جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳
۱۵:۵۷ - ۱۴ دي ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۰۰۰۶۹۷
رفاه و آسیب های اجتماعی

حرفه این زن «ازدواج مکرر» و «مطالبه مهریه» است/ گزارشی از دادگاه او

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,دادگاه خانواده

 ایران نوشت: استاد جوان دانشگاه و شاگردش سه سال قبل سر سفره عقد نشسته بودند، وقتی در زندگی مشترک به بن‌بست رسیدند، راهی دادگاه خانواده شدند.

 

زن و مردی که روبه‌روی قاضی نشسته بودند، تا سه سال پیش در یکی از دانشگاه‌های تهران به‌عنوان استاد و دانشجو سرگرم کار و زندگی خودشان بودند. اما در آن صبحِ سرد زمستانی به‌عنوان زن و شوهر باید درباره پرونده‌ای حرف می‌زدند که با موضوع دادخواست «مطالبه مهریه» به جریان افتاده بود.

 

«جابر» به‌عنوان استاد در چند دانشگاه تدریس می‌کرد و آن‌طور که می‌گفت در طول سال بیشتر از ۱۲۰۰ دانشجو در کلاس‌هایش حضور دارند. مردی ۳۸ ساله بود، کت و شلوار اتوکشیده‌ای بر تن داشت که با پیراهن چهارخانه و پلیور قرمز همخوانی داشت، عینک طبی زده بود و هر چه می‌گفت در تکه کاغذی یادداشت می‌کرد. همسرش «شراره» ۲۸ ساله و کارمند یک شرکت خصوصی بود که مانتوی سفید و مشکی رنگ پوشیده بود و شال گلداری هم بر سر داشت. مرد آرام سخن می‌گفت و بر خلاف او زن تند تند و با هیجان حرف می‌زد.

 

به محض ورودشان به اتاق، قاضی «محمود سعادت» پرونده و مدارک ضمیمه آن را بررسی کرد. بعد از چند لحظه رو به مرد، گفت: «همسرتان درخواست مطالبه مهریه داده‌اند، آیا امکان پرداخت مهریه را دارید؟»

 

مرد جواب داد:«یقیناً مال و اموالی ندارم که بتوانم ۱۱۴ سکه طلا یکجا را پرداخت کنم. اما سعی می‌کنم بتدریج آن را بپردازم. چند ماه پیش هم که مرا تهدید به مطالبه مهریه کردند، عرض کردم که نیازی به شکایت نیست. مهریه حق شماست و همه آن را خواهم داد. اما گویا مشکل این خانم دریافت مهریه نیست...»

 

قاضی تمایل نداشت چندان وارد جزئیات اختلاف آنها شود، اما جابر به حرفش ادامه داد و گفت:«الان که خدمت شما هستم، نه خانه‌ای برایم مانده و نه حتی یک دست لباس دیگر. یک روز وقتی از دانشگاه به آپارتمان اجاره‌ای‌مان مراجعه کردم نه از همسرم خبری بود و نه از اثاثیه منزل. خانه را به صاحبش بازگردانده بود و همه چیز، حتی لباس‌ها و کتاب‌هایم را با خودش برده بود...»

 

زن که تا آن لحظه ساکت بود، رو به قاضی گفت:«شوهرم علاقه‌ای به زندگی با من ندارد، یک شیفت در شرکتی دولتی کار می‌کند و بقیه اوقات هم در چند دانشگاه تدریس می‌کند. دیگر وقتی برای من و زندگی‌اش باقی نمی‌ماند. به همین خاطر ترجیح می‌دهم تا دیر نشده طلاق بگیریم چرا که نمی‌خواهم فقط همخانه باشیم!»

 

مه رقیقی آسمان تهران را فرا گرفته بود. مرد دوباره از پنجره دادگاه نگاهی به بیرون انداخت وبه یاد نخستین روزهای آشنایی با همسرش افتاد. در یکی از روزهای مهر ماه چهار سال پیش که آسمان آبی و کلاس گرم بود، برای نخستین بار اسم او را از روی دفتر حضور و غیاب صدا زد. همه می‌دانستند استاد خیلی سختگیر است و برایش میان شاگردان تفاوتی وجود ندارد، با این حال چون با شراره همشهری بود، او را در گوشه ذهنش به خاطر داشت.

 

شراره چند ترم بعد از دانشگاه رفت و فارغ‌التحصیل شد. استاد یادش می‌آمد که درست یک سال بعد، هنگام خروج از کلاس و در مسیر خانه شراره را دوباره دید. چند جمله میان استاد و دانشجو رد و بدل شد، تا اینکه به خیابان رسیدند. در آن لحظه‌ها شاگرد بدون مقدمه گفت: «استاد چرا تا به حال ازدواج نکرده‌­اید؟» و او جواب داد:«راستش فرصتی پیش نیامده. از طرفی مورد مناسبی هم پیدا نکرده‌ام» و شراره ادامه داد:«من تازه فهمیده‌ام که با هم همشهری هستیم. راستش من همیشه به شما علاقه‌مند بودم و دلم می‌خواهد با هم ازدواج کنیم...» استاد شماره شراره را گرفته بود تا خوب به این موضوع فکر کند. چند ماه بعد از آن ملاقات تصادفی، چند باری هم به کافی شاپ و رستوران رفتند و چند دفعه هم تلفنی صحبت کردند.

 

جابر که در تهران تنها زندگی می‌کرد، با خودش می‌گفت سن و سالش هر روز بالاتر می‌رود و بهتر است زودتر ازدواج کند. یک روز هم دلش را به دریا زد و به تنهایی به خواستگاری رفت. آن شب همه موارد و مسائلی که ممکن بود بعدها مشکلی در زندگیشان به وجود بیاورد به عروس خانم و خــــــــــــانواده‌اش گفت. از وضــــــــع مالی متوسط اش، اهمیت آبرو و اعتبارش، سازگار بودن زن، اهمیت اخلاق، گذشت و... حرف زد. همان شب قرار عقد گذاشته شد و هفته بعد خانواده داماد از شهرستان به تهران آمدند.

 

در مراسم عقد بود که مادرش به جابر خبر داد خواهر و برادر عروس هر کدام با همسردومشان آمده‌اند. با این حال جابر اهمیتی به موضوع نداد و به مادرش سفارش کرد به کسی چیزی نگوید. چند ماه بعد استاد و دانشجوی دیروز به‌عنوان زن و شوهر راهی خانه جدیدشان شدند و زندگی مشترکشان را آغاز کردند. اما در طول یک سالی که از زندگی آنها گذشت شراره به بهانه‌های مختلف مبلغ قابل توجهی از جابر پول گرفت. حتی خواهش کرد اجاره نامه آپارتمان به نام او باشد تا بتواند وام بگیرد. جابر هم برای خوشحالی همسرش هر کاری می‌کرد تا اینکه یک روز به طور اتفاقی فهمید که همسرش قبلاً هم یکبار ازدواج کرده و طلاق گرفته است. با افشای این راز پنهان تازه داماد بشدت دلسرد شد، اما به روی خـــــودش نیاورد، چرا که برای او آبروی خانوادگی و اعتبار حرفه ای‌اش اهمیت داشتند. اختلاف‌های زن و شوهر از همانجا آغاز شد.قاضی سعادت از زن پرسید:«اگر مال و اموالی از همسرتان سراغ دارید می‌توانید به دادگاه معرفی کنید تا نسبت به ارزش دارایی ایشان نسبت به پرداخت مهریه شما رأی صادر شود. با این حال بهتر است شما هم صبور باشید و در مورد مشکلات گذشت کنید.»

 

مرد گفت: «هر چند ایشان با احتساب ودیعه آپارتمان و مبالغ دستی دیگر حدود ۱۰۰ میلیون تومان از من گرفته، همچنان علاقه مندم به زندگی‌مان ادامه دهیم. اما هر وقت که موضوع ادامه زندگی را پیش کشیده‌ام به من می‌گوید؛ تاریخ انقضای زندگی من و تو رسیده؛ مگر زندگی مشترک خانه اجاره‌ای است که تاریخ انقضا داشته باشد؟»شراره سرش را به پایین انداخت و گفت: «مهریه حق من است. باید مهریه‌ام را بدهی...»

 

 

 

  • 18
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش