یکشنبه ۰۹ دی ۱۴۰۳
۱۰:۴۶ - ۱۳ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۳۲۹۶
رفاه و آسیب های اجتماعی

تو چی می‌فروشی دختر غمگین؟

کودک گل فروش,اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی

ما دوست داریم ثانیه شمار چراغ‌قرمز سر چهارراه‌ها سریعتر حرکت کند و آنها آرزو دارند این لحظات کش بیاید.چراغ قرمز سر چهارراه‌ها برای برخی آدم‌ها فرصتی است برای زندگی! چراغی که ماشین‌ها را برای لحظاتی متوقف و کودکان و نوجوانانی را به حرکت وامی‌دارد تا شاید شاخه گلی بفروشند، یا شیشه‌ای پاک کنند و چند تومانی به کف آرند. کودکانی که به تجربه دریافته‌اند، راهی ندارند جز آنکه خدمات‌شان را چاشنی جلب ترحم کوچکی کنند تا سرنشینان ماشین‌ها پا روی پدال گاز نفشارند و بی‌توجه از کنارشان عبور نکنند.

 

قصه کودکان کار، روایتی تکراری است؛‌کودکانی که اگرچه سال‌هاست رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری مداوم به آنها می‌پردازند، اما این حضور مداوم مانع حضور آنها بر سر چهارراه‌ها نشده است. تفاوت خواسته‌های ما و آنها در ثانیه شمار چراغ قرمز خلاصه می‌شود؛ آن گاه که ما دوست داریم ثانیه شمار سریعتر حرکت کند، آنها آرزو دارند ثانیه شمار کند‌تر پیش برود و لحظات تا آنجا که ممکن است کش بیایند. اما قصه دختران نوجوان سیاهپوشی که برای فروختن گل یا پاک کردن شیشه خودروها به راننده‌ها التماس می‌کنند، خود، قصه دیگری است. دخترانی که برای گذران زندگی از دوردست‌ها به پایتخت کوچ می‌کنند. اهالی خیابان خرمشهر جایی که هفته گذشته در نزدیکی آن نمایشگاه مطبوعات برپا شده بود، چند ماهی است که شاهد حضور چند دختر نوجوان گلفروش یا شیشه پاکن هستند.

 

ساعتی بعد از کار وقتی این دختران برای استراحت روی پله‌های نشسته بودند، با آنها همکلام شدم. اینکه اصلاً نمی‌دانستند کجا و روی چه پله‌هایی نشسته‌اند برایم تعجبی نداشت. فاطمه از همه بزرگتر بود. ۱۵ سال دارد و ۸ ماه پیش مادر شده است. سن او برای مادر شدن آنقدر کم است که اصولاً نمی‌داند بچه چیست! می‌گوید: وقتی برای کار به اینجا می‌آیم دلم برای او[بچه‌اش] تنگ نمی‌شود.

 

چند سالی است از شمال کشور برای کار به تهران آمده‌ایم. همسرم مثل من گل می‌فروشد و در خانه‌ای که تنها دو اتاق ۱۲ متری دارد در خیابان خراسان زندگی می‌کنیم. چیزی از معنی زندگی نفهمیدم. در جایی که به دنیا آمدم ازدواج دختران در سن کم معمول و متداول است و اگر دختر و پسری همدیگر را دوست داشته باشند خانواده‌ها مخالفت نمی‌کنند. من هم در ۱۳ سالگی عاشق پسر گلفروشی شدم و ازدواج کردیم. کاراو از عصر شروع می‌شود و از صبح تا عصر کنار مادرم و پسرمان می‌ماند. دوماهی است که کرایه خانه عقب افتاده و باید بیشتر کار کنیم. هفته‌ای یک بار این شاخه‌های گل را به صورت عمده‌ای می‌خریم و شاخه‌ای ۲۵۰۰ می‌فروشیم.

 

سال‌ها قبل مردم خیلی از ما گل می‌خریدند اما مدتی است که کمتر گل می‌خرند. احساس می‌کنم دوست داشتن‌ها کمرنگ شده است. چند ماهی است به خیابان خرمشهر آمده‌ایم و در این چهارراه منتظر قرمز شدن چراغ راهنمایی می‌مانیم و پس ازآن در میان ماشین‌ها به‌دنبال کسی می‌گردیم که از ما گل بخرد. بیشتر سراغ خودروهایی می‌رویم که زن و شوهر یا دختر و پسر جوان سرنشینان آن باشند و از آنها می‌خواهیم تا برای یکدیگر گل بخرند و هدیه بدهند. همه تلاش من این است تا هزینه شیرخشک و پوشک پسرم را تأمین کنم.

 

اما داستان سمیه با بقیه کمی متفاوت است. از شهرداری و بهزیستی دل پری دارد و می‌گوید، بارها مأموران شهرداری دستمال‌های او را گرفته‌اند و اجازه نداده‌اند چیزی بفروشد. می‌گوید: ۱۴ سال دارم و به تازگی عقد کردم. همسرم در شمال کشور در یک رستوران کار می‌کند و من همراه خانواده‌ام در تهران زندگی می‌کنیم. همیشه از اینکه مأموران بهزیستی یا شهرداری ما را بگیرند نگران هستیم. تا چند هفته قبل دستمال می‌فروختم اما مأموران شهرداری همه دستمال‌هایم را گرفتند و بردند. من هم به ناچار وسایل شست و شوی شیشه تهیه کردم و در این چهارراه شیشه ماشین‌ها را تمیز می‌کنم. البته از برخورد بد مردم ناراحت نمی‌شوم و شاید اگر من هم جای آنها بودم چنین رفتاری می‌کردم. ما افغانستانی یا پاکستانی نیستیم، ما یک ایرانی و هموطن شماها هستیم.

 

هر روز بعداز ظهر با مترو به اینجا می‌آییم و در بهترین شرایط ۳۵تا ۵۰ هزار تومان کار می‌کنیم و ساعت ۱۰شب با مترو به خانه بازمی‌گردیم. گاهی برخی از راننده‌ها به ما حرف‌های بدی می‌زنند یا مسخره می‌کنند. از شنیدن این حرف‌ها خیلی ناراحت می‌شوم و تا حالا با برخی از آنها نیز دعوا کرده‌ام. خوشبختی آرزوی مشترک همه مردم است اما خوشبختی برای ما یعنی اینکه دیگر در چهارراه‌ها کار نکنیم و یک کار آبرومندانه داشته باشیم و بتوانیم زندگی‌مان را اداره کنیم. ما ۲ خواهر و ۳ برادر هستیم و همه برادرهایم ازدواج کرده‌اند و زندگی می‌کنند و توجهی به من که کوچکترین بچه خانواده هستم ندارند. البته من هم توقعی از آنها ندارم.

 

باور کنید من هم از این کاری که دارم ناراحت هستم و همیشه با دیدن دخترانی که سوار بر خودروهای گرانقیمت و شاسی بلند هستند آرزو می‌کنم‌ ای کاش من جای آنها بودم. از این لباس‌هایی که به تن دارم خجالت می‌کشم. گاهی اوقات پسرهایی که دستمال یا گل می‌فروشند به اینجا می‌آیند و با تهدید ما را از اینجا بیرون می‌کنند. ما هم دوست داریم مثل همسن و سال‌های خودمان پشت نیمکت‌های کلاس درس بنشینیم اما تقدیر اینگونه رقم خورده است که به جای مدرسه در خیابان نگاه‌های ترحم یا حقارت‌آمیز دیگران را تحمل کنیم.

 

 

سحر اسدی

 

 

iran-newspaper.com
  • 10
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۰
غیر قابل انتشار: ۱۱
جدیدترین
قدیمی ترین
باید از غصه این مستضعفان خون گریه کنیم و بمیریم
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش