با وجود کيفيت مناسب آبمعدني داخلي، فروش برخي برندهاي خاص و مشهور جهاني آبمعدني آن هم با رنج قيمتي میان ۳۰ تا ۶۰ هزار تومان در فروشگاههاي شمال تهران بهچشم ميخورد و بسياري از مردم اشتياق زيادي براي خريد روزانه اين آبمعدنيها دارند.
درواقع، ميتوان گفت آبمعدنيهاي ۶۰ هزار توماني بهعنوان ابزاري جديد براي نوکيسهها مطرح شده که بهنحوي متفاوت ثروتشان را بهرخ ديگران بکشند؛ افرادي که نميدانند با پولهايشان چه کار بايد کنند تا از ديگران متمايز شوند و شرکتهايي که کالاهايي ميفروشند تا اين نوع مصرفکنندهها براي خود شأن اجتماعي بخرند. براي يک کفش برند، حاضر میشویم پول زيادي بدهيم و احساس ميکنيم با پوشيدن آن متمايز هستیم ولي اگر کفش ديگري با همين کيفيت و بدون برند باشد، پول چنداني براي آن نميدهيم يا وقتي بهمهماني ريچکيدزها دعوت باشيم، لباس، ماشين و کفشمان را با نشانههاي مشخصي هماهنگ ميکنيم؛ حال آبخوردن هم شامل اين قضيه شده است. اين سؤال مطرح ميشود که مخاطبان اصلي خريد اين محصولات چه کساني هستند؟ چه تفريحاتي دارند؟ چقدر رفتارشان در شرايط فعلي جامعه ما نرمال است؟ و در نهايت اينکه تا چه حد مصرفگرايي لوکس ميتواند بهتضاد طبقاتي دامن بزند؟
آبمعدنيهاي نروژي در فروشگاههاي پايتخت
از آنجايي که آب يکي از مهمترين و حياتيترين مادههاي موجود در طبيعت بوده و ۷۰ درصد بدن را تشکيل ميدهد، تقريبا زندگي همه موجودات زنده بهآن وابسته است. با وجود اينکه در سالهاي اخير مشکلات کمبود آب، زنگ هشدار را براي بسياري از کشورها بهصدا درآورده است؛ بااينحال، همچنان يکي از ارزانترين محصولهايي است که بهدست مردم ميرسد.
در اين ميان، افرادي نيز هستند که حاضر هستند پول بيشتري پرداخت کنند تا آب مورد نظر خود را از منابع طبيعي و در بستهبنديهاي لوکس دريافت کنند. آبمعدني ووس، يکي از اين آبهاي معدني است که با وجود کيفيت مناسب آبمعدنيهاي داخلي، با رنج قيمتي میان ۳۰ تا ۶۰ هزار تومان در فروشگاهها و سوپرمارکتهاي تهران بهفروش ميرسد و بسياري از مردم هم اشتياق زيادي براي خريد اين آبمعدنيهاي ۶۰ هزار توماني دارند. اين آبمعدني، يک نوع آب خالص از نوع معدني آرتيزان است؛ نوعي از آبهاي معدني از سفرههاي آب زيرزميني محدود که سطح آب در آن، بالاي بلندترين نقطه سفره آب زيرزميني واقع شده است.
بطريهاي حاوي آب ووس، داراي کمترين ميزان ذرات جامد محلول در آب هستند که به «تيدياس» شهرت دارند. اين آب خالص، از سفرههاي آب زيرزميني زلال منطقه طبيعي پريستان در جنوب نروژ بهدست ميآيد و از يک سفره آب زيرزميني عميق استخراج ميشود که در زير لايههايي از شن و ماسه واقع شده و بههمين دلیل که بهطور طبيعي و در عمق زمين فيلتر و تصفيه ميشود، هيچگونه تماسي با هوا و ديگر منابع آلودهکننده ندارد. همين امر، اين آب را داراي يکي از خالصترين و تازهترين طعمهاي جهان کرده است. آب ووس، در سال ٢٠٠٥ بهعنوان بهترين و سالمترين نوشيدني جهان از سوی مجله سلامت زنان اروپا انتخاب و بعد از آن، پرفروشترين آبمعدني در دنيا شد.
وقتي تضاد طبقاتي به آبمعدني ميرسد!
اين آبمعدنيها که با برند «ووس» از نروژ به برخي فروشگاهها در تهران راه يافته، تا چندي پيش به صورت قاچاق وارد بازار ميشد اما به نظر ميرسد بهتازگی سازمان غذا و دارو، مجوز اين برند آبمعدني را صادر کرده و دراینميان، از آنجايي که صنعت آبهاي آشاميدني بستهبندي و معدني در ايران نوپاست، کمتر از سه درصد جمعيت ايران از آبهاي بستهبندي استفاده کرده و به محض ايجاد تنش اقتصادي و معيشتي، بسياري از مصرفکنندههاي ايراني بلافاصله اين محصول را از سبد کالايي خود حذف ميکنند؛ آبمعدنيهايي که با حداکثر قيمت پنج هزار تومان در داخل توليد ميشود. حال باوجوداينکه گروهي از مردم حتي توان خريد آب بستهبندي توليد داخل را با قيمت حدودا ۸۰۰ تومان هم ندارند، گروهي ديگر براي مصرف آبمعدني روزانه خود، ۶۰ هزار تومان هزينه ميکنند.
يکي از شهروندان تهراني اعتقاد دارد، در کشوري که شرايط اقتصادي مردم بحراني است، در آب آشاميدني هم اختلاف طبقاتي را در حدي ميبينيم که فردي بطري يک ليتري آبمعدني را ۶۰ هزار تومان بخرد، درحاليکه عدهاي از آبمعدنيهاي داخلي هم استفاده نميکنند. او در ادامه ميگويد: «مگه آب طلاست که اینقدر گرونه؟ شايدم مردم آنقدر پولدار شدن که آبمعدني کمتر از ۶۰ هزار تومن از گلوشون پايين نميره. اين همه سال آب معمولي خورديم، طوريمون شد؟ اصلا چي توشه که اینقدر گرونه؟ واقعا آبه؟» يکي ديگر از شهروندان که منتقد جدي خريد اين نوع آبمعدنيهاست، ميگويد: «اين آبمعدنيها چه خاصيتي داره که اینقدر گرونه؟ تو يه سري از شهرهاي ما مردم، همين آب معمولي رو هم ندارن که بخورن؛ چجوري از گلوشون پايين ميره ۶۰ هزار تومن براي يه آبمعدني بدن؟ شفا میده؟» در مقابل، شهروندان ديگري نيز هستند که اشتياق زيادي براي استفاده از اين آبمعدنيها دارند و حاضرند روزانه ۶۰ هزار تومان براي يک ليتر آبمعدني بپردازند.
يکي از اين افراد ميگويد: «هفتهاي يه باکس ميگيرم. وقتي از اين آبمعدني بخورين، معتادش ميشين و ديگه نميتونين هيچ آب ديگهاي رو بخورين؛ اینقدر سالم و پاکه. اين آبهايي که ما ميخوريم همش کثيف و آلودهس.» يکي ديگر از مصرفکنندهها ميگويد: «آبمعدني «ووس» رو نميشه به راحتي گير آورد؛ مثل آبمعدنيهاي داخلي نيست که تو همه فروشگاهها و سوپرمارکتها باشه. يه سري فروشگاههاي خاص هستن که دارن و وقتي ميارن، سريع تموم ميشه. معمولا به جاهايي که ميشناسم و ميدونم ميارن، ميسپرم برام کنار بذارن تا هميشه داشته باشم. خيلي مزه متفاوتي نداره ولي خب هرجا شيشهاش رو دستت بگيري ميتوني وانمود کني آبمعدني گرون ميخوري و کلاس بذاري.»
مصرف ميکنم؛ پس هستم
مزدک دانشور، جامعهشناس و انسانشناس، با اشاره به جامعه ايران در سالهای گذشته ميگويد: «در سالهای گذشته، شاهد حاکميت دو نظام روبنايي- اخلاقي بوديم. در دوره اول که اقتصاد ايران، بحران پساانقلابي و جنگي خود را ميگذراند، ارزشهاي مردمگرايانه ترويج و تشويق ميشد و جمعآوري ثروت و صدالبته نمايش آن بهشدت، مذموم بود اما پس از جنگ و با تمايل بخش اعظم حاکميت براي خروج از وضعيت جنگي و درونتابي اقتصاد، آننگاه جاي خود را به گفتمان بازار آزاد و انباشت سرمايه داد و حرص و جمعآوري سود و سرمايه نهتنها ديگر مورد نکوهش نبود بلکه حتي بازخواني تاريخ نيز تابع اين تمايل و گرايش قرار گرفت.
دانشور در ادامه با اشاره به اينکه انباشت سرمايه، شادي انباشت را درپي دارد و اين قشر نوخاسته که در ابتدا بهواسطه نزديکي به قدرت و نه تلاش و سختکوشي، به ثروتهاي افسانهاي رسيده، نياز داشتند و البته مشتاق بودند از داشتههايشان لذت ببرند، در ادامه میگوید: «مصرف، اصليترين لذت انباشت است. پس شوق مصرف نهتنها در قشر فرادست همهگير شد بلکه به شيوه نشت قطرات از لابهلاي انگشتان آنها فروريخت و دامنگير ديگر طبقات نيز شد. اگر در دوران انقلابي، وجود و هستي به مبارزه و تقوا گره خورده بود، اکنون از در و ديوار شهر، اين ندا برميخاست که مصرف ميکنم پس هستم! شوق مصرف اما در مرزهاي توانايي مالي متوقف ميشود؛ يعني بازار بهگونهاي سامان داده شده که خدمات، لايهبهلايه عرضه شوند و عده اندکي بتوانند لايههاي بالاتر داشته باشند و عده بيشتري نيز بتوانند از لايههاي پايينتر يا در زماني ديرتر برخوردار شوند.»
خريدن شأن اجتماعي با کالاهاي لوکس
دانشور با اشاره به اينکه قيمت، مرز مصرف است، ميگويد: «اين مرز، سدي است که گذر از آن تعلق به قشر فرادست و فرودست را مشخص ميکند و اينجاست که تملک اشيا، اهميتي نمادين پيدا ميکند و ما شاهد هستيم، افراد خود را با اشيای گرانقیمت همراه ميکنند تا ديده شوند؛ اين اشيا ميتوانند خانه، ماشين، ساعت مچي، جواهرات و... باشد يا حتي آبمعدني! آب معدني نيز ميتواند عرصه تشخص و تمايز باشد، بهگونهای که آبمعدنيهاي خاص با ادعاهاي عجيب ميتوانند به چنان قيمتي برسند که فقط افراد کمي توان تملک آن را داشته باشند و همين قيمت بالا و ارزش نمادين آن است که نهتنها ثروتمندان بلکه فرودستان را نيز مشتاق تملک آن ميکند.»
اين جامعهشناس در پايان با اشاره به اينکه اين اختلاف طبقاتي است که عامل اينگونه مصرفگراييها و تمايل به تشخص و تمايز است و نه معلول آن ميگويد: «درباره فرهنگ مصرفگرايي و مصرفگرايي نمايشي نيز بايد گفت، اختلافهاي طبقاتي بهواسطه اين فرهنگ بيشتر به چشم ميآيند و به اصطلاح ما انسانشناسان، مورد بازشناسي قرار ميگيرند و سپس موجب ميشوند فرودستان در مرز مصرف يا به تمکين از فرهنگ طبقاتي برسند و همه تلاششان (مشروع و نامشروع) را براي تملک و دستيابي اشيای فرادستان سامان بدهند يا با خشم و سرخوردگي، خشونت را در زندگي روزمره خود بازتوليد کنند.»
- 15
- 4