مرتضی الویری، دهمين شهردار تهران پس از انقلاب اسلامي ايران بود که به مدت ٣٢ماه سکان اداره شهر تهران را در دست داشت؛ او بعد از غلامحسین کرباسچی به شهرداری تهران رفت؛ فعال و زندانی سیاسی در دوران پهلوی، نماینده دور اول و سوم مجلس شورای اسلامی پس از انقلاب، چهارسال معاونت سازمان برنامه و بودجه، رئیس سازمان مناطق آزاد تجاری و سفیر ایران در اسپانیا بوده است. او که از لیست اصلاحطلبان کاندیدای این دوره از انتخابات شورای شهر تهران بود، توانست رأی دوم مردم تهران را کسب کند.
منتقد عملکرد محمدباقر قالیباف شهردار تهران و شوراهای شهرتهران درچند دوره گذشته است؛ الویری معتقد است فساد سازمانیافتهای درشهرداری تهران در سالهای اخیر شکل گرفته که شورای شهر با عملکرد منفعلانه براین اقدامات غیرقانونی مهر تأیید زده است. الویری معتقد است؛ «تخلفات زیادی درشهرداری تهران صورت گرفته، پروژههای غیراولویتدار اجرا شده و درقبال این تخلفات، شورای شهر به هیچوجه نقش نظارتی خود را نتوانسته انجام دهد.» او مهمترین اولویت کاری شورای شهر آینده را انتخاب شهرداری توانمند و پاکدست میداند.
*با توجه به تجربه حضورتان درشهرداری تهران، اهمیت و جایگاه شوراهای شهر بهخصوص در کلانشهر تهران را توضیح دهید؟ عملکرد شورای شهر تهران درچند دوره اخیر را چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ من به این سوال در چهارچوب قانون فعلی است؛ وگرنه به اعتقاد من خود قانون درمواردی نواقصی دارد که باید رفع شود؛ اگر بخواهم وظایف را فهرست کنم؛ دو، سه کار مهم و کلیدی از کارکردهای شورای شهر است؛ نخستین مورد انتخاب یک شهردار مجرب، متخصص، پاکدست، مدیر و مدبر که طبیعتا این از عهده شورای شهری برمیآید که آگاهی و هوشیاری کامل دراین مقوله را داشته باشد. دومین وظیفه شورای شهر بحث تصویب بودجه شهرداری و برنامههای شهرداری است؛ پروژههایی که درشهر بایستی اجرا بشود. سومین مطلب، نظارت بر اجرای فعالیتهای شهرداری است و هر سه این مقولهها، موارد کلیدی و مهمی است که درماده ٧١ قانون شوراها آمده است، البته مسئولیتهای فردی هم آمده است که من وارد آنها نمیشوم. اگر شورای شهر این سه مهم را به خوبی و درستی انجام دهد، یعنی هم شهردار بهتری انتخاب کند، هم با دقت و موشکافی اولویتهای شهر را تشخیص بدهد و بتواند برنامه ٥ساله شهرداری را پیاده کند و بودجه سالیانه که در واقع یک برنامه یکساله است را بتواند تدوین کند و نظارت درستی برفعالیتهای شهر داشته باشد، طبیعتا بسیاری از نابسامانیهایی که در شهر میبینیم، برطرف خواهد شد.
اما درمورد بخش پایانی سوال شما که آیا شورای شهر دراین زمینه کارش را خوب انجام داده، من برداشت مثبتی متاسفانه از این ماجرا ندارم، چراکه تخلفات زیادی درشهرداری صورت گرفته، پروژههایی غیراولویتدار اجرا شده و درقبال این تخلفات، شورای شهر به هیچوجه نقش نظارتی خود را نتوانسته انجام دهد.
این ضعف عملکرد شورای شهر درقبال شهرداری به مشکلداربودن قانون یا ترکیب یک شورا و انفعالیبودن عملکرد آن شوراها برمیگردد؟
این نحوه عملکرد به هر دوعامل کلیدی که اشاره کردید، برمیگردد؛ یکی نقص قانون شوراهاست؛ یعنی شوراها به هیچوجه طبق قانون فعلی نمیتوانند نقش یک پارلمان محلی یا مجلس محلی را مثل سایر کشورهای پیشرفته ایفا کنند؛ درکشورهای پیشرفته، شورای شهر، کلیه امور مربوط به شهر را نظارت میکند، برنامهریزی میکند و مصوبات قانونی میدهد؛ درست مانند یک پارلمان و مجلس محلی. درکشور ما اولا مسئولیت شورای شهر درحد شهرداری خلاصه شده است، درحالی که شما میدانید شهرداری فقط بخش بسیار محدودی از امور شهری را در برمیگیرد؛ بسیاری از مقولات شهری بیرون از شورای شهر تعریف شده و به این ترتیب قدرت مانور شورای شهر بسیار محدود شده است؛ عامل دوم برمیگردد به افرادی که بهعنوان شورای شهر دور هم جمع شدهاند؛ شما حتی اگر بهترین قانون را هم داشته باشید و بیشترین اختیارات را هم به شورای شهر بدهید، اما اعضایی که بهعنوان شورای شهر دور هم جمع میشوند، توانمندی استفاده از آن قانون را نداشته باشند، قانون در واقع بیاثر میشود و نقش خود را از دست میدهد.
این نقیصه متاسفانه در دورههای مختلف شورای شهر به چشم میخورد؛ یعنی افرادی به شورای شهر راه پیدا کردهاند که فقط برمبنای یک شهرت نسبی توانستهاند رأی مردم را جلب کنند، درحالی که اطلاعات اولیه درمورد مسائل مدیریت شهری ندارند؛ نکته دوم درباره اعضای شورای شهر این است که بعضیها حتی اطلاعات لازم را داشتهاند، تخصص لازم را هم داشتهاند ولی پاکدستی و سلامت لازم را نداشتهاند؛ لذا شما ممکن است یک فرد متخصص و مجرب را هم بخرید و عامل شما بشود و دیگر عیبهای شما را نبیند و به تمجید شما دست بزند. این اتفاق متاسفانه درشورای شهر افتاده است؛ متاسفانه باید بگویم که بعضی از اعضای شورای شهر به وسیله مدیران شهرداری تطمیع شدهاند و چشم خود را برخطاهای شهرداری بستهاند.
چرا تاکنون رویکرد قالب این بوده که بیشتر چهرههای هنرمند و ورزشکار و غیرمتخصص برای شوراها کاندیدا شوند و مورد اقبال مردم هم قرار بگیرند؟
دموکراسی یک فرآیند است که باید به تدریج به طرف تعمیق آن پیش برویم؛ در یکسری مراحل ما ادای دموکراسی و مردمسالاری را درمیآوردیم؛ یعنی فکر میکردیم فقط با برگزاری انتخابات و تعیین یک فرد کار مردم به مردم واگذار شده است. دراین حرکت دو آسیب وجود دارد: یکی اینکه چهرههایی که بیشتر تبلیغاتی بودند یا وصل به منابع مالی بودند، توانستند به وسیله تبلیغات دروغین یا وعدههای دروغین و با هزینههای زیاد به شورای شهر و مجلس راه پیدا کنند و عامل دومی که این کمبود را نشان میدهد، درسوال قبل نرسیدم که پاسخ بگویم این است که بایستی مکانیزمهایی تعبیه شود که نماینده شورای شهر بتواند با بدنه مردم ارتباط ارگانیک برقرار کند، الان اینگونه نیست؛ افرادی که انتخاب شدهاند، رأی خود را گرفتهاند و تا ٤سال دیگر با مردم کاری ندارند، درحالی که درکشورهای مردمسالاری و دموکراتیک پیشرفته نمایندگان کلانشهری مثل تهران به صورت کلی و عمومی انتخاب نمیشوند که ارتباطشان با مردم قطع بشود؛ درکشور ما اولا تعداد اعضای شورای شهر بسیار کم است و مفهومی ندارد، در دنیا استثنا هستیم که یک شهر ٨ یا ١٠میلیونی، در واقع ٢١نفر نماینده داشته باشد، تعداد کم است و دوم اینکه این تعداد کم، مناطق و نواحی و محلات مختلف شهر را نمایندگی نمیکند؛ برای اینکه اینها به صورت مجموعهای انتخاب میشوند و فرض کنید یک منطقه از شهر تهران از این ٢١نفر، ١٠ تا ١٥ نماینده را درخود جای داده باشد ولی ممکن است ازمناطق دیگر با مقتضیات و نیازهای دیگرهیچ نمایندهای دراین مجموعه نداشته باشد، این هم نقص دیگری است که درخود جایگاه قانونی ما آن را داریم.
ازسوی دیگر نظارتی که باید برعملکرد شورای شهر صورت بگیرد، هم وجود ندارد تا پاسخگوی رفتار و اقداماتشان درمقابل مردم باشند
به دلیل اینکه یک ارتباط ارگانیک و مستقیمی بین مردم و اعضای شورای شهر برقرار نبوده و تنها ارتباط زمان و فصل رأیگیری است و بس؛ یعنی رأیگیری که تمام شد، میرود تا ٤سال بعد و این به نظر من درست نیست؛ البته ما شورا یاری را درشهر تهران داریم که بیشتر حالت نمایشی و غیرفعال دارد؛ ارتباط ارگانیک و زندهای نیست بین مردم و شورای شهر.
آقای قالیباف حدود ١٢سال درجایگاه شهرداری تهران حضور داشته و اگر بخواهیم کلی نگاه کنیم، یکسوم حضور شهرداران جمهوری اسلامی درشهرداری تهران را به خود اختصاص دادند، این حضور طولانیمدت در یک سمت چه مزایا و چه معایبی میتواند برای یک شهر داشته باشد؟
تا جایی که من تاریخ شهرداری تهران را مرور کردهام، به نظر میآید که آقای قالیباف طولانیترین عمر شهرداری را به خودشان اختصاص دادهاند. دراین زمینه فیالواقع میشود مزایا و معایبی را رصد کرد؛ اگر در زمینه مزایا بگویم، میتوانم این مطلب را عنوان کنم که به هرحال شهرداری که تجربه میاندوزد، از این تجربیات میتواند استفادههای بیشتری بکند اما عیبی که این روش دارد، این است که اولا اگر مفاسدی دربرخی ازمقاطع اتفاق افتاده باشد، این مفاسد همینطور ادامه پیدا میکند و روی هم انباشت میشود و به نحوی پوشانده میشود؛ درحالی که اگر شهردار جدید و مدیر جدیدی بیاید، آن مدیر جدید سعی میکند خرابکاریهای قبلی را یا برملا یا متوقف کند. ایراد دومی که دراین زمینه وجود دارد، شهر را از تجربیات جدید توسط مدیر جدید بیبهره میکند؛ به عبارت دیگر یک شهردار دریک دوره ٤ساله یا حداکثر ٨ساله تمام منویات، آرزوها و توانمندیهای مدیریتیاش را به کار گرفته است. از آن زمان به بعد، دیگر هیچگونه استعداد جدید یا نگرش جدید یا توانمندی جدید وجود ندارد که در سیستم تزریق بشود، بنابراین من فکر میکنم این تجربه جهانی، تجربه مطلوبی است که در اکثر کشورها چه درمورد ریاستجمهوری و چه درمورد شهرداری اجازه نمیدهند که بیشتر از دو دوره یک فرد بر مسند شهرداری باشد.
به اعتقاد شما به میزان حضوری که ایشان درشهرداری داشته، اقدامات اثرگذار برای شهر تهران انجام داده است؟
ارزیابی من ازعملکرد ١٢ساله آقای قالیباف، متاسفانه ارزیابی مثبتی نیست؛ یعنی همانطور که در ارزیابی ٨ساله دولت آقای احمدینژاد براین باور هستم که کل کشور و جمهوری اسلامی لطمههای زیادی دید و برخی از این لطمهها تا سالیان دراز آثار منفی خودش را برجای میگذارد، درمورد شهرداری آقای قالیباف هم متاسفانه چنین برداشتی دارم.
به چه دلیل؟
ادله من این است که به دو دلیل آقای قالیباف نتوانست کارنامه خوبی درحوزه توسعه پایدار شهری برجای بگذارد؛ اینکه من میگویم توسعه پایدار تکیهام روی این مطلب است که ممکن است برخی از پروژههای چشم پرکن انجام بشود، ولی اگر انجام این پروژه با تأثیرات جانبی و اتفاقات دیگر هماهنگ و همگون نباشد، میتواند تبدیل به یک ضایعه برای یک شهر بشود. آقای قالیباف خودش استراتژیست یا مدیر استراتژیک نبوده و تیم کلانی دراین زمینهها نداشته است، طبیعتا باوری به توسعه پایدار شهری نداشته و پروژهها را منفک و جدای از هم نگاه کرده است. دومین مطلب این است که آقای قالیباف قانونگریز بوده و تکیهای بر مصوبات شورای شهر و اسناد بالادستی نداشته است؛ نمونهاش این است که شما میبینید. درخیلی ازمواقع فاصله زیادی بین عملکرد شهرداری و مصوبات شورای شهر وجود دارد؛ اگر من بخواهم نمونهای بگویم، بایستی به اصلاحیه بودجه سال ١٣٩٣ اشاره کنم که درپایان سال ٥هزارمیلیارد تومان جابهجایی در بودجه مصوب شهرداری صورت گرفت.
به عبارت دیگر، یکسوم بودجه را آقای قالیباف خلاف عمل کرد و درپایان سال و بعد از اجرای پروژهها و اجرای بودجه، تأییدیه شورای شهر را گرفت؛ این نقد هم به آقای قالیباف وارد است که خلاف عملکرد و هم به شورای شهر که بعد از انجام یک کار خلاف قانون، کار غیرقانونی شهردار را مهر تأیید زده است. ازسوی دیگر، یک مدیر اگر توجه و ذهنش کسب قدرت یا به دست آوردن پروسه دیگری باشد، ممکن است برای رسیدن به آن منافع شهر را قربانی کند که این اتفاق هم درمورد آقای احمدینژاد و هم درمورد آقای قالیباف افتاد. البته درمورد آقای احمدینژاد، زمان محدودتر بود؛ شما میبینید در زمان آقای احمدینژاد برای کسب رأی بخشی از ساختمان جنوبی شهرداری مرکز را اختصاص میدهند به توزیع طبل و سنج و لوازم عزاداری و همچنین نفری ٢٠٠هزار تومان به افراد میدهند تا بتوانند حسینیه دایر کنند، هرکسی که به این پدیده نگاه کند، میبیند که این فقط یک حرکت تبلیغاتی است برای کسب رأی و معلوم نیست که درمقابل این همه نیازهایی که شهر تهران دارد؛ آیا برای عزاداری امام حسین این اقدام کار پسندیده و مفیدی است که ما از بودجه شهرداری انجام دهیم؟ و مشابه این مطلب را شما در اقدامات آقای قالیباف میبینید حتی با اتمام برخی پروژهها، سعی کردند که افتتاح آنها مماس بشود با ایام تبلیغات انتخاباتی؛ روز شمار پایانیافتن پروژه طبقاتی پل صدر، یکی از آن نمونههاست یا بزرگراه امام علی(ع) که سعی کردند اتصال پیدا کند، به انتخابات سال ١٣٩٢ تا بهرهبرداری تبلیغاتی شود اما درهمان پروژهها ایرادهای بسیار گستردهای وجود داشت.
این پروژههایی که با عجله و شتاب در آستانه انتخابات افتتاح میشود، توسط شورای بعد قابل نظارت و بررسی است؟ یا با تغییر شورا و شهرداری ممکن است که این مهم مغفول بماند؛ نمونهاش آقای محسن هاشمی چندی پیش گفتهاند که در آستانه انتخابات خطهای مترو را با عجله افتتاح میکنند که خیلی ایمنی ندارند و اینها ممکن است حادثههای بزرگ برای مردم ایجاد کنند؛ اینها قابل رصد کردن در شورای بعدی هست یا خیر؟
من تصور میکنم اگر شورای وظیفهشناس و پرقدرتی شکل بگیرد حداقل میتواند جلوی تداوم این تخلفات را بگیرد؛ کارها و هزینههای انجامشده را نمیتوانیم برگردانیم؛ پل صدر را دیگر نمیتوان برداشت و تبدیل به ٦/٤٠ کیلومتر راه مترو کرد؛ آن پول هزینه شده و رفته است. زیرگذر توحید را دیگر نمیشود به هم زد بایستی تصادفات و ناایمنی که در آنجا وجود دارد را تحمل کنیم که غیراصولی انجام شده است؛ اینها کارهایی است که انجام شده است؛ اما میگویند جلوی ضرر را از هر جا بگیرید، منفعت است. حداقل این است که شورای شهر میتواند جلوی انجام پروژههای مطالعه نشده را که هزاران میلیارد تومان دیگر باید در آنها برای اتمامشان هزینه شود، مورد بازبینی مجدد قرار بدهد و موارد غیراولویتدار را از دستورکار خارج کند و موارد دیگر را که در اولویت هستند را اجازه دهند که مطالعات کامل روی آنها انجام شود که موجب هرزرفت منابع ملی نشود.
در این انتخابات بسیاری از صاحبنظران معتقدند آقای قالیباف شعارها و وعدههای پوپولیستی داده است؛ نمونه آن تقسیم مردم به ٩٦ و ٤درصد؛ چقدر در عملکرد شهرداری این نگرششان به مستضعفین و اقداماتی که برای آن ٩٦درصدی که مدنظرشان است، وجود داشته و آیا تغییری در سیاستهایشان برای ریاستجمهوری رخ داده یا همان روند شهرداری را در انتخابات ریاستجمهوری ادامه میدهند؟
بدون تردید این شعارهایی که مطرح شده شعارهای کپیبرداری شده و وارداتی است که ایشان خواسته کپیسازی از مدل والاستریت بکند؛ در مورد عملکرد ایشان که آیا درآن جهت بوده، بر مبنای همان کپیرایت، کپیبرداری عمل کرده است یا نه؟ بله اگر شما مجوزهای برجسازیهای عجیب و غریبی که داده شده که معلوم است به جیب چه کسانی میرود را با تقسیمبندیهای آقای قالیباف تطبیق دهید، مشخص میشود که آن برجسازیها و آن کسانی که درآمدهای کلانی به جیب میزنند جزو همان ٤درصدیهایی هستند که آقای قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری منتقد آنها شده است یا در زمینه واگذاری مدیریتهای شهرداری به سرداران بازنشسته ناجا؛ آیا اینها جزو آن ٩٦درصدی بودند که آقای قالیباف بعد از دوران بازنشستگی به صورت غیرقانونی آنها را در شهرداری به کار گرفته یا نه، عکس این بوده است؟ ما در داخل شهرداری نیروهای کارآمد، متخصص و پر توان داریم که متاسفانه آقای قالیباف به جای استفاده از آنها چشم امیدش به دوستان قدیمی و رفیقبازی و استفادهکردن از نیروهای مسلح داخل شهر است.
یک رویکردی که ایشان در انتخابات داشتند، حمله به دولت روحانی بود، بهخصوص عملکرد دولت در مورد مسأله آلودگی هوا و ترافیک را زیر سوال میبرد؛ چقدر مسأله آلودگی هوا به دولت و چقدر شهرداری مرتبط است؟
ببینید دوسوم عملکرد ١٢ساله آقای قالیباف در زمان دولت آقای احمدینژاد یعنی همزمان با یک دولت اصولگرا بوده که از دوستان آقای قالیباف بودند؛ یکسوم آن مربوط میشود به دوره آقای روحانی. تعامل بین دولت و شهرداری مقوله مهمی است که من فکر میکنم آقای قالیباف در هر دو دوره که اشاره کردم چه دوره آقای احمدینژاد و چه دوره آقای روحانی نتوانسته تعامل مناسبی را با دولت برقرار کند. به عنوان مثال من یادم میآید موقعی که من مسئولیت شهرداری تهران را داشتم وقتی که بحث آلودگی هوا به صورت یک مقوله جدی مطرح شد، شهرداری تهران و دولت آقای خاتمی همکاری خیلی خوبی را انجام دادند؛ بهعنوان مثال مطالعاتی که ژاپن برای شهرداری در بحث آلودگی هوا انجام داد، با مطالعاتی که سازمان محیطزیست در زمانی که خانم دکتر ابتکار متولی بود، انجام دادند به هم پیوند خورد و تبدیل به یک مصوبه هیأت وزیران شد که به موجب آن مصوبه با همکاری دولت و شهرداری ظرف ١٠سال میبایست آلودگی هوای تهران به حد نرمال میرسید. آن مصوبه را من بهعنوان شهردار آوردم و به صورت لایحه تقدیم کردم به شورای شهر و مصوبه شورای شهر را هم گرفتم. پس بنابراین همکاری بین دولت، شهرداری و شورای شهر برای انجام آن کار به وجود آمد.
البته آن زمانی بود که دیگر بیشتر از یک سال از عمر شهرداری من نمانده بود و در همان مرحله کارهای اجرایی ما در آن زمینه شروع شد؛ ٣٥ پروژه بایستی اجرا میشد که یکی ارتقاي کیفیت سوخت بود که انجام شد؛ ما در همان مقطع با همکاری دولت شروع به عرضه بنزین بدون سرب در تهران کردیم در حالی که قبلا بنزینها با سرب بود و آلودگی ایجاد میکرد. گوگرد با همکاری دولت از گازوییل حذف شد؛ بنابراین آن دودهای سیاهی که از اگزوز اتوبوسها خارج میشد، دیگر شما بعد از آن در شهر تهران نمیدیدید. معاینه فنی خودروها راه افتاد؛ کارهای دیگری هم باید بعدا اجرا میشد مثل ارتقای کیفیت موتور اتومبیلها، سیانجی سوزکردن اتوبوسها، توسعه حملونقل عمومی؛ حدود ٧٠درصد آلودگی هوای تهران ناشی از حملونقل و آلایندههای متحرک هست اما بعد از آن دوره و بعد از روی کار آمدن آقای احمدینژاد و مراحل بعد متاسفانه این همکاریها ادامه پیدا نکرد، نتیجهاش این شد که بر خلاف آن چشماندازی که پیشبینی میشد نهتنها ما به طرف متعادل و منطقیکردن کیفیت هوای تهران پیش نرفتیم، طبق آمار و ارقامی که الان این روزها گزارش میشود، متاسفانه هوای تهران از نظر آلودگی وضع بدتری پیدا کرده است.
از این صحبت شما به این نتیجه میرسیم که اهمیت انتخاب همزمان رئیسجمهوری با لیست مشترک اصلاحطلبان درواقع به نحوی به شکلگیری تعامل سازنده بین شهرداری و دولت هم منجر میشود
حوزه مدیریت شهری بشدت تحتتأثیر مدیریت کل کشور است؛ برای اینکه بسیاری از اتفاقات که در شهر میافتد تحتتأثیر سیاستهای کلی کشور است بهعنوان مثال شهر تهران میتواند منابع درآمدی خودش را از گردشگری و توریسم ارتقا ببخشد. این افزایش توریسم کی اتفاق میافتد؟ موقعی که رئیسجمهوری روی کار باشد که بتواند با دنیا تعامل کند و ما بتوانیم گردشگران خارجی را جذب کنیم، وگر نه این اتفاق نمیافتد پس ببینید که دقیقا حضور یک رئیسجمهوری آگاه و معتقد به تعامل با دنیا میتواند بر روی درآمد شهرداری اثر بگذارد یا در زمینه سرمایهگذاریهای داخل شهر ما به هیچ وجه با منابع داخلی شهرداری نمیتوانیم مشکلات شهر را حل کنیم. احتیاج به جذب سرمایهگذاری خارجی داریم؛ شهرداری تهران میتواند به وسیله ایجاد مشارکت با سرمایهگذاریهای خارجی یا از طریق بیاتی که یک روش دیگری است برای جذب سرمایههای خارجی بسیاری از پروژههای دارای توجیه فنی و اقتصادی را در تهران تعریف کند و بدهد خارجیها انجام دهند. خب این چه زمانی قابل انجام است، زمانی که رئیس دولتی بر سر کار باشد که با دنیا در حال تخاصم، درگیری و تقابل نباشد؛ لذا من اینها را مکمل همدیگر میدانم و باید بگویم که اگر ما ٢١ نفر عضو شورای شهر کارآمد، متخصص و عالی انتخاب کنیم، آنها هم بهترین شهردار را انتخاب کنند، اما در کفه دیگر ترازو یعنی در دولت، رئیس دولتی ناکارآمد، نابلد و ناهماهنگ وجود داشته باشد، زحمات ما به ثمر نخواهد رسید.
نکته مهمی که در صحبتهایتان اشاره کردید، مسأله فساد است، دلیل ریشه یافتن فساد در سیستم را شما چه میدانید و فکر میکنید که در واقع شورا چگونه میتواند هم خود از فساد مصون بماند و هم بتواند نظارت و کنترل روی شهرداری داشته باشد؟
در سیستم ناسالم افراد سالم هم به دزدی کشیده میشوند، پسر پیغمبر هم دزد میشود اما در سیستم سالم دزد هم نمیتواند، دزدی کند و این تجربهای هست که شما در کشورهای مختلف میتوانید ببینید. مشکل فساد در کشور ما بیشترنسبت به نرمهای جهانی بیشتر است و ما جزو بدترین کشورهای دنیا قرار داریم؛ این مسأله به این دلیل نیست که افراد دین و ایمان ندارند بلکه بر عکس به هر حال اینجا یک کشور اسلامی است و تکیه در قانون اساسی و هم تأکید دولتمردان بر ارزشهای اسلامی است. علت اصلی حضور گسترده فساد این است که سیستم موجود سیستمی است که فساد را در درون خود پرورش میدهد این هم برمیگردد به بحث حکمرانی خوب که الان در دنیا شاخصهای آن مشخص شده است بهعنوان مثال یکی از شاخصههای حکمرانی خوب مشارکتجویی و حضور عام مردم در فرآیندهای تصمیمگیری است؛ وقتی که ما با یک مکانیسمی در مورد تصمیمات و پروژههایی مردم را مشارکت بدهیم، این مشارکت عمومی موجب میشود که خاصه خرجی صورت نگیرد و برخی از پروژهها فقط به خاطر وجود شخصیتها تعریف نشود.
من صریح به شما بگویم که در کشور ما عدهای در بعضی از مناصب و مدیریتها نه بر مبنای عزت بلکه بر مبنای حضور یک فردی که به دنبال پست و مقامی میگردد و جایگاهی را میطلبد، تعریف میشوند. در مورد پروژهها هم همین است شما میبینید که یک اقدامی مثلا جدولبندی خیابان ممکن است عوض بشود یا پلی ممکن است زده بشود که وقتی کنکاش میکنیم به این نتیجه میرسیم که یک آقازادهای یا یک فردی که به جایی میرسد، قرار شده که یک پروژهای به او داده شود، بنابراین پروژهای هم برای آن تعریف شده است؛ اگر ما سیستم مشارکتی به معنای عامی داشته باشیم، طبیعتا میتواند جلوی بسیاری از این تخلفات را بگیرد.
دومین مسأله، مسأله شفافیت است که در سیستمهای مدرن بنا بر این است که تمام فعل و انفعالات و فعالیتهای اقتصادی و انتصابها و عزل و نصبها باید روشن و شفاف باشد یا به عبارت دیگر سیستم شیشهای باشد در تاریکخانه هر اتفاقی ممکن است بیفتد. آنچه که الان در شهرداری وجود دارد عبارت از این است که مزایدهها و مناقصات در تاریکخانه انجام میشود؛ شما یک پروژهای را بخواهید بگیرید حتی اگر با بهترین قیمت و کوتاهترین زمان هم ارایه دهید، هیچ معلوم نیست که قبول بشود مگر اینکه زیرمیزی یا به صورت ناسالم دم افرادی را ببینید و آنها را مشارکت بدهید. در زمینه انتصابها و عزل و نصبها یک بخش دیگری از فساد مشاهده میشود، در سیستمهای سالم اصل ارشد بودن ملاک ارتقاي شغلی است. شما نمیتوانید از جایگاه معاون منطقه به رئیس منطقه ارتقا پیدا کنید مگر اینکه صلاحیت لازم را داشته باشید؛ فردی نمیتواند رئیس منطقه شهرداری بشود مگر اینکه قبلا معاون منطقه باشد و ردههای قبلی را طی کرده باشد؛ اما میبینیم که در سیستم جدید شهرداری کارمند رسمی و بالای شهرداری بازنشسته میشود و یک بازنشسته ناجا از بیرون و پروازی وارد سیستم میشود بدون اینکه دست چپ و راستش را در کار مدیریت بشناسد، میآید و مسئولیت را برعهده میگیرد. واگذاریها هم همینطور است، دادن امتیازها هم همینطور است که باز یک سر فصل دیگری از فساد است که در بحث املاک نجومی بخشی از آن مطرح شد. بنابراین وقتی شما اینها را در کنار هم ببینید، متوجه میشوید که سیستم معیوبی است که با کمال تأسف باید بگویم این سیستم معیوب و فاسد که ما را در بدترین ردههای بینالمللی قرار داده به وسیله افرادی انجام میشود که نمازخوان و روزهگیر هستند و خودشان را متعهد میدانند اما گرفتار این چمبره فساد هستند.
فکر میکنید اولویت شورای شهر آینده تهران با توجه به اینکه لیست اصلاحطلبان رأی آورده است، چه موضوعی باید باشد؟
نخستين اولویت یا صریحترین اولویت این است که فرد واجد شرایط یا دارنده بالاترین شرایط در زمینه توانمندی مدیریتی، پاکدست، با داشتن تخصص لازم برای اداره امور شهر برای تصدی مسئولیت شهرداری انتخاب شود؛ کار دیگری که باید شورای شهر انجام دهد و یک مقدار زمانبر است، بازنگری در قوانین بالادستی است، قانون شهرداری ما متعلق به سال ١٣٣٤ است، اگر چه در زمانهای بعد اصلاحیههایی بر آن خورده ولی به هیچ وجه با مقتضیات امروز ما سازگار نیست. قانون شورای شهر ما ایرادات فراوانی دارد.
اختیارات شورای شهر در حوزه شهر بسیار محدود است. این قوانین باید بازنویسی و بازنگری بشود کار دیگری که روی همین حوزه باید انجام شود، بازنگری در برنامه ٥ساله شهرداری است که احتیاج به بازنگری اساسی دارد؛ پیگیری و تنظیم نظارت مستمر نه بعد از اجرا بلکه در زمان طراحی و مطالعه پروژهها یکی دیگر از وظایف مهمی است که جزو وظایف ماده ٣٤ است و مغفول مانده است؛ شورای شهر باید سیستمی را طراحی کند که به صورت مداوم نظارت خودش را قبل از انجام تخلف در شهرداری و اجرای پروژه انجام دهد. من فکر میکنم اینها اولویتهای مهمی است که اگر شورای شهر بتواند انجام دهد این مسیر بیراهه که شهر را به بنبست میرساند، میتواند به راه درست برگردد.
- 13
- 6