داستان امروز و دیروز نیست، میگویند دعوا نمک زندگی است بهخصوص اگر اوایل زندگی مشترک باشد، لذت چشیدن آشتی بعد از هر دعوا، خودش میشود بهانه قهر و دعواهای بعدی، البته اگرکار بالا بگیرد و زد وخوردی، اتفاق بیفتد، ماجرا تغییر میکند. در دوران پدربزرگ و مادربزرگهای ما آخر هر دعوای خانگی چند روز قهر بود و بعد از منتکشی پدر و بساط آشتیکنان پهن و خواهر یا برادری هم به جمع خانواده اضافه میشد نه اینکه این روزها خبری از این آشتیها نباشد.
همین هفته گذشته بود که یکی از دوستانمان بعد از چند روز زد و خورد و دعوا و فریاد وامصیبتا من دیگر این شوهر را نمیخواهم و طلاق میخواهم، به یکباره با همسرش آشتی کرد و قرار است ٩ماه دیگر دوستانش را خاله کند، اما تعداد چنین آشتیهایی بسیار کم است و بسیاری از دختران با اولین سیلی راه پزشکی قانونی را شناختهاند و با گرفتن گواهی پزشکی قانونی راه را برای منتکشی و آشتیکنان میبندند.
آمار دقیقی از میزان کتککاری زوجین و طلاقهای ناشی از بدرفتاری و همسرآزاری نیست اما طی یک هفته گذشته از مجموع تماسهایی که داشتیم، چندین مورد مربوط به زنانی بود که کتک خورده و در خانه حبس شده بودند و یکی هم در محل کارش مورد ضربوشتم قرار گرفته بود. تمامی این زن زخمخورده از توهین و تهدیدهای شوهر اولین گزینه پیشرو را طلاق میداند و به دنبال راهکاری برای جدایی از زندگی پردردشان بودند.
کتک کاری در محل کار
شماره گروه حقوقی را از یکی از دوستانم گرفته بود تا بتواند از ما کمک بگیرد. صدای وحشتزدهای داشت، آرام حرف میزد و اولین جملهاش این بود که اگر تقاضای طلاق کنم، میتوانم مهریهام را بگیرم؟ و بعد پرسید که چگونه میتواند از همسرش که عاشق زن دیگری شده، جدا شود؟ داستانش برایم تکراری بود طی چند هفته گذشته چندینبار با زنانی برخورد داشتم که مورد ضربوشتم شوهران خود قرار گرفته بودند و نکته جالب هم حبس اکثر آنها در خانه بود.
گویی مردان راه آزار زنان امروزی را به خوبی یافتهاند، یعنی ضربوشتم و شکستن شیشهها و حبس در خانه. البته در بین تماسها یکی ماجرای تلختری داشت و آن کتکخوردن در خیابان بود. مرد برای تحقیر وی هر آنچه از دستش برمیآمد، به کار بسته بود و یک روز هم به محل کار زن مراجعه و میان چشمانبهت زده همکارانش با فریاد به سمت وی حملهور شده بود.
فریادهایی که در خانه رخنه کردهاند
صدای فریاد و جیغ از دیوارهای اتاق به خانه رخنه میکند. صدای فریادهای توهینی که از سمت زن به شوهر و شوهر به زن در سکوت ساختمان میپیچد. فریادها و دعواهایشان ساعت نمیشناسد؛ ممکن است ساعت ٢ نیمهشب باشد یا ٢ بعدازظهر. از میان صدای فریاهای زن و شوهر صدای ناله و گریه کودکی هم شنیده میشود که با التماس از پدر و مادرش میخواهد دعوا را تمام کنند. صدای شکستن ظرف، پرتابشدن اشیا و تکانخوردن میز و صندلی هم میان صدای فریادها شنیده میشود. از میان صداها، صدای شیونهای زن بیش از همه به گوش میرسد و با فریاد سعی میکند از خود دفاع کند.
فریادهایی با مضمون اینکه دیگر نمیخواهد کتک بخورد، توهینهایی که به همسرش میکند و میگوید، چرا دست روی یک زن بلند میکنی. در آخر هم همیشه صدای کوبیدهشدن دری میآید و پس از آن صدای شیونهای زن که به نظر میرسد در اتاقی زندانی شده است و با التماس و گاهی هم با توهین میخواهد که از زندان درون خانهاش نجات پیدا کند.
این شیونها ساعتهای طولانی به گوش میرسد و در این میان هم صدای هقهقها و التماسهای کودک در میان فریادهای زن و صدای کوبیدهشدن مشتهایش به در اتاق، لرزه به اندام تن هر آدمی میاندازد، اما بعد از ساعتها گویی زن دیگر تاب و توان فریاد و مشتکوبیدن را ندارد و دیگر هیچ صدایی از دیوارها به داخل راهرو و خانههای همسایهها رخنه نمیکند، اما این چرخه تکراری شاید هر روز نباشد ولی در طول هفته بارها و بارها اتفاق میافتد.
بارها همسایهها جلوی در خانه این زوج جمع شدهاند و خواستهاند تا کمکی کنند اما با فریادهای توهینآمیز ساکنان خانه مواجه شدند و با ناامیدی و سرهایی که تکان میدهند، راهشان را به سمت در خانههای خود میکنند. تعداد دفعههایی که این زوج در خانه با یکدیگر دعوا میکنند، بسیار زیاد است و با کمی تغییرات جزیی، هربار اتفاقات تکرار میشوند. تنها در زمان مدارس است که از خوششانسی کودک، زمانهایی که در مدرسه است، دعواهای وحشتناک والدینش در خانه را نمیبیند. از هر سو که بخواهیم به این جریان نگاه کنیم، نمیتوان پذیرفت که حق کودک یا زنی زندگی اینچنینی باشد. زنی که دیگر شکننده شده است و کودکی که آینده روحیاش گنگ و نامعلوم است.
تفاهم نداریم اما دوستش دارم
٥سال است ازدواج کرده و زندگی شادی هم داشته و هرگز فکر نمیکرده با چشمان کبودشده از مشتهای تنها عشق زندگیش به دنبال یافتن راه نجات از زندگی مشترکش باشد. یک ازدواج عاشقانه، خانهای نقلی، درآمد کارمندی و یک زندگی معمولی که برایش مملو از خاطرات تکرارنشدنی است. تا چند ماه پیش همه چیز عالی بود تا اینکه بحث و جدلها سر مسائل کوچک، کشدار شد و هر بحث به دعوایی پرسروصدا ختم و در نهایت کار به کتککاری کشید. تمام بدن زن کبود است.
نمیداند چرا هر شب کتک میخورد. شوهر میگوید، طلاقش نمیدهد. مهریهاش ١١٠ سکه است. میخواهد آن را ببخشد و جانش را نجات دهد، اما مرد به هیچ روی دل به طلاق و جدایی ندارد. هر دو نمیدانند مشکل چیست فقط با هم نمیسازند. به قول مرد دیگر تفاهم ندارند اما همچنان عاشق زنش است. زن حدس میزند مرد به موادمخدر اعتیاد پیدا کرده که هر شب جنی میشود و او را میزند. فعلا خبری از حقیقت ماجرا نیست یا آنها نمیگویند یا نمیدانند اما تنها واقعیت پیشرو تن کبود زن و التماس او برای جدایی است.
پس از کتک زدن دلجویی میکند و من را به خانه بازمیگرداند
بیستوچهار سال دارد. چهار سالی میشود که ازدواج کرده و دوسال است که با همسرش اختلاف دارد. آستین لباسش را بالا میزند و کبودی روی دستش را نشان میدهد و داستانش را شروع میکند. از بچگی عاشق پوشیدن لباس عروس بودم. حتی وقتی در مهدکودک ازم پرسیدند: «دوست داری چهکاره شوی؟» پاسخم همیشه این بود که دوست دارم عروس شوم. ١٩سال داشتم که با همسرم آشنا شدم. عاشقش بودم. البته هنوز هم هستم. وقتی خواستگاریام آمد، با وجود مخالفت پدر و مادرم پایم را توی یک کفش کردم که فقط همین را میخواهم و بالاخره راضیشان کردم و ازدواج کردیم. همه چیز خوب بود، اما یواشیواش زندگی آن رویش را به من نشان داد.
همسرم شبها دیر به خانه میآمد و وقتی دلیل را از او میپرسیدم، میگفت که خانه مادرش است. یکبار که اعتراض جدی کردم، مرا کتک زد. اولینباری بود که دستش روی من بلند میشد. البته بعدها به هوای شوخی هم چند باری مرا زد، اما دلجویی میکرد. رفتارش تغییر کرده بود و هر بار به بهانهای دعوا راه میانداخت. پیش از به دنیا آمدن پسرمان دعوای سختی داشتیم و من با قهر به خانه مادرم رفتم و آنجا متوجه شدم که حامله هستم و همسرم تا حامله شدنم را فهمید برای دلجویی به خانه آمد و مرا به خانهمان برگرداند.
دعواها تمام شده بود تا همین دو هفته گذشته که برای خرید با همسر و پسرم بیرون رفتیم. بعد از اینکه خرید خودم تمام شد از همسرم خواستم که لباسی برای خودش بگیرد که ناراحت شد و شروع کرد به زدن من. ضربههایش را به سر و صورتم میزد و من تنها کاری که میتوانستم انجام دهم این بود که دستانم را سایهبان پسرم کنم تا ضربهای به او نخورد. تقریبا گیج شده بودم که در خودرو باز شد و من و پسرم را از خودرو بیرون کشیدند.
همسرم بعد از پیاده شدن ما، گاز خودرو را گرفت و رفت. همان روز به خانه مادرم رفتم و سه روز بعد به کلانتری برای شکایت مراجعه کردم. اما چون شاهدی نداشتم هیچ کاری نتوانستم انجام دهم. دنبال وکیل هم رفتم و کلی هم راهحل گرفتم. اما نمیتوانستم از شوهرم طلاق بگیرم و از طرفی هم اگر طلاق میگرفتم تا ٧سالگی میتوانستم از پسرم نگهداری کنم. در فکر راهحل بودم که یک شب همسرم با خانوادهاش به خانه پدرم آمدند و عذرخواهی کردند. چارهای جز برگشتن نداشتم، چونعاشقش بودم.
تنبیه بدنی دلیلی برای طلاق
خشونت علیه زنان، پدیده شایع و تأسفباری است که ابعاد گسترده آن، زمینه آسیبهای فردی و اجتماعی متعدد را نسبت به آنها، خانواده و جامعه فراهم میآورد. دکتر منصور رحمدل، حقوقدان، در رابطه با این موضوع می گوید: این موضوع در قوانین موضوعه نهتنها انعکاسی ندارد بلکه تنبیه زن توسط مرد میتواند در قالب عسر و حرج موجب درخواست طلاق از طرف زن باشد.
وی با بیان اینکه قانون اساسا اجازه تنبیه خارج از سیستم قضائی را به کسی نمیدهد، میافزاید: استثنائا در مورد اطفال و مجانین در بند (ت) ماده ١٥٨ قانون مجازات اسلامی قانونگذار با رعایت شرایطی اجازه تنبیه داده است. طبق بند مزبور «اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار و مجانین که به منظور تأدیب یا حفاظت آنها انجام میشود، مشروط بر این است که اقدامات مذکور در حد متعارف و حدود شرعی تأدیب و محافظت باشد».
البته وی معتقد است که تنبیه بدنی اساسا نشاندهنده عقبماندگی فرهنگی و یادگار دوران مردسالاری در خانواده است که امروزه با توجه به تحولاتی که از حیث فرهنگی و اجتماعی در جوامع صورت گرفته است، این امر شدیدا مورد نکوهش است. خانواده بیش از آنکه با تنبیه اداره شود باید براساس تفاهم اداره شود و بیش از آنکه بر آن قانون حاکم باشد باید اخلاق حاکم باشد.
رحمدل با اشاره به مراحلی که یک زن آسیبدیده برای اعلام شکایت باید پشت سر بگذارد، معتقد است که این گروه از زنان همانند هر شاکی خصوصی دیگر میتوانند رأسا یا با توکیل به وکیل دادگستری اقدام به طرح شکایت کنند. علاوه بر آن طبق ماده ٦٦ قانون آیین دادرسی کیفری سال ١٣٩٢، سازمانهای مردمنهادی که اساسنامه آنها در زمینه حمایت از اطفال و نوجوانان، زنان، اشخاص بیمار و دارای ناتوانی جسمی و ذهنی، محیط زیست، منابع طبیعی، میراث فرهنگی، بهداشت عمومی و حمایت از حقوق شهروندی است، میتوانند نسبت به جرایم ارتکابی در زمینه فوق اعلام جرم و در تمام مراحل دادرسی شرکت کنند.
ضربوشتم زنان باید از جامعه رخت ببندد
بهشید ارفعنیا، حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری گاهی اوقات یک موردی که گفته میشود، برخی آن را به نفع خود تفسیر میکنند و به آن شاخ و برگ میدهند. در مورد این موضوع که در سنت و اسلام آمده است که مردان میتوانند زنان خود را تنبیه کنند، میتوان گفت بله، این سخن بیان شده، اما در ادامه نیز شرط و شروطی برای آن در نظر گرفته شده است. آنگونه که وجود داشته است، تنها در این منظور که اگر زنی سرکش بوده است یا به گمراهی کشیده شده است، مرد میتواند وی را تنبیه کند.
اما این موضوع نیز چون مطلبی بوده است که بهطور عادی در جوامع پیشرفته وجود ندارد، برخی آن را برجسته کردهاند و عنوان میکنند که اسلام گفته است میتوانید زن خود را کتک بزنید. همانطور که در مورد تعدد زوجین هم این موضوع مطرح میشود و میگویند اسلام این اجازه را داده است تا ٤ همسر اختیار کنند، اما بسیاری شرط و شروط آن را بیان نمیکنند. شرط و شروطی که حرف از عدالت میزند و در انتها میگوید شما نمیتوانید عدالت را در میان آنها برقرار کنید. درواقع افراد تنها منفعت خود را در بیان موارد خاص در نظر میگیرند و باقی مطلب را کوتاه میکنند. البته که کشور ما در میان دیگر کشورهای مسلمان جهان بهتر و بیشتر با این مسائل برخورد کرده است و بیشتر در تلاش برای احقاق حقوق مساوی میان افراد جامعه است.
با توجه به قانون در موارد عسر و حرج که یکی از موارد آن ضرب و جرح یا فحاشی یا هرگونه سوء رفتار مستمر زوج که عرفا با توجه به وضع زن قابل تحمل نباشد، است. در این صورت زوجه میتواند در صورتی که هر یک از موارد عسر و حرج برایش به وجود آید، به دادگاه مراجعه کند و درخواست طلاق بدهد. البته برای اثبات ضربوشتم معمولا به پزشکی قانونی مراجعه میشود اما در بسیاری از موارد قاضی با این منظور با درخواست طلاق موافقت نمیکند.
البته شاید این به این منظور باشد که معمولا قضات ما در ایران مرد هستند و احتمالا شرایط و احساسات زنان را در چنین موقعیتهایی به درستی درک نمیکنند. اگر بخواهیم به قانون نگاه کنیم، ضربوشتم و زندانی کردن زوجه، قانونی نیست و زوجه میتواند به این منظور از زوج شکایت کند و دادخواست طلاق بدهد. اما روند رسیدگی به این پروندهها در دادگاهها به گونههای متفاوتی است و معمولا زوجه درنهایت به طلاق توافقیرضایت میدهد.
مهمترین نکتهای که در این موضوع وجود دارد، فرهنگسازی در مورد آن است. نیاز به فرهنگسازی معمولا در تمام زمینهها در کشورهای درحال توسعه یا کشورهای جهان بشدت احساس میشود. همانطور که میتوان دید همین فرهنگسازیها در کشورهای توسعهیافته بشدت در فرهنگ جامعه و حتی زندگیهای خانوادگی موثر بوده است.
حال نیز به نظر میرسد که برای رفع مشکلات خانوادگی و کم یا از بین رفتن ضربوشتم زنان در خانوادهها باید فرهنگسازی شود. با ساخت انیمیشنها، فیلمهای کوتاه و نوشتن مطالب در نشریات و دست به دست شدن همین موارد در شبکههای اجتماعی میتوان تأثیر بسیار خوبی در این مورد روی خانوادهها و بهویژه مردان گذاشت و درنهایت باید کتک خوردن زنان از جامعه ما رخت ببندد.
البته علاوه بر این موارد، حمایتهای دولتی و قانونگذاران نیز میتواند موثر باشد. اگر دولت و دیگر مسئولان حمایتهای اجتماعی لازم از زنان را در دستور کار خود قرار دهند، میتوان امیدوار بود که این موضوع نهتنها در شهرهای بزرگ بلکه در کل کشور به مرور زمان حل شود و دیگر دادگاههای خانواده با چنین مسائلی پر نشود.
- 16
- 4