در آستانه برگزاری چهلمین سالگرد پیروزی جمهوری اسلامی هستیم. اگر دفترچه قطور عملکرد ۴۰ ساله این نظام را در حوزههای مختلف بررسی کنیم، بدون تردید در هیچ حوزهای مانند حوزه محیط زیست کشور با رکود و سقوط مواجه نبودهایم. موارد زیادی از مشکلات زیست محیطی در پهنه جغرافیایی ایران وجود دارد که این ادعا را تایید میکند. محیط زیست را از هر طرف نگاه کنیم حالش خوب نیست؛ از خشکسالی و مصرف بی رویه آب تا شکار غیرقانونی، از تخریب جنگل ها تا بیابان زایی، از بدرفتاری با حیوانات و آزار زبان بستهها تا....
اگر بگوییم وضعیت دریاچه ارومیه به تنهایی برای نشان دادن مصائب محیط زیست ایران کافی است گزافه نگفتهایم . دریاچهای که بزرگترین دریاچه داخلی ایران، بزرگترین دریاچه آب شور در خاور میانه، و ششمین دریاچه بزرگ آب شور دنیا و از مهمترین و با ارزشترین اکوسیستمهای آبی ایران و جهان به شمار می آید. مساحتاش در تراز اکولوژیک ۴۳۴۸ کیلومترمربع، تقریبا ۶ برابر مساحت شهر تهران و حجماش در تراز اکولوژیک: ۱۴.۵ میلیارد مترمکعب، تقریبا دو برابر سد کرخه است.
این دریاچه که زیستگاه بسیاری از پرندگان بومی و مهاجر بوده و زندگی و معیشت بسیاری از بومیان به آن گره خورده است، اکنون به پهنه خشک و شورهزاری تبدیل شده است و بیم آن میرود که خود به کانون گرد و خاک جدیدی تبدیل شود و حتی ساکنان روستاها و شهرهای اطراف را ناگزیر به پذیرش مهاجرت اجباری کند.از این دست مثالها در حوزه محیط زیست کشور به ویژه منابع آبی کم نداریم. خشک شدن دریاچه هامون که بسیاری آن را ناشی از ضعف دیپلماسی کشور میدانند،زخم دیگری بر پیکره محیط زیست کشور است.
هامون نیز که سومین دریاچه بزرگ ایران پس از دریاچه خزر ودریاچه ارومیه و هفتمین تالاب بینالمللی جهان و یکی از ذخیرهگاههای زیستکره در ایران است، بیجان و بیآب دراز به دراز در سیستان و بلوچستان افتاده است و حتی گرد و خاکهای ناشی از آن که توسط بادهای ۱۲۰ روز سیستان بلند میشود، سبب طوفانهای شن در شرق کشورشده است، به نحوی که این استان از لحاظ بیماریهای تنفسی و آسم رتبه اول را در کشور دارد و این طوفانها باعث مهاجرت اجباری گسترده مردم سیستان به سایر مناطق کشور شده است.
قصه خشک شدن هامون همان قصه همیشگی ضعف مدیریت وبیتدبیری است، این دریاچه بین ایران و افغانستان مشترک است و همین بلای جانش شده است. وسعت دریاچه هامون در زمان پرآبی ۵۶۶۰ کیلومتر مربع است که از این مقدار ۳۸۲۰ کیلومتر مربع متعلق به ایران و بقیه متعلق به افغانستان است. با این اوصاف، دریاچه هامون وابسته به رودخانه هیرمند است و این وابستگی باعث شده تا هرگونه نوسانات در میزان آب آن، مشکلاتی را برای کل سیستم به وجود آورد. رودخانه هیرمند نیز که شریان اصلی ورود به هامون است، چند سالی است که پشت سد دیلمپاسی خشک شده و به دلیل سدسازی بر روی آن در خاک افغانستان، خود دیگر آبی ندارد که هامون را سیراب کند.
اگر از منابع آبی کشور و قصه پرغصه خشکی دریاها وتالابهای کشور مانند زاینده رود، مهارلو ، تالاب گاوخونی، دریاچه بختگان و حتی کم آب شدن دریای کاسپین و ... صرفنظر کنیم. جنگلهای کشور نیز دست کمی از منابع آبی ندارند. در چند دهه اخیر، صرفنظر از خشکسالی، تخریب، آفت و بیماریهای جنگلی، گوش جنگلها به دلیل خلاهای قانونی و ضعف ابزارهای نظارتی به صدای ارهها و تیشهها عادت کرده و بسیاری از آنان قربانی سودجویی مافیای چوب شدند.
با نگاهی گذرا به اندک پوشش جنگلی در سطح کشور به این نتیجه میرسیم که در این حوزه نیز تخریبهای غیر قابل جبرانی رخ داده است. جنگلهای شمال کشور به عنوان شناسنامه جنگلهای ایران با سرعت بیسابقهای در حال محو شدن هستند . به گواه کارشناسان این حوزه در ۴۰ سال گذشته نزدیک به ۲۲درصد مساحت آن از بین رفته است.به عنوان مثال جنگلهای هیرکانی با قدمت ۴۰ میلیون سال در ۴۰ سال اخیر به دلیل قطع درختان و برداشت بی رویه چوب، تقریبا نیمی از مساحت آن به مخروبه تبدیل شده است و دیگر کارکرد گذشته خود را ندارند.
همین چند ماه پیش بود که رئیس انجمن جنگلبانی ایران برای چندمین بار زنگ خطر نابودی جنگلهای شمال را به صدا درآورد. «هادی کیادلیری» اعلام کرد: با وجود اجرای «طرح تنفس» در حال حاضر ۴۲ درصد از جنگلهای شمال در معرض نابودی است. وی به ایسنا گفت: «همان نشانههایی که طی ۳۰ سال گذشته منجر به نابودی جنگل های زاگرس شد، امروزه در جنگلهای شمال مشاهده میشود و اگر این روند ادامه یابد تا ۳۰ سال آینده جنگلی نداریم.»
چند روز پیش نیز هفتهنامه همشهری جوان درباره وضعیت جنگلهای ایران آمارهای تکاندهندهای را ارائه کرد. بخشی از این آمار و ارقام دلهرهآور را در ذیل میآوریم.
«متوسط سرانه جهانی در کشورهای دارای پوشش جنگلی۶۰۰۰ متر مربع است. سرانه پوشش جنگلی در ایران۱۶۰۰ متر مربع است. در میان ۶۵ کشور دنیا ایرانجایگاه ۵۴ را دارد.حجم زباله دفن شده در جنگلها روزانه ۳ هزار تن است. نام کشور ایران در میان ۶ کشور مخرب جنگل جهان به چشم دارد. سالانه ۶ میلیون متر مکعب از جنگلهای شمال کشور که نزدیک به سه میلیون سال قدمت دارد، برداشت صورت میگیرد. قطع درختان جنگلی و نابودی جنگلهای خزری، سالانه ۹۰۰ میلیون دلار خسارت دارد. در ۴۱ سال اخیر، ۲۰۰ هزار هکتار جنگلها و مراتع کشور طعمه حریق شدهاند. در هر ثانیه ۳۶۰ متر مربع از جنگل و مراتع ایران نابود میشود. ۶۰۰۰ کیلومتر طول جادههایی است که در جنگلهای کشور ساخته شدهاند. ۱۰میلیون متر مربع از جنگلهای مازندران در اثر ویلا سازی تخریب شده است. اگر روند ثابت بماند، ۶۰ سال طول میکشد تا تمام جنگلهای ایران از بین برود».
شاید برخی افراد گزارش همشهری جوان را بدبینانه و اغراق آمیز بدانند وآن را متهم به سیاه نمایی کنند. اما بدون شک این آمار برای کسانی که هر روزه اخبار مربوط به محیط زیست ایران را دنبال میکنند، غیرمنتظره و دور از ذهن نیست.
اگر از جنگلها و منابع آبی عبور کنیم. حیات وحش ایران نیز از قاعده تخریب مستثنی نمانده است. در میان این آشفته بازار زیست محیطی، اوضاع حیات وحش بحرانی تر که نه، وخیم تر است. خیلی سال پیش، شیر ایرانی و ببر مازندران منقرض شده اند و اکنون اوضاع پلنگ، یوز آسیایی، خرس سیاه آسیایی، قوچ و میش لارستان، گوزن زرد ایرانی، مرال، گور ایرانی و دلفین بینی بطری، خوب نیست و در فهرست گونه های در حال انقراض قرار گرفته اند.
ایران نه تنها دارای تنوع زیست محیطی گیاهی و جانوری است، بلکه از جمله کشورهایی محسوب می شود که محیط زیستِ جانوری بومی دارد. سمند جویباری، افعی دماوندی، قوچ لارستان، سمندر لرستانی، گوزن زرد و ... همگی از گونه های بومی و محلی ایران است که نمونه های آن را در هیچ کجای دنیا نمی توان یافت. اما خشکسالی و تغییر اقلیم، تخریب زیستگاهها، گسترش فعالیت های انسانی، شکار بی رویه و بسیاری از دیگر عوامل، سبب شده تا جمعیت اندکی از گونه های انحصاری ایران باقی بماند. جمعیت یوز ایرانی مثال روشنی از این ماجراست. یوزپلنگ ایرانی که خطر انقراض و تلاش برای نجاتاش، حتی پای او را به تیم ملی فوتبال باز کرد در حال حاضر جمعیت بین ۴۰ تا ۷۰ قلاده تخمین زده میشود که آن هم به درستی از آن محافظت نمیشود به نوعی که در مرداد ماه امسال، در سمنان یک یوزپلنگ به دلیل نبود فنس کشی مناسب وارد جاده شد و در تصادف با ماشین جانش را از دست داد.
به گفته «احمد علی کیخا» معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست با توجه به شرایط اقلیم و زیستگاهی کشور، ۱۴۰۱ جانوری در کشور شناسایی شده اند که از این تعداد ۶.۴ درصد گونه ها یعنی ۷۴ گونه در معرض تهدید هستند و در صورت نبود عزم ملی برای حفاظت از آنها، شاهد از دست دادن این گونه ها خواهیم بود.
در این چهل سال آبزیان نیز از تخریب در امان نبودند. صید «ترال» در خلیج فارس که گفته بومیان توسط کشتیهای چینی و هندی انجام میشود نمونه روشنی از تخریب و نابودی آبزیان کشور است.
لازم به ذکر است ترال یا گوفه تورماهیگیری بزرگی به شکل قیف است که از دو طرف به تختههایی متصل است و دنبال شناور در بستر دریا کشیده میشود و مانند جارو عمل میکند و نه تنها ماهی بلکه تمام موجودات آبزی از ریز تا درشت از کف دریا جمع میکند. این شیوه صید دارای خطرات بسیار زیادی برای آبزیان به ویژه آبزیان کفزی است و عامل انقراض برخی از آبزیان و نابودی موجودات دریایی ماکول و غیرماکول است.
چند ماه پیش «محمد پورکاظمی»، رئیس موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور ازخطر انقراض ۱۲۲ گونه آبزی در کشور خبر داد که وضعیت برخی از گونهها چنان وخیم است که برای ۱۰ گونه از آنان با مشارکت بخش خصوصی و مردمی زیست بانک احیا میشود. پارسال نیز «صابر وطن دوست»، دبیر کنفرانس ملی ماهی شناسی کشور در این کنفرانس، آمار ماهیهای در خطر انقراض را ۱۶ گونه اعلام کرد که ده گونه آن دریای خزر و رودخانههای آن است. چند روز پیش نیز «پروین فرشچی»، معاون محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست، از خطر انقراض ماهیان خاویاری خبر داد و قاچاق را عامل اصلی این انقراض عنوان کرد.
فرو نشست زمین، بحران محیط زیستی دیگری است که در کمین بلیعدن کشور است. فرونشست زمین پدیده تقریبا نوظهوری است که بیش از ۱۵۰ کشور از جمله ایران با آن درگیر هستند، بر اساس اعلام مجامع بین المللی فرو نشست سالانه ۴ میلیمتر از زمین بحران است؛ درحالیکه در حدفاصل بین دشت فسا و جهرم شاهد فرونشست زمین تا ۵۴ سانتیمتر یعنی چیزی حدود ۱۴۰ برابر حد بحران هستیم.
فرونشست زمین پیامد برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی، خشکسالی، ناکارآمدی در مدیریت آب، سدسازیهای غیرعلمی، از بینبردن پوشش گیاهی و عواملی از این دست است. به گفته کارشناسان ۳۰۰ دشت از ۶۰۰ دشت ایران خشک و بسیاری از آنها دشت ممنوعه اعلام شده اند.
دومینوی فرونشست زمین، بیش از یک دهه در ایران آغاز شده است، اما دولتمردان ما همچنان سرگرم اختلافات سیاسی و جناحی خود هستند تا پرداختن به این مهیب ترین خطری که پایداری زیستن را در وطن تهدید و تحدید میکند. خطری به بزرگی یک جنگ مهیب و نابود کننده یک تمدن که جدی گرفته نشده و سهل انگاری مسئولان اجازه شنیدن آن را نیز به مردم نداده است.
پدیده فرونشست زمین نشان دهنده فرایند بیابان زایی و مرگ یک سرزمین است. مرگی که مردم آن سرزمین را ناچار به کوچ از بیابانی به نام وطن میکند. کارشناسان میگویند اگروضعیت زیست محیطی کشور به همین روال پیش رود تا یک دهه دیگر مهاجرتهای زیست محیطی در ایران آغاز میشود.
آخرین تیر پیکر رنجور محیط زیست ایران موضوع انتقال آب دریای کاسپین به سمنان است. طرح انتقال آب دریای کاسپین به سمنان که از سال ها پیش مطرح و تا به امروز پیگیری و در این سال ها با مخالفت برخی کارشناسان و سازمان حفاظت محیط زیست مواجه شده، اکنون چند گام بیشتر تا اجرا شدنش فاصله نمانده است. این در حالی است که به گفته «پرویز کردوانی»، پدر علم کویر شناسی ایران،اگر آب کاسپین به سمنان انتقال یابد، نه تنها کویر را سیراب نمیکند،بلکه این دریاچه تبدیل به شورهزاری میشود و جان هزاران موجود زنده نیز به خطر خواهد افتاد.
موضوع ریزگردها، آلودگی هوا، آلودگی صوتی و هزاران موضوع ریز و درشت محیط زیستی دیگر در کشور وجود دارد که در این چند سطر کوتاه مجالی برای پرداختن به آن نبود. زمانی که با اهمال و بیتدبیری به محیط زیست خود لطمه می زنیم، باید منتظر واکنش متقابل همان محیط زیست باشیم. اگر این روند تخریب ادامه داشته باشد،بدون شک روزی میرسد که باید به این سیاره تاوان پس بدهیم.
امید می رود تا برنامه های در دست اجرا در موسسه ها و سازمان های محیط زیستی ضمن تداوم، اثربخشی داشته و نسل های آینده ی ایران نیز شاهد محیط زیستی سرسبز،جاندار و زنده کشور باشند.
- 10
- 1