عدهای به کلاهبرداری روی آورده اند و برخی دیگر هم در کشاکش نزاع و درگیری مرتکب قتل شدهاند و کارشان تا طناب دار کشیده است. «کشاورزی که پس از مهاجرت به تهران راهزن شد»، «پسری که بهخاطر بیکاری از بانک سرقت کرد»، «سرقت از طلافروشی برای تامین هزینه درمان سرطان دختر»، «قتل پیرمرد، هنگام سرقت مواد غذایی» و «کشتن راننده تاکسی بهخاطر کرایه» نمونههایی از این پروندههاست.
به گفته کارشناسان، آسیبهایی چون فقر و بیکاری بیشترین تاثیر را بر جرایم علیه اموال دارند به نحوی که دو سوم جرایم کل کشور در این دسته جای میگیرد. بیشترین این جرایم نیز متعلق به سرقت و صدور چک بلامحل است.
براساس آمار موجود سرقت، ضرب و جرح و توهین به اشخاص عادی جزو سه جرم نخست کشور است. به گفته ستاد دیه کشور، در حال حاضر ۶۵۷۹ نفر در ارتباط با چک در زندانهای کشور حبس هستند و علت حبس ۹۵درصد محکومان مالی نیز همان چک است.
جرایم دیگری همچون نزاع هم که افزایش یا کاهش آن با آستانه تحمل افراد جامعه گره خورده است، از آسیبهای مذکور تاثیر میگیرد. براساس آخرین آمار سازمان پزشکی قانونی، در ۹ ماه سال ۹۵، بیش از ۴۰۰ هزار نفر به دلیل آسیبهای ناشی از نزاع به پزشکی قانونی مراجعه کرده اند که حدود ۷۰ درصد آنها با سلاح سرد همراه بوده است.
به اعتقاد جامعه شناسان، راه علاج در رفع موانع بیکاری و ایجاد اشتغال و در پی آن کاهش فقر و بالا بردن نشاط اجتماعی از طریق ایجاد یک ساز و کار اقتصادی سالم، پویا و بدون تبعیض در جامعه است به نحوی که امکان فعالیت و رقابت سالم برای همه، بخصوص نسل جوان ایجاد شود و افراد برای حل مشکلات خود به ارتکاب جرم نیندیشند.
تاثیر مستقیم فقر و بیکاری بر جرایم علیه اموال
بررسی تاثیر فقر، بیکاری و مهاجرت بر افزایش بزهکاری یکی از مباحث مهم در جرمشناسی است. دکتر میرحامد خانی، جرمشناس و حقوقدان با بیان این که شاخهای به نام اقتصاد جرم وجود دارد که به هر سه این آسیبها میپردازد، به «جامجم» میگوید: «در جرم شناسی، جرایم به سه دسته علیه اشخاص، اموال و امنیت تقسیم میشوند که فقر و بیکاری بیش از همه روی جرایم علیه اموال تاثیر مستقیم دارد به نحوی که دوسوم جرایم در این دسته تعریف میشود.»
دکتر خانی، سرقت و صدور چک بلامحل را بیشترین جرایم علیه اموال نام میبرد و ادامه میدهد: «متاسفانه آخرین آمار رسمی درباره نرخ بیکاری در کشور به سال ۸۹ برمی گردد که نرخ ۱۴ درصدی را نشان میداد. از آن زمان به بعد، آمار مشخصی در این خصوص اعلام نشده و فقط تخمینها حاکی از آمار بیکاری بین ۱۰ تا ۱۷ درصد است.» این حقوقدان به تاثیر بیکاری و فقر در افزایش بزهکاری اشاره میکند و میافزاید: «بیکاری باعث میشود فرد فرصت زیادی داشته باشد که نه خودش و نه جامعه هیچ برنامهای برای آن ندارد.
کم درآمدی یا عدم ثبات درآمد بخصوص برای فردی که از بنیه مالی خانوادگی بالایی بهره مند نیست یا این که نان آور خانواده است، میتواند شرایط را آن میزان سخت کند که او برای تامین مخارج زندگی یا پرداخت بدهیها به سمت جرایم علیه اموال مانند سرقت یا صدور چک بلامحل کشیده شود. ما اکنون شاهد صدور ۳۰ درصد چک بلامحل هستیم.»
این جرمشناس با بیان این که مهاجرت نیز شرایط مشابه فقر و بیکاری را رقم میزند، میگوید: «فردی را تصور کنید که در روستا کشاورز یا دامدار است. او بهدلیل کمبود درآمد یا مسائل مشابه راهی شهرهای بزرگ میشود تا بلکه تحولی در زندگیاش رخ دهد. اگر او نتواند خودش را با هنجارهای شهرنشینی تطبیق دهد، احتمال این که به سمت جرم کشیده شود بالا میرود. یک فرد روستایی ممکن است در خانهاش را باز بگذارد، بدون اینکه احساس خطر کند. یا اینکه زمینهای کشاورزیاش را بدون حصار آنچنانی اداره کند. اما این مسائل در شهرها وجود ندارد. این تفاوت هنجارها میتواند تاثیر مستقیم در وقوع جرایم علیه اموال داشته باشد.»
به گفته خانی، در سایر کشورها نیز همینطور است. به این معنا که فقر، بیکاری و مهاجرت بیش از همه روی جرایم علیه اموال تاثیر دارند. مثلا کشورهای دانمارک، اتریش و ایسلند که جزو کشورهای امن دنیا محسوب میشوند آماری متفاوت از جرایم دارند. براساس آخرین آمار، نرخ بیکاری در دانمارک حدود ۴درصد است اما همین کشور در جرایم جنسی که در دسته جرایم علیه اشخاص قرار میگیرد، رتبه اول را در دنیا دارد. تایلند نیز که نرخ بیکاری زیر یک درصد دارد، آمار فساد نسبتا بالایی را به خود اختصاص داده است.
این حقوقدان در ادامه به بحث جرایم یقه سفیدها نیز میپردازد و میگوید: «این دسته از جرایم از سوی افراد متمکن انجام میشود مثل اختلاسهای بالا که ارتباط مستقیم به فقر و بیکاری ندارد.» خانی همچنین گریزی بر عوامل درونی بازدارنده جرم میزند و ادامه میدهد: «آسیبهایی مثل فقر، عوامل بیرونی تاثیرگذار در ارتکاب جرم هستند اما عوامل درونی مانند ایمان و تقوا هم وجود دارد که اگر تضعیف شوند، ارتکاب جرم از سوی فرد آسانتر میشود. حدیث مشهوری از سلمان فارسی وجود دارد که میفرماید: اگر فقر از در خانه وارد شود، ایمان از پنجره بیرون میرود. بنابراین تقویت ایمان میتواند یک نیروی بازدارنده باشد.»
علاوه بر اینها، در بررسی تاثیر آسیبهای اجتماعی نظیر فقر و بیکاری بر افزایش بزهکاری پای برخی مادههای قانونی نیز به میان میآید. براساس ماده ۱۵۳ قانون مجازات اسلامی «هرکسی هنگام بروز خطر شدید فعلی یا قریب الوقوع از قبیل آتش سوزی، توفان، زلزله و بیماری به منظور حفظ نفس یا مال خود یا دیگری مرتکب جرمی شود قابل مجازات نیست مشروط بر این که خطر را عمدا ایجاد نکرده و رفتار ارتکاب با خطر موجود متناسب و برای دفع آن ضرورت داشته باشد.» خانی درباره این که آیا این قانون درباره افرادی که به دلیل فقر یا بیکاری دست به جرم میزنند، مصداق دارد یا خیر نیز میگوید: «این قانون یکی از عوامل رافع مسئولیت کیفری است اما مصداق فقر در آن وجود ندارد. حتی اگر ما فقر را هم در تعریف آن بگنجانیم باز هم بحث فقر به میزان شدید مانند قحطی به میان میآید که در این شرایط، فرد مجرم از مجازات دور میشود که البته این موضوع استثنا محسوب میشود.»
بیکاری، منشا آسیبهای اجتماعی
امانالله قراییمقدم، جامعهشناس بیکاری را منشا سایر آسیبهای اجتماعی و بزهکاری در جامعه میداند و به «جامجم» میگوید: «بیکاری ام الفساد است. وقتی جوانی بیکار میشود و زمان خود را به بطالت میگذراند، احتمال این که دچار افسردگی شود و به اعتیاد و خودکشی روی آورد یا دست به جرایمی مانند سرقت بزند، بالا میرود.
بیکاری باعث فقر خانوادهها میشود و احتمال فحشا و طلاق را هم افزایش میدهد.» او بر اشتغال به عنوان اساس جامعه تاکید میکند و ادامه میدهد: «جامعه ما چهار میلیون بیکار دارد و بیکاری هم ۱۳ درصد است. در این شرایط بارها گفته شده باید جامعه شادی داشته باشیم در حالی که یکی از مهمترین عوامل از بین برنده شادی، همین بیکاری است.» این جامعه شناس راهکار را در «ایجاد اشتغال و حمایت از تولید ملی» میداند و میگوید: «ایجاد اشتغال بسیار مهم است. باید چرخ کارخانهها بچرخد. نیروی متخصص در مشاغل تخصصی خودشان به کار گرفته شوند و مدیران لایق سر کار باشند در حالی که این موارد در کشور ما رعایت نمیشود.»
قراییمقدم معتقد است قوای سهگانه باید در این مسیر فعال باشند. به گفته او سالانه ۱۵ میلیارد دلار کالای قاچاق وارد کشور میشود که مسئولان باید مانع این مساله شوند. او درباره تاثیر مهاجرت بر افزایش بزهکاری میگوید: «مهاجرت زمانی اتفاق میافتد که در روستاها و شهرهای کوچک، منابع درآمدی وجود نداشته باشد. کارخانهای نباشد و زراعت و کشاورزی هم درآمد چندانی نصیب افراد نکند. ما اکنون ۱۳ میلیون حاشیه نشین داریم که خود این موضوع هم با عدم تطبیق هنجارها همراه است و تاثیر بالایی در رشد جرایم دارد.»
راهزنی مرد کشاورز، پس از مهاجرت
برای کار به تهران آمده بود اما پس از چند ماه کارگری پول چندانی به دست نیاورد. برای همین با همدستی دو نفر از دوستانش، باند راهزنان محمولههای آهن را شکل داد و در پوشش مامور پلیس، دست به سرقت چند تن آهن زد. احمد ۳۲ ساله است. در شهر خودش در غرب کشور، کشاورز بود و برای کسب پول بیشتر به تهران مهاجرت کرد.
میگوید: «اول میخواستیم در پوشش مامور پلیس زورگیری کنیم اما چون خطرش بالا بود، نقشه سرقت محمولههای آهن را کشیدیم. من با ۶۰۰ هزار تومان یک قبضه کلت خریدم. سپس چهار مرتبه، همراه دو دوستم به آزادراه ساوه و اتوبان آزادگان رفتیم و در پوشش مامور، با ایجاد سد معبر ساختگی، خودروهایی را که بار آهن داشتند متوقف میکردیم. ما چراغ گردان و تابلوی ایست داشتیم برای همین رانندهها مشکوک نمیشدند.
وقتی پایین میآمدند با تهدید اسلحه، دست و پایشان را میبستیم و کامیونشان را میدزدیدیم. سپس بار را در یکی از انبارهای جنوب تهران خالی میکردیم و کامیون را وسط شهر میگذاشتیم. چند مالخر بودند که آهنهای سرقتی را ۴۰ درصد زیر قیمت بازار از ما میخریدند.»
احمد از چهار فقره سرقت، ۴۰ میلیون تومان به دست آورد که بخشی از این پول را به طلبکارانش داد و بخشی دیگر را هم برای خانواده اش فرستاد در حالی که آنها فکر میکردند او در یکی از شرکتهای معتبر، شغل خوبی پیدا کرده است. میگوید: «بعد از چهار فقره سرقت، یکی از مالخرها، چهارتن محموله سرقتی را یکجا در مغازه اش ریخت که ماموران مشکوک شدند و پس از مدتی رد ما را زدند. من نمیدانستم جرم ما سنگین است. فکر میکردم در حد کیف قاپی یا زورگیری است. ای کاش در همان شهر خودم میماندم.»
بیکاری، از من سارق مسلح ساخت
زنگ هشدار بانک که به صدا درآمد، ماموران پلیس بسرعت خود را رساندند. سارقی جوان، در حالی که اسلحه پر را به سمت رئیس بانک نشانه رفته بود، کیفی پیش روی او قرار داشت. احتمال شلیک گلوله از اسلحه میرفت به همین دلیل ماموران در عملیاتی ضربتی، سارق را خلع سلاح کردند و غائله را پایان دادند. ابراهیم ۲۸ ساله مدتی قبل بهدلیل بیکاری به تهران آمده بود اما حالا باید در اتاق بازجویی درباره نقشه سرقت ۱۵میلیون تومانی اش از بانک حرف میزد. او میگوید: «یک ماه قبل برای پیدا کردن کار از شهرم در غرب کشور به تهران آمدم.
چند روز جستوجو کردم اما کاری پیدا نکردم. مجبور بودم شبها در پارکی حوالی میدان شوش بخوابم که همین مساله باعث شد با یکی از فروشندههای مواد مخدر آشنا شوم. او به مرور من را به شیشه معتاد کرد. کارم به آنجا کشید که روزی سه بار شیشه میکشیدم. فشار روحی زیادی رویم بود و بیکاری هم عذابم میداد. چند روز که گذشت، برای پرداخت پول شیشه دچار مشکل شدم برای همین تصمیم گرفتم با سرقت، این پول را جور کنم.»
ابراهیم چند روز در خیابانهای تهران پرسه زد تا این که خلوتی یک بانک در ساعت ۲ بعد از ظهر هر روز، توجه او را به خود جلب کرد. میگوید: «دو روز بانک را زیر نظر گرفتم و درهای خروجی و ورودی اش را شناختم. روز سرقت، با اسلحه کلتی که از شهرم با خود آورده بودم، وارد بانک شدم. اسلحه را زیر لباسم مخفی کرده بودم اما وقتی سراغ رئیس بانک رفتم، آن را بیرون آوردم و با تهدید از او خواستم ۱۵ میلیون تومان به من بدهد. او به بهانه آوردن پول به سمت گاوصندوق رفت و من هم اسلحه را به سمتش نشانه رفتم. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که ناگهان ماموران ریختند و دستگیرم کردند. من به خاطر بیکاری به تهران آمده بودم.»
قتل راننده تاکسی به خاطر ۵۰۰ تومان
راننده تاکسی، تلو تلو خوران، با سر و صورتی خونین وارد کلانتری شد اما ناگهان زمین خورد و از هوش رفت. ماموران او را به بیمارستان منتقل کردند اما مرد ۴۱ ساله به دلیل شدت جراحات جان خود را از دست داد تا دو مسافری که او را به خاطر ۵۰۰ تومان مورد ضرب و شتم قرار داده بودند به جرم قتل دستگیر و بازجویی شوند.
این اتفاق سال ۹۲ رخ داد. آنها که دو مرد ۲۵ و ۱۸ ساله بودند اعتراف کردند برای رفتن به بومهن در تهرانپارس، سوار خودروی مقتول شدند. قرار بود به او ۲۰۰۰ تومان کرایه بدهند اما وقتی به مقصد رسیدند، متوجه شدند فقط ۱۵۰۰ تومان در جیبشان است. آنها پول را به راننده دادند اما او ۵۰۰ تومان باقیمانده را هم طلب کرد که ناتوانی متهمان از پرداخت آن، آتش درگیری را شعلهور ساخت. متهمان گفتند هرگز قصد کشتن راننده را نداشتند اما پایان این نزاع، چیزی جز قتل راننده تاکسی نبود.
هزینه درمان سرطان دخترم را نداشتم
مهدی ریشش را پروفسوری تراشید، کت و شلوار گران قیمتش را پوشید و از خانه بیرون آمد. از شیرینی فروشی محله، یک جعبه شیرینی دانمارکی خرید در حالی که مهمان هیچ مجلسی نبود. او نقشه سرقت از طلافروشی محله را کشیده بود.
ساعت ۴ بعدازظهر به نزدیکی طلافروشی رسید. چند دقیقهای در خیابان ماند تا این که محیط برای سرقت آماده شد. اصغر، تازه کرکره مغازهاش را بالا داده بود و داشت چراغهای ویترین را روشن میکرد که مهدی وارد شد.
«یک سرویس طلای ۳۰ میلیون تومانی سفارش دادم. اصغر آن را برایم آورد. گفتم اگر اجازه بدهید، سرویس طلا را برای همسر معلولم ببرم که بیرون طلافروشی در ماشین نشسته است. اصغر فریب ظاهر شیک مرا خورده بود؛ ریش پروفسوری،کت گرانقیمت، جعبه شیرینی. برای همین قبول کرد سرویس طلا را با خودم ببرم. وقتی بیرون رفتم، دیگر برنگشتم.»
مهدی دو فقره سرقت دیگر هم از طلافروشیها انجام داد که مبالغ آنها ناچیز بود. سپس طلاها را به مالخر فروخت و با پول آن، یک دستگاه پژو خرید و مشغول مسافرکشی شد. میگوید: «تازه از کار اخراج شده بودم. دختر هشت ساله ام سرطان خون دارد و پسر ۱۲ ساله ام هم مدرسه میرود. هزینهها کمرم را شکست.
اجاره خانه ام هم عقب افتاده بود و صاحبخانه مدام میآمد دم در و میگفت برو دزدی کن و از دیوار خانه مردم برو بالا. این حرفش خیلی برایم زور داشت. با پولهای سرقتی یک پژو خریدم تا چرخ زندگیام بچرخد. میخواستم، پول طلاهای سرقتی را به صاحبانش پس بدهم اما چند روز که گذشت از سوی پلیس دستگیر شدم. من در زندگی خلاف نکرده بودم و پایم هم به کلانتری باز نشده بود. مجبور شدم برای تامین مخارج زندگی ام، دست به سرقت بزنم.»
قتل، هنگام سرقت غذا
کلانتری ۱۰۵ سنایی تهران، گزارش وقوع یک فقره درگیری در آپارتمانی را دریافت و تیمی از ماموران خود را به محل اعزام کرد. ماموران به محض رسیدن به کوچه، مردی جوان را دیدند که با لباسی خونی و چاقو به دست، بسرعت در حال فرار است. آنها به او مشکوک شدند و دستگیرش کردند تا راز قتلی که طی درگیری اتفاق افتاده، بسرعت فاش شود. متهم که دقایقی پیش، پیرمردی را هنگام سرقت مواد غذایی به قتل رسانده بود، در بازجوییها گفت: «پنج سال پیش، همسرم بهخاطر سرقتهایی که مرتکب شده بودم، از من جدا شد. جایی برای ماندن نداشتم برای همین مجبور شدم، سه ماه در یک خوابگاه زندگی کنم. یک آپارتمان روبهروی خوابگاه بود که فقط دو واحدش ساکن داشت؛ پیرمردی در یکی از واحدها و یک مادر و پسر هم در واحدی دیگر. وقتی مدیر خوابگاه فهمید وسایل دیگران را میدزدم، مرا بیرون انداخت.»
وی ادامه داد: «تصمیم گرفتم در همان آپارتمان زندگی کنم. خودم را شبیه مامور اداره گاز درآوردم و وارد ساختمان شدم. مخفیانه به واحد طبقه پنجم رفتم و دو روز در آنجا ماندم. در این مدت مواد غذایی ام را از یخچال مقتول میدزدیدم. تا این که روز حادثه، هنگام سرقت از یخچال، مقتول من را دید. قصد داشت با سر و صدای زیاد، مانع فرارم شود اما من با چاقو چند ضربه به او زدم و سریع فرار کردم. در خیابان میدویدم که مامورها دستگیرم کردند.»
- 14
- 6