مدیر ستاد مدیریت بحران استان کرمانشاه میگوید آنقدر زلزله را پیشبینی میکردم که گوشی موبایلم هر شب بالای سرم بود.
طبق روال هرشب، با چند تا از جوانهای محل نشسته بودند، توی کوچه و گپ میزدند؛ تصویری ثابت که در تمامی شهرها و روستاهای ایران قابل مشاهده و یکی از توجیهکنندههای منطقی آن، «بیکاری» است؛ استان کرمانشاه هم که همیشه در سرشماری، یکی از سه رتبه اول تا سوم را به خودش اختصاص داده، طبیعتا از قاعده این تصویر خوگرفته با درو دیوارهای شهر، مستثنی نیست.
این شبنشینی اما با شبنشینیهای روزهای قبل یک تفاوت اساسی داشت؛ اول، برقها قطع شد؛ بعد توی آسمان نورهای سفید و قرمز و آبی دیدند، از جا برخاستند؛ همزمان صدای وحشتناکی همهجا را فراگرفت؛ طوری که نمیدانستند منبع صدا کجاست؛ فقط پیش میآمد و بلندتر و گوشخراشتر میشد؛ یکی از پسرها میگفت که گوشهایش را با دو دست گرفته بود و بعد صدای ریزش و خرابی و آوار؛ میگفت به هر سو که نگاه میکرد، ساختمانها پایین میآمدند؛ مدرسه را دیده بود که پایین آمد و نوبت خانههای بعدی میرسید؛ او فکر میکرد خواب دیده؛ وقتی فهمید زلزله آمده از روی زمین شکافبرداشته محله ویرانشده فولادی، دویده بود سمت خانهشان ببیند از اهالی خانه کسی زنده مانده!
اگر در شهر سرپلذهاب، مسکنهای مهر را درنظر نگیریم، بیشترین آمار کشته را محله فولادی دارد؛ مثل این است از کوچه خودتان عبور کنید و جای ساختمان، همهجا آوار ببینید؛ از ساختمانهای عظیم چند طبقه که خوابیدهاند روی خانههای کناری؛ طوریکه پشتبام خانه به سطح زمین رسیده و اهالی هر دو خانه که حدود ۲۵ نفری میشوند، مُردهاند تا خانهای سه طبقه که در آن جشن تولد گرفته بودند و طوری در زمین فرور رفته و گود شده که باید لبه زمین ترکبرداشته بروید و پایین را نگاه کنید تا شاید چیزی به نام «خانه» در ذهنتان متصور شود.
میگویند محله فولادی برخلاف نامش، بسیار نرم است و این قابلیت را نداشته که در آن ساختمانسازی کنند و اصلا زمین کشاورزی بوده؛ پشت خانهای که توی زمین فرورفته هم جوی آب هست و ذرتهایی که به ردیف کاشته شدهاند و دیگر کسی نیست از پشت پنجره به آنها نگاه کند.
رضا محمودیان، مدیرکل ستاد مدیریت بحران استانداری کرمانشاه، میگوید «زمینلرزه از ازگله شروع شد؛ به حالت صعودی آمد و از زمینهایی که کشاورزیاند و شُلتر و صخرهای نیستند، زده بیرون»؛ او توضیح میدهد که «الآن بعضی خانهها با ستونهای خیلی عظیم و گردنکلفت و قوی افتادهاند و چهارطبقه آمده پایین و کنارش هم خانه داریم که مالک، خودش ساخته و ضعیف هم است و اتفاقا خسارت آنچنان ندیده.»
زلزله کرمانشاه، از یازده کیلومتری سطح زمین، آمده و وقتی به فولادی رسیده در سه کیلومتری(تقریبا سطح زمین) بوده؛ به گفته محمودیان، «ساختمانهای قوی که بیشتر مقاومت کردهاند، بیشتر تخریب شدهاند اما خانههایی که مقاومت کمتری داشتهاند، زلزله را رد کردهاند.»
چرا درزمینهای نرم خانه ساختند؟
مدیر ستاد بحران: مگر میشود به مردم گفت بروید آنطرفتر بسازید؟
اما زمینهای مسکن مهر هم زمینهای کشاورزی بودهاند این را هم مدیرکل ستاد مدیریت بحران استانداری کرمانشاه میگوید. و در میان مصاحبهای که در ساختمان فرمانداری قصر شیرین، صورت میگیرد، این نکته در ذهن، مهم مینماید که «پس قبل از ساخت و ساز باید زمین را هم آزمایش کنند»؛ محمودیان، میگوید: «الآن باید مدیر کل دفتر فنی استانداری و بنیاد مسکن و مسکن و شهرسازی بنشینند و شورای فنی تشکیل دهند اما شما به این مردم بگویید که میخواهیم خانه شما را دو قدم آنطرفتر بسازیم؛ مگر اجازه میدهند؛ شما باید دوجانبه قضاوت کنید. یک کسی صد متر زمین دارد و میگوید که امکان ندارد و این زمین من برِ خیابان است و اگر یک کوچه آنطرفتر بدهیم، میگوید قیمت زمین افت میکند.»
میپرسی که «نمیشود قوانین و مقررات سفت و سخت و جریمهطور در این زمینه اعمال شود؟» و او جواب میدهد که «نمیشود با این جمعیت کرمانشاه.» و این باز هم نکتهای دیگررا به ذهن میآورد که شاید این زمینهای نرم، تنها سرمایه یک خانواده باشد و اگر آنجا خانه نسازند، هیچ جای دیگر نمیتوانند بسازند. در مورد مسکن مهر هم همینطور است؛ ساکنان مسکن مهر تکلیفشان مشخص است؛ پول اندکی داشتهاند و یک رئیسجمهوری که (به گفته کارشناسان، بنا به هر دلیل حتی تبلیغاتی برای خودش) وامهایی به آنها داد تا با قیمت ارزان صاحب خانه شوند و حالا هم بیخانه شدهاند؛ هم وامهایشان تمام نشده و هم ساکنان مسکنهای مهر در کرمانشاه و دیگر جاهای ایران در استرس زندگی میکنند.
از لرستان به هرسین و صحنه و سنقر و سنندج تا آذربایجان و بعد هم ترکیه
مدیریت بحران کرمانشاه: متاسفانه زلزلهای زد که هیچکدام پیشبینی نمیکردیم
آقای محمودیان که از عملکرد مدیریت ستاد بحران در زلزله کرمانشاه راضی به نظر میرسد، میگوید که همیشه زلزلهای را پیشبینی میکرده که از لرستان میآید، میزند به هرسین بعد میآید به صحنه، از صحنه میرود به سنقر، از سنقر هم میرود به سنندج ؛ او اذعان میکند که همیشه موقع خواب، گوشی همراهش بالای سرش بوده تا خبر زلزله را به او بدهند؛ تا این حد زلزله را پیشبینی میکرد. او می گوید که همیشه منتظر است و نگاهش برای زلزله همیشگیست با این توضیح که «متاسفانه الآن زلزلهای زد که هیچکدام پیشبینی نمیکردیم.»
نمیشد مردم را باخبر کرد؟
مدیر ستاد بحران: همان موقع گفتم الآن کرمانشاه با خاک یکی شده
محمودیان، باز هم توضیح میدهد که «گسلهای فعالی داریم یکی همین گسل زاگرس است که خوزستان، لرستان و کرمانشاه و کردستان و تا ترکیه و آذربایجان را دربرمیگیرد و فعال است.»
با این توضیحات، به نظر میرسد که اقدامات لازم برای مقاومسازی باید در این مناطق صورت بگیرد و آمادگی لازم ایجاد شود؛ مدیر ستاد بحران کرمانشاه، میگوید که «در نیم ساعت، چهل و پنج دقیقه قبلش دوستان لرزهنگاری به من اطلاع دادند که چهارو نیم ریشتر دارد زلزله میآید. مرکز لرزهنگاری به من اعلام کرد که در مرز عراق است؛ پیام برای من آمد و من رفتم به سایتش دیدم که مرکزش در ایران و کانونش در ازگله است و پهنه و شتابش را که دیدم، رفتم صدا و سیما و مصاحبه کردم که اینجا آسیب ندیده، برگشتم خانه یکی از دوستان، رفته بودم دنبال خانوادهام و میخواستم بلند شوم که با کله(سر) افتادیم توی دیوار؛ خدا کمک کرد این زلزله هفت و سه دهم ریشتر در صد سال گذشته در کل دنیا نظیر نداشته. من همانموقع گفتم که کرمانشاه الآن با خاک یکسان شده و یک میلیون کشته دادیم؛ ولی خدا کمک کرد که قبل از آن پسلرزه باعث شد یک عده از مردم از خانههایشان بیرون بیایند؛ زلزله هم از مسیری آمد که تراکم جمعیتی کمتری داشت و الا خود سرپل باید حداقل ۵، ۶ هزار کشته میداد.»
با این اوصاف، مدیریت بحران، تنها راه مطلعشدن مردم از زلزله را پسلرزه میداند و اینکه رحمکردن خدا(به معنای تصادفاتی که باعث کم شدن تلفات میشوند)، میتواند تاثیر بسیار زیادی در چنین مدیریتی داشته باشد.
با یک حساب سرانگشتی، سه خانه در محله فولادی حدود ۱۰۰ کُشته داشتند
وقتی رئیس مدیریت بحران از تلفات یاد میکند، آمار کشتهشدهها را از او میپرسید؛ و او میگوید: «الآن کل استان پانصد و چند نفر کشته داده»؛ میپرسید «یک سری بدون جواز دفن شدهاند و یک عده هم که اهل سنت هستند ممکن است مراسم و آداب و سنن پس از مرگ به اندازه سایر ادیان برایشان مهم نباشد( شاید به این دلیل که به زنده بودن آدمها بیشتر اهمیت میدهند) و ممکن است جزو آمار کشتهشدهها نباشند.»
آقای محمودیان، میگوید « نه؛ آنها هم که بدون جواز بوده با اذن آدمهایی مثل قاضی محل و... بوده؛ حالا تنها دو نفر مجهولالهویه داریم که در روزنامه زدهایم و انگار مهمان بودهاند در سرپل ذهاب و نزدیک ۱۲ هزار نفر مصدوم»؛ ۵۰ تا ۶۰ نفر هم میگذارد کنار برای آنها که مثلا با اجازه همان قاضیهای محل دفن شدهاند. شما که به محله فولادی رفتهاید و بازماندههای این محله ویران، صحبت کردهاید، یک حساب سرانگشتی انجام داده و میگویید برخلاف آمار رسمی پزشکی قانونی این رقم کمی کمتر از واقعیت به نظر میرسد، مثلا در محله فولادی سه خانه نزدیک ۱۰۰ نفر کشته داشتند.
مردم یک چیز میگویند؛ مسئولان یک چیز دیگر
سقوط آزاد از مسکن مهر
در استان زلزلهزده کرمانشاه، آمار کشتهشدهها هیچ رقم ثابتی را نزد مردم و مسئولان نمیتواند به خودش اختصاص دهد؛ برای نمونه، مردم شهر میگویند که تعداد کشتهشدههای مسکن مهر، صدها نفر است و برخی هم حتی به وجود جسدها بنا بر مشاهدات خود تاکید میکنند؛ اهالی مسکنهای مهر هم در واقع به درستی نمیدانند چند نفر مُردهاند؛ آنها پراکنده شدهاند؛ تنها میشود از زبانشان شنید که همسایه طبقه بالاییشان از مسکنهای بیدر و پیکر مهر، به پایین سقوط کرده و مُردهاند؛ یک نمونهاش مرد خیاط حدودا پنجاه سالهای که از طبقه چهارم مسکن مهری در مجتمع شهید شیرودی سرپل ذهاب، سقوط میکند و همسایهاش میبیند چطور میمیرد.
بنا به آمار رسمی، مسکن مهر هم نزدیک به ۳۰ نفر کشته داشته. در میانه مسکنهای لرزان و ناپایدار مهر، هر لحظه ترس ریزشی دوباره را احساس میکنید؛ آوارهای استوار، با دندانههای ترسناک، شما را در خود میبلعند و به نوعی بهت عظیم، این جمله را در ذهن شما تکرار میکنند که «گیرم یک نفر هم نمرده باشد؛ آیا میشود به چنین خانههایی بازگشت و در آن زندگی کرد؟»
- 14
- 5