محمد مهاجری در روزنامه اعتماد نوشت: برای سفر آقای رییسی به سمرقند و نهایی شدن عضویت ایران در سازمان شانگهای، پروپاگاندا و سروصدای زیادی در یک سال گذشته ایجاد شد و رسانههای دولتی از آن «فتح الفتوح» ساختند و مدتهاست دستاوردسازان با شعف شگفتانگیزی، مسحور آن شدهاند.
حال آنکه به قول ضربالمثل «خانه عروس بزن بکوب است، اما در خانه داماد خبری نیست» اتفاق خاصی نیفتاده که درخور این همه دستافشانی باشد.
دقیقا در همان روزهایی که اجلاس سمرقند برقرار بود و اعضای پیمان شانگهای گرد آمده بودند میان دو کشور قرقیزستان و تاجیکستان (که روسای جمهورش در سمرقند حضور داشتند) جنگ در گرفت و ۲۴ نفر تلفات داد. این جنگ هنوز هم ادامه دارد و قربانیان آن به حدود ۶۰ نفر رسیده است. وقتی در کشور همسایه عضو پیمان شانگهای، با توپ و تفنگ به جان هم میافتند، پیوستن به چنین سازمانی جای افتخار دارد؟
در جریان همین اجلاس، پوتین، قرارداد احداث خط لوله گاز ۱.۱۰۰ کیلومتری از روسیه به پاکستان را با نخستوزیر این کشور نهایی کرد. طبق این قرارداد گاز روسیه از قزاقستان، ازبکستان و افغانستان عبور میکند و به پاکستان میرسد حال آنکه مسافت این خط لوله از خاک ایران به مراتب کوتاهتر و هزینه آن کمتر است. با این حال رییسجمهور کشور دوست و برادر روسیه، هیچ سهمی برای ایران قائل نشد! این رخداد در دورهای که شعار توسعه روابط تهران- مسکو از سر و کول دولت سیزدهم بالا میرود، از برکات پیوستن ایران به سازمان شانگهای است!
پیمان شانگهای با اینکه از افتخارات دولت کنونی قلمداد میشود، در دولت آقای احمدینژاد مطرح گردید، اما تاجیکستان، به خاطر حمایت ایران از یک نهضت ضددولتی آن کشور، با پیوستن کشورمان مخالف بود و به همین دلیل عضویت ایران به تعویق افتاد. به نظر میآید دولت روحانی، به درستی برای این پیمان ارزش سیاسی و اقتصادی موثری قائل نبود و آن را جدی نگرفت. پس با همه تبلیغات صورتگرفته باید این توفیق را با تاخیر در کارنامه دولتهای نهم و دهم نوشت.
روابط اقتصادی ایران با اعضای پیمان شانگهای به دلیل تحریمها با سدهای محکم روبهرو است. مثلا هندیها -به عنوان عضو پیمان شانگهای- حاضر به خرید نفت ایران نیستند و انجام هر معاملهای را در این زمینه مشروط به لغو تحریم امریکا میدانند. روابط اقتصادی ایران و چین نیز با همه تبلیغاتی که درباره آن میشود عمدتا به صورت تهاتر است و نیاز به مبادله پول ندارد تا مشکلاتش بیرون بزند. ترکیه هم شرایطی همانند هند یا چین دارد. بقیه شرکتها هم چندان محلی از اعراب ندارند.
دلخوش کردن به بعضی اعضای شانگهای، مانند افغانستان طالبان چنگی به دل نمیزند. حتی اگر بپذیریم روابط اقتصادی با این کشور، آورده قابلقبولی داشته باشد، برای گسترش آن هیچ نیازی به پیمان شانگهای نیست و تهران و کابل بدون اینکه آن راه را طی کنند، خیلی سادهتر میتوانند مشکلات خود را حل کنند.
علاوه بر اختلافات قرقیزستان و تاجیکستان که به آن اشاره شد، پاکستان و هند نیز با یکدیگر اختلافات استراتژیک و عمیق دارند و حضور آنان در پیمان شانگهای تاکنون، منازعات را حتی به میزان خیلی اندک کاهش نداده است.
نان پیمان شانگهای را چینیها میخورند و روسها از نام آن برای پز دادن در برابر غربیها (مثلا به عنوان یک پیمان پرقدرت) استفاده میکنند. بنابراین قربانصدقه رفتن برای سازمانی که نه نانش مال ماست نه نامش، اصلا حسادتبرانگیز نیست.
پیمان شانگهای با اینکه منافع ناچیزی برای ما دارد، اما وجودش بِه از عدم وجود است! اما با حجمی که تبلیغ کردهایم ممکن است انتظاراتی برای مردم ایجاد کند که بعدا مانند وعدههای بر زمین مانده برای دولت سیزدهم دردسرساز شود.
باید این واقعیت را پذیرفت که تلاش دیپلماتیک دولت سیزدهم برای پیوستن ایران به پیمان شانگهای نه مرغ و ماست و برنج را به قیمتهای دولت روحانی میرساند، نه درآمد ۸۰۰ میلیارد مانند زمان احمدینژاد را نصیب ما میکند (که بالاخره معلوم نشد آن درآمد هنگفت کجا رفت) و نه رونق نسبی اقتصادی دولت سازندگی و دولت اصلاحات را به ارمغان میآورد و نه حتی قیمت دلار را به ۷ تومان میرساند!
به این ترتیب پیمان شانگهای هر قدر هم خوب باشد، برای دخیل بستن مناسب نیست.
- 10
- 3