پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۳:۴۸ - ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۲۳۱۶۳
رفاه و آسیب های اجتماعی

روایت دردناک از دردِ نداری؛ الو؟ کلیه‌تون رو فروختید؟

فروش کلیه,فروش اعضای بدن در ایران
"الو...ببخشید، شماره‌تون رو از روی دیوار برداشتم...درست گرفتم؟...برای فروش کلیه...". آخرین راه را انتخاب کرده‌اند، چیز دیگری برای رفع مشکلات مالی خود ندارند. دست به انتخابِ آخرشان زده‌اند و می‌خواهند کلیه خود را بفروشند. انتخابی که «دیوار»های شهر را از «مهربانی» به «حراجی» تبدیل کرده است. روزی افراد بر روی این دیوارها، لباس و وسایل مختلف به یکدیگر هدیه می‌دادند و حالا دیوارها پر شده از شماره تلفن‌هایی که اعضای بدن خود را به حراج گذاشته‌اند.

به گزارش عصر خبر، دیگر نام خیابان‌ها نه‌تنها شباهتی به آن‌ها ندارد بلکه تضادهای تلخی هم ایجاد کرده است. «عدالت» مشهد برخلاف نامش رنگ و بویی از قسط و عدل ندارد؛ از یک طرف ساختمان‌های مجلل و چند طبقه پزشکان چشم‌نوازی می‌کند و از طرف دیگر بر حاشیه دیوارهای همان ساختمان‌ها، سینا ۲۷ ساله شماره تلفن خود را نوشته تا کلیه‌اش را برای تهیه سرپناهی بفروشد.

الو، ببخشید شماره‌تون رو از دیوار برداشتم، درست گرفتم؟

بله.

برای فروش کلیه B-، هنوز فروشنده هستید یا فروختید؟

نه هنوز نفروختم. شما می‌خواید؟ چه قیمتی مد نظرتونه؟

قیمت ندارم

من هم قیمت ندارم. قیمت گیر بیارید بعد زنگ بزنید

شما چه قیمتی مد نظرتونه؟ چرا می‌خواین بفروشین؟

نیاز مالی دارم...

چقدر؟

من حداقل ۲۰۰ میلیون تومن لازم دارم و حدود این قیمت‌ها می‌فروشم.

اگر احیانا برای خونه می‌خواین، ما یک خونه پیدا کنیم به‌جای پول؟

بله اگر می‌تونید...

شماره تلفن‌ها منحصر به یک کوچه و خیابان نیست. لازم هم نیست برای پیدا کردن‌شان زمان زیادی صرف کنید؛ اگر به در و دیوارهای اطراف داروخانه‌ها، ساختمان‌های پزشکان، بیمارستان‌ها، مطب‌ها و ... نگاهی بیندازید، با تعداد زیادی از کلیه‌های به فروش گذاشته شده مواجه می‌شوید. فرقی نمی‌کند خیابان‌های پشت سر هم و نزدیک به یکدیگرِ «عدالت»، «محتشمی»، «عارف»، «پرستار» و «قائم» باشد یا «چمران» و «مدرس». از احمدآباد تا ارگ و دیگر نقاط شهر، حراجی کلیه‌ها برقرار است. روی دیوارها، حاشیه‌ی درها، زیر کنتورهای گاز، کنار آیفون‌ها و ... با خودکار یا ماژیک، گروه‌های خونی نوشته شده و بعضی هم مانند عرفان ۲۲ ساله خواهش کرده‌اند که «پاک نشود».

عرفان شماره‌اش را اواخر سال گذشته که در مشهد حضور داشته روی دیوارها نوشته و حالا در ساری زندگی می‌کند؛ «هنوز کلیه را نفروخته‌ام، کارم خیلی گیر است داداش، اگر شما پول کم دارید تخفیف هم می‌دهم». تنها ۲۲ سال دارد و کلیه‌ی o+ خود را به قیمت ۵۰ میلیون تومان به فروش گذاشته است. ۲۰ میلیون برای اجاره خانه کم دارد و ۳۰ میلیون را هم می‌خواهد در بانک بگذارد تا بتواند وام بگیرد و با خرید خودرویی مدل پایین، کار کند.

یاسر ۳۳ ساله هم در سفری که به مشهد داشته، شماره‌اش را یادداشت کرده تا بتواند کلیه‌ای با گروه خونی مد نظرش پیدا کند. چابهار زندگی می‌کند و حدود سه سال است که دنبال کلیه می‌گردد. چهار بار موفق شده فروشندگان و افرادی را پیدا کند اما پس از سپری کردن آزمایش‌های مربوطه مشخص شده که کلیه آن‌ها به یاسر پیوند نمی‌خورد.

چه قیمت‌هایی پیدا کردی؟

از ۱۰۰ میلیون به بالا؛ تا ۱۵۰ و ۲۰۰ میلیون تومان حدودا

کجاها باید دنبالش گشت؟

شماره‌تون رو جلوی انجمن (اهدا عضو)، بیمارستان‌ها و اینا بذارید، مردم زنگ میزنن بهتون

الان مشهدید؟

نه دیگه من برگشتم چابهار

سمت منطقه شما هم پیدا میشه؟

نه بابا اینجا که خبری نیست. تو همون شهرها باید دنبالش بگردید اگر بیمار دارید.

فروش کلیه,فروش اعضای بدن در ایران

لکه‌های بعضی دیوارها نشان می‌دهد که چندین بار شماره‌های مختلف یادداشت و سپس پاک شده است. علی، نگهبان یکی از ساختمان‌ها از این که مجبور است به صورت دوره‌ای شماره‌ها را پاک کند گله‌مند است اما بین حرف‌هایش می‌گوید «آن‌ها هم چاره‌ای ندارند».

محسن به لکه‌های سفید روی دیوارها اشاره می‌کند؛ «اخیرا پاک کرده‌اند اما اگر دقت کنید باز هم روی آن شماره نوشته شده است؛ برای ما که مدام در این مسیر رفت‌وآمد داریم امری عادی شده. قبلا فقط روی دیوارها یادداشت می‌کردند اما چون پاک می‌شود، در جاهای کوچک‌تری هم می‌نویسند. اگر زیر کنتورگاز همسایه را به دقت ببینید، شماره‌ای برای فروش کلیه نوشته شده است. بعضی ساختمان‌ها دیوارهای خود را تمیز نمی‌کنند و شماره تلفن‌های قدیمی هم زیاد در این مسیر وجود دارد».

مانند شماره مینا که ۵ سال پیش یادداشت کرده و از تماس متعجب می‌شود. کلیه را برای خواهرزاده‌اش می‌خواسته و همان زمان به قیمت ۲۴ میلیون تومان خریده است. با تلخی می‌گوید «اندازه قیمت یک پراید بود، الان که پراید به ۲۰۰ میلیون رسیده، کلیه هم همان حدودها خرید و فروش می‌شود».

رضا دو سال است که دنبال کلیه می‌گردد؛ افراد مختلفی را پیدا و هزینه زیادی کرده است تا مراحل مختلف آزمایش‌های اهداکنندگان طی شود اما کلیه آن‌ها به رضا پیوند نمی‌خورده است. از قیمت کلیه در سایر شهرها هم اطلاع دارد؛ مثلا می‌گوید شیراز ارزان‌تر از مشهد و تهران گران‌تر است. نام معروف‌ترین پزشک‌های هر شهر را می‌داند. به افراد توصیه می‌کند که پیش کدام پزشک بروند تا پیوند بهتری داشته باشند.

اکثر مردم بی‌توجه به دیوارنوشته‌ها از کنارشان عبور می‌کنند. بعضی بدون این که متوجه باشند روی دیوار چه چیزی درج شده، تصور می‌کنند آگهی کاریابی، شماره‌های تبلیغاتی یا عددهای مربوط به اداره‌های مختلف نوشته شده است. با عکس‌برداریِ عکاس از دیوارها، توجه افراد رهگذر هم جلب می‌شود؛ «چرا عکس می‌گیرید؟»، «شماره برای فروش کلیه؟!»، «مگه این‌ها عددهای کنتورخوان‌ها نیست؟».

شماره‌ها زیادند؛ بعضی خاموش‌اند یا در دسترس نیستند. برخی هم کلیه‌شان را فروخته‌اند و می‌گویند «دیر تماس گرفتید». تعدادی از تماس‌ها هم کوتاه، اما تلخ‌اند؛ مانند جمله‌ پر غصه فرزند کم سن و سال داوود که شماره‌اش را روی یکی از آهن‌های حفاظتی یک ساختمان پزشکان نوشته است.

گوشی خودتونه یا بابا؟

باباست. خونه نیست

سر کار رفتن؟

نه، بابای من سر کار نمیره...

  • 19
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱۰
غیر قابل انتشار: ۱۴
جدیدترین
قدیمی ترین
خجالت سرتون میشه یا نه?اینه دستمزد مردمی که چهل سال مثل کوه پشت انقلابشون ایستادن ومیایستند ، خطاب به همه رانت خوار ها به همه ثروتاندوزان وهمه مفت خورها وپارتی بازان این مردمی که باگردن کلفتی باهاشون برخورد میکنید ولی نعمتان شما هستند اگر تحریم هستیم چرا جیب های ما خالی وسفره هامون خالی تر ولی شماها تاشش نسل بعدتان می‌تواند در نهایت خوشبختی وغرق در ثروت زندگی کند اگر ارزی نیست چرا واسه مسافرت های خارج کشور شما وبچه هاتون هست شما ها واسه بچه هاتون اون ور آب زندگی های فوق لاکچری ساختید اونم تو کشور های که همش شعار مرگ بر فلانی فلان رو میدین این همه ریا وتزویرتا کجا خدا داره کارهاتونو میبینه وانشاالله خائنین وریا کاران به کشور وملت ودین وقرآن بزودی در آتش جهنم قرار خواهند گرفت
قصه غصه ها تمومی نداره !
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش