از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در بساطشان پیدا میشود. با این که اغلب جنسهایی که میفروشند چینی است ولی به گفته تعدادی از مشتریان کار راهانداز است. از گلسری که میتوان با ۵۰۰تومان ناقابل خرید تا انواع لوازم خیاطی و خوراکی و لوازم آرایش که نهایتا ۱۰هزار تومان و حتی ارزانتر از آنچه تصور کنیم یافت میشود. جایی که درباره آن صحبت می کنیم مترو، تونلی که دستفروشی در آن ممنوع است. این را همه دستفروشها میدانند. اما کمتر کسی نگران برخورد ماموران ایستگاه یا توقیف اجناسشان است.
به گزارش شفقنا، لازم نیست که مسافر هر روزه و دائم مترو باشید اگر فقط یکبار هم از مترو برای سفرهای شهری خود استفاده کنید مردان، زنان و دختران جوانی را خواهید دید که کولهپشتی و ساک به دست در این تونل تنگ و تاریک دستفروشی می کنند و روزی خود و خانواده شان را از این راه بدست می آورند، فروشنده هایی که دیگر از برخورد و اولیماتوم مسئولان مترو ترسی ندارند و به تنها چیزی که فکر می کنند تامین مایحتاج زندگی روزمره خود و خانوادشان هستند.
در واقع دستفروشی در مترو که امروز به یکی از رایج ترین شکلهای دستفروشی در ایران مرسوم شده است، پدیدهای است که همزمان با تولد این سامانه حملونقلی در تهران، متولد شد و فروشنده هایی از طیف های مختلف (زنان مطلقه،مردان شاغل، بی سرپرست، درمانده و حتی دختران مجرد) برای تامین زندگی خود به آن پناه می برند .در بساط این دسته از افراد که به گفته خودشان به اجبار و برای تامین هزینه های زندگی مجبور هستند روز خود را در این تونل تنگ و تاریک آغاز و شبشان را نیز در اینجا به پایان برسانند، شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا می شود.
برای به تصویری کشیدن زندگی یک روز این دستفروشان باید ساعتی با آنها گذراند و حرف زد تا بدانیم دستفروشی بر خلاف ظاهر آن چندان هم کار راحتی نیست حتی بسیاری از افرادی که تحصیلات عالی و مهارت های شغلی خاصی را دارند نمی توانند حتی برای چند دقیقه نیز این شغل را تجربه کنند چرا که داشتن مهارت و توانایی برقراری ارتباط یکی از اصول اولیه دستفروشی است.
داشتن توانایی های ارتباطی اولین لازمه دستفروشی
سحر ۳۳ ساله چهار سال است که در مترو دستفروشی می کند در تشریح سختی های این شغل می گوید: شاید از نگاه بیرونی دست فروشی برای بسیاری از مردم شغل راحتی باشد و چرا که به سرمایه، مهارت، سابقه کار و تحصیلات کار و حتی برخلاف مشاغل رسمی به پارتی بازی نیازی نداشته باشد اگر چه برخی از این تصورات درست است اما من معتقد هستم فردی که وارد این عرصه می شود، در قدم اول باید بداند که چگونه باید با مردم ارتباط برقرار کند، اینکه گفته می شود دستفروشی به سرمایه، تحصیلات یا غیره نیاز ندارد را قبول دارم اما وقتی فردی نتواند با مهارتهای کلامی و نحوه ارتباط برقرار کردن توجه مشتریان را به سمت محصولات خود جلب کند بیشتر از چند روز نمی تواند این شغل را ادامه بدهد.
دستفروشی که در یافتن شغل به بن بست می رسند
او در ادامه در خصوص علت انتخاب دستفروشی به عنوان شغل خود در مترو، تصریح می کند: فوق دیپلم مدیریت دارم به دلیل مشکلات خانوادگی نتوانستم تحصیلاتم را در دوران کارشناسی به سرانجام برسانم شرایط زندگی من به گونه ای بود که مجبور بودم کار کنم حدود سه سال تقریبا به اکثر شرکت های خصوصی برای یافتن ساده ترین شغل مراجعه کردم که البته چند ماهی نیز در مطلب یک پزشک به عنوان منشی مشغول کار شدم که متاسفانه به دلیل دور بودن مسافت و همچنین پایین بودن میزان حقوق این کار را ادامه ندادم در نهایت وقتی تلاشم برای یافتن شغل نتیجه نداد بطور کلی ناامید شدم و به پیشنهاد یکی از دو از دوستانم شغل فروشندگی در مترو را انتخاب کردم.
استرس روزهای اول دستفروشی
سحر ادامه می دهد: در روزهای اول کاری وقتی برای فروشندگی وارد مترو شدم استرس و دلهره زیادی داشتم و سعی می کردم در ایستگاههایی که احتمال تردد آشنایان در آن کمتر است حاضر باشم و حتی اعتماد به نفس و به قولی روی صحبت کردن و توضیح اجناسم در جمع شلوغ با انواع افراد مختلف را نداشتم، کمتر حرف می زدم بطوریکه حتی خیلی از مسافران نمی دانستند من فروشندگی می کنم به همین دلیل درآمد ناچیزی هم داشتم. امابه مرور همه چیز برای من عادی شد و با خودم گفتم من به پول و درآمد این شغل نیاز دارم باید همانند فروشنده های دیگر بتوانم مسافران را ترغیب به خرید اجناسم کنم بالاخره در این زمینه موفق هم شدم تا اینکه امروزه بعد از چهار سال مشتری ثابت دارم که لباس های زنانه خود را از من خرید می کنند.
درآمد روزانه ۵۰ تا ۳۰۰ هزار تومانی دستفروشی در مترو
از درآمد سحر که میپرسم راحت و صمیمی جواب میدهد و می گوید: در برخی روزهای خاص نظیر ایام عید و یا برخی مراسمات و جشن های مذهبی تا بیشتر از ۳۰۰ هزار در روز درآمد دارم اما در روزهای عادی گاهی این میزان به ۵۰ هزار تومان هم می رسد بطور کلی من از این کار راضی هستم علاوه بر اینکه هزینه های زندگی خانواده را تامین می کنم مجبور نیستم نگاههای سنگین کارفرما که حقوق ناچیز را با کلی منت میدهد را تحمل کنم.
سحر که به قول خودش همه دستفروش های مترو را می شناسد و آنها را همکار خودش می داند می گوید: تقریبا با فروشنده های دیگر داخل مترو برای فروش جنس هایمان هماهنگ هستیم به ندرت پیش می آید که دو نفر یک جنس را بفروشیم تقریبا مشخص شد است که هر فروشنده در کدام ایستگاه ها کار کنند. بنابراین جنسهایمان با هم فرق دارد و رقیب نیستیم از تجربههای هم استفاده میکنیم.
دستفروشی که نان بازوی خود را میخورد
این فروشنده ادامه می دهد: دستفروشی بهتر از انجام کارهای دیگر است اینجا نان بازوی خودم را می خورم البته بسیاری تصور می کنند فقط افراد بیکار و نیازمند وارد این عرصه می شوند در صورتی که این کار شغل دوم بسیاری از افراد شاغل در سازمان های خصوصی و دولتی هم محسوب می شود من مواردی را می شناسم که شغل اصلی آنها معلم است اما برای وقت استراحت خود فروشندگی می کنند، یا افرادی که دانشجو هستند از این طریق هزینه های دوران تحصیل خود را تامین می کنند. حتی افرادی هستند که با مدرک کارشناسی ارشد به دلیل بیکاری این شغل روی آوردند و فروشندگی می کنند اما نکته ای که وجود دارد بسیاری با این تصور که فروشندگی کار راحتی است وارد این کار می شوند اما بعد از چند روز متوجه سختی های ان شده و ادامه نمی دهند.
از او می پرسم روزانه چند ساعت در مترو کار می کند، می گوید: معمولا هر روز به مترو می آیم چون همانطور که گفتم مشتری های خاص خودمو دارم و آنها می دانند من چه زمان هایی در چه ایستگاههای هستم برای همین سعی می کنم هر روز حدودا از ساعت های ۱۰ به مترو می آیم و وقتی به منزل بر می گردم ساعت ۸ شب می شود. البته همکارانی هستند که زودتر از من می آیند و دیرتر از من هم می روند اما من گاهی روزها اگر فروش خوبی داشته باشم زودتر هم به منزل برمی گرد.
دیدگاه مثبت جامعه به دستفروشی در مترو
سحر که معتقد است دیدگاه مردم به دستفروشی تغییر کرده است، می گوید: در این سال های اخیر تعداد زنان دستفروش در داخل واگنهای مترو بسیار زیاد شده این در حالی است که در سالهای گذشته دستفروشی پدیده زشت اجتماعی بود و حتی زنان سرپرست خانوار هم خجالت میکشیدند که دستفروشی کنند، اما دیگر نگرش مردم تغییر کرده و دستفروشی عملکرد زشت اجتماعی نیست بلکه افتخار هم محسوب می شود که دزدی نمیکنند و پول حلال بر سر سفره خود و خانوادههایشان می برند.البته همه دستفروشها نیازمند نیستند. همانطور که گفتم برخی از همکاران که وضع مالی خوبی هم دارند.
مردم دستفروشان را دوست دارند و ما مزاحم آنها نیستیم
او که از برخورد ماموران مترو با دستفروشان بسیار شاکی است در این باره می گوید: چهار بار جنسهایم را بردند. چند بار برای پس گرفتن اقدام کردم اما چون برای گرفتن آنها باید کارهایی میکردم که دوست نداشتم خسته شدم و بیخیال شدم. هر بار که یک مدیر یا مسئولی در مترو عوض میشود. اولین کاری که میکند این است که نیروهایش را برای جمعآوری دستفروشها به داخل واگن ها یا ایستگاه های مترو میفرستد. بنابراین جنگ بین دستفروشها و مأموران مترو همیشه وجود دارد. دلیلشان هم این است که آنها معتقد هستند دستفروشها چهره مترو را زشت میکنند. یا اینکه برای مسافران مزاحمت ایجاد میکنند. ولی مسافران اینگونه فکر نمی کنند ما از رفتار آنها متوجه می شویم که با ما دوست هستند حتی بسیاری از مسافران به دلیل شاغل بودن فرصت خرید در بازار یا مراکز خرید را ندارند و مایحتاج خود را از ما که اجناس خود را با قیمت مناسب در اختیارشان قرار می دهیم تهیه می کنند؛ اما مأموران میگویند مردم از دست شما شاکی هستند. گرچه اینطور نیست و باید بگویم مردم از دست بسیاری از نهادها و سازمان ها نیز شاکی هستند آیا باید با آنها نیز برخورد خشونت آمیز و چکشی صورت بگیرد. بنابراین من فکر می کنم مسئولان به جای برخوردهای توهین آمیز وضعیت دستفروشان را اصلاح کنند.
دستفروش دزد یا فقیر نیست برای او سقف بسازید
سحر در خصوص تغییر نگرش مردم به دستفروش ها، میگوید: اگر چه نگرش در خصوص دستفروشی در مترو بین مردم تا حدودی تعدیل شده است اما بطور کلی دستفروشی در جامعه ما جایگاه خوبی ندارد مردم فکر میکنند ما بدبخت یا بیچارهایم. مثلاً وقتی مأموری میخواهد یک دستفروش را جمع کند؛ همه میگویند چرا جمع میکنید؟ خوب است برود دزدی کند؟ این از صدتا فحش برای دستفروش بدتر است. انگار دستفروشی را همرده دزد و موادفروش کنند. یا اینکه اگر دستفروشی نکند باید برود که دزد شود؛ اما برای اینکه دل کسی به رحم بیاید، مدام از این جمله استفاده میشود. ازنظر من دستفروش مثل مغازهدار است که فقط سقف ندارد. خب برایش سقف بسازید. بهجای اینکه او را له کنید به او یک چتر بدهید.در سیاست های خود جایگاهی برای دستفروشان بدهید تا آنها ساماندهی شوند.
به گزارش شفقنا زندگی هر چند پدیده دستفروشی در مترو یک ناهنجاری اجتماعی است و باید با آن برخورد شود، اما به جرات میتوان گفت در سال های اخیر اقدام موثری در این حوزه انجام نشده و این پدیده روز به روز شایع تر می شود. در واقع اگر تا چند سال پیشدستفروشی در مترو فقط شغل قشر نیازمند و ضعیف جامعه بود. در چند سال اخیر این شغل تبدیل به یکی از انتخابهای اصلی کسب درآمد جوانهای امروزی بهخصوص دانشجویان و زنان نیازمند شده است کسانی که به هر دلیل از یافتن شغل مناسب ناامید شده و برای تامین نان زندگی خود به تونل تنگ و تاریک پناه آوده اند بنابراین لازم است مسئولان به جای برخوردهای چکشی و خشونت آمیز با آنها در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های خود اولویتی را به آنها اختصاص دهند.
- 15
- 1