تخیلیمان درحالی ادامه دارد که یک نفر یکی از کتب مرجع علم پزشکی را انداخته توی آتش و چندتا زغال کبابی هم گذاشته زیرش و یک آتش مشتی درست کرده. بعد هم گفته میشود به دلیل پریدن از روی همان آتش چند جایش سوخته. وقتی هم که میخواستند طبق یکی از دستورالعملهای خودش با محلول کاهو سکنجبین و زرده تخممرغ و کلم حاصل از پیوند گل کلم و کلم بروکلی زخمهایش را ببندند زیر لب گفته است: «عوض این کارها زنگ بزنید اورژانس بیاد.»
در خبری دیگر داشتیم که مسعود فراستی گفته اسکورسیزی فیلمساز دسته دومی است و اصلا فیلم خوب ندارد. ما ضمن اینکه بار دیگر اعلام میکنیم به آزادی بیان کاملا معتقدیم، تأکید میکنیم که به آزادی بعد از بیان هیچ اعتقادی نداریم و اسکورسیزی یکی از خطوط قرمز ماست. از اینها گذشته، اگر برادر ارجمند، جناب اسکورسیزی دسته دو حساب میشود، کارگردانهای بعضی فیلمها و سریالهای ما چی حساب میشوند؟ احتمالا آنها سقوط کردهاند به لیگ محلات و بعدش هم کلا تیم منحل شده و الان کنار خیابان دارند با آبرنگ صورت هواداران را رنگ میکنند.
در خبری دیگر داشتیم که چینیها میخواهند ظرف ۱۰ روز یک بیمارستانهزار تختخوابی بسازند. اولش که این خبر را شنیدیم حدس زدیم که چینیها تحتتأثیر مصرف بیش از حد خفاش توهم زدهاند. اما بعد از چند ساعت دیدیم که مصرف خفاش نهتنها توهمزا نیست، بلکه باعث میشود آدم تندتند بسازد و برود بالا. مثلا من و چینیها با هم شروع کردیم. اونها شروع به ساخت بیمارستان کردند و تا این لحظه حدود ۷۰ درصدش را ساختهاند. من هم شروع به نوشتن این ستون کردم که فکر کنم ۵۰درصدش تا این لحظه تکمیل شده باشد. فقط خدا کند نویسندههای چینی هم سرعتشان اینقدر زیاد نباشد که آن وقت ما همین هم گیرمان نمیآید تا بخوریم.
خبر مهم بعدی این بود که طلاق را سهمیهبندی کردند. فقط من وقتی به سهمیهها نگاه میکردم متوجه شدم که تهران با این جمعیتش یکی از کمترین سهمیهها را دارد. بهنظر میرسد تهرانیها بیشتر در مسافرت اقدام به طلاق میکنند و برای همین مقداری از سهمیهشان را تخس کردهاند بین استانهای دیگر، مخصوصا استانهای شمالی که بتوانند در هنگام سفر هم از خدمات مورد نظر استفاده کنند.
در خبری دیگر داشتیم که یکی از سازمانهای بینالمللی گردشگری از ایران بهعنوان چهارمین مقصد گردشگری ماجراجویانه در دهه گذشته نام برده. ما نمیدانیم این توریستها چه چیزی را اینجا تجربه کردهاند.
اما همینکه در ایستگاه دروازه دولت سعی کرده باشند از قطار پیاده شوند، سعی کرده باشند از چهارراه توحید پیاده رد شوند، توی ترافیک دستشوییشان گرفته باشد و نه راه پس داشته باشند نه راه پیش، موتورسوارها توی پیادهرو از روی شست پایشان رد شده باشند، یهو یک نفر از ماشین جلویی با قفل فرمان نزدیکشان شده باشد، بچه همسایه بغلی نصف شب جوری عر بزند که تمام موهای تنش بدون دخالت دست بریزد، به اندازه تمام عمرشان ماجراجویی کردهاند و میتوانند با افتخار برای نوه- نتیجههایشان تعریف کنند.
- 18
- 2