميسازد، از او سوال کنيد که چرا همه اين سالها در نقش يک شهروند عادي از نمايندههاي قبلي درخواست اين کار را نداشته است.
اگر در جلسه يا جمعي حاضر ميشويد، وعدههاي کانديداها را روي کاغذ بنويسيد، در تلفنهاي همراهتان حرفها و شعارهاي آنها را ذخيره کنيد، اگر وارد مجلس شدند، مدام سوال کنيد که پس اين وعدهها چه شد؟
اصلا چرا راه دور برويم؟ از همين نمايندههاي فعلي سوال کنيد که در اين چهار سال به وضع چه قوانيني کمک کردهاند. کدام وعدههايشان را انجام داده و کدام وعدههايشان را به چه دليل انجام ندادهاند. اگر اين سوالها را امروز نپرسيد، فردا ديگر دير شده است. آينده خودمان و شهرمان را با کباب و فلش و سيمکارت معامله نکرده و شريک کساني که حقالناس را به زدوبندي ميفروشند، نشويم.
سوال پرسيدن در اين کشور حق همه ماست. بنده که به سي نفر از نمايندگان فعلي مجلس تهران راي دادهام، حق دارم سوال کنم که عملکرد چهارسالهتان را به منِ شهروند توضيح بدهيد. دفتر و دستک که کم نداريد، منشي و خدم و حشم و کارمند هم که به قدر کفايت داريد، يک هفتهاي گزارشي به مردم تهران و حومه ارائه بدهيد که در اين چهار سال چه کارهايي را بهعنوان قوهاي که در راس امور است، انجام دادهايد.
آنوقت ما تصميم ميگيريم که در صورت تاييد صلاحيت به شما راي بدهيم يا خوشحال باشيم که با اين عملکرد ضعيف، همان بهتر که در مجلس حاضر نبوده و جاي يک نماينده اصلح را نگيريد.
فریور خراباتی
- 13
- 5