«صدایم را ضبط کنی موکلم میآید اذیتت می کند» این اولین واکنش در برابر پیشنهاد مصاحبه ام با یکی از این فالگیرهاست، اما خیلی راحت می توان متوجه شد که این مقاومت در برابر چند اسکناس رنگ می بازد. برای فالگیر بندرعباسی هم همینطور است. هرچند در طول مصاحبه هم از قاموس یک فالگیر جدا نمی شود. حتی جواب هایش را هم به سوالاتم طوری می دهد که انگار دارد فالم را میگیرد.
میتوانم صدایتان را ضبط کنم؟
نه. اگر صدایم را ضبط کنی، موکلم میآید و اذیتت میکند.
موکلت کیست؟
موکل کسی است که به من آینده را الهام میکند. از بچگی میدیدمش. در خانواده ما فقط من و خواهرم موکل داشتیم و به ما چیزهایی الهام میشد.
ایرانی هستید؟
بله، از بندرعباس میآییم.
در تهران زندگی میکنید؟
نه. هر چند ماه یک بار میآییم. یک ماهی اینجا میمانیم و بعد میرویم.
از چند سالگی این کار را شروع کردید؟ الان چند سالتان است؟ خانوادهتان مخالفت نمیکردند؟
از ۱۳ سالگی. اولش خانواده مخالف بودند، اما نمیگذاریم زیاد متوجه شوند. الان هم ۳۵ سال دارم و ازدواج کردهام. شوهرم هم ملاست و برای مردم دعا مینویسد.
بچه هم دارید؟ میدانند فال میگیرید؟
بله، دو تا دختر دارم. دختر بزرگم که اصلا این کار را دوست ندارد، اما دختر کوچکم خوشش میآید. البته ما نمیگذاریم قوم و خویشمان بفهمند شغلمان چیست.
درآمدش چطور است؟
بد نیست. البته من برای خدا این کار را انجام میدهم. مردم هم اگر جواب بگیرند، برایم هدیه و شیرینی میآورند. خودشان بعد از چند وقت زنگ میزنند و میگویند کارمان راه افتاد و بعد شیرینی مرا میدهند. تو هم اگر به آرزویت رسیدی بیا شیرینی مرا بده.
برخورد مردم با شما چطور است؟
مردم به فال اعتقاد دارند و خوششان میآید بدانند در آیندهشان چه میگذرد و چگونه باید مشکلاتشان را حل کنند.
به نظر میرسد فالگیرهایی که در گوشه و کنار خیابانهای شهرمان مینشینند و ظاهرا میخواهند گرهی از مشکلات هموطنانشان باز کنند، درآمدهای خوبی به جیب میزنند. با یک حساب سرانگشتی میتوان فهمید چرا نشستن در گوشه خیابان را در گرمای تابستان تحمل میکنند و وعده شکسته شدن طلسم مشکلات را به من و شما میدهند.
- 12
- 1