دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۰۹:۵۲ - ۱۶ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۴۱۱۸
رفاه و آسیب های اجتماعی

درخواست طلاق بعد از ۳۵ سال تحمل آزار شوهر

زن نگون‌بخت که ۳۵ سال آزار و کتک‌های شوهربیمارش را تحمل کرده بود، سرانجام طاقتش را از دست داد و تصمیم گرفت او را ترک کند.

وقتی منشی شعبه ۲۶۴ دادگاه خانواده تهران، طرفین پرونده را صدا زد، زنی سالخورده، همراه دختری جوان وارد شدند. چهره‌شان بسیار به هم شباهت داشت و به نظر می‌رسید مادر و دختر باشند. به محض ورود قاضی «غلامحسین گل آور» رو به زن مسن گفت: «معمولاً خانم‌ها وقتی مهریه‌شان را مطالبه می‌کنند که مشکل بزرگی در زندگی مشترکشان پیش آمده باشد. حالا چه شده که بعد از این همه سال چنین درخواستی را مطرح کرده‌اید؟»

 

زن جواب داد: «از ۳۵ سال پیش هم که ازدواج کردیم، بداخلاقی می‌کرد، ناسازگار بود و از دیگران دوری می‌کرد. از همه مهم‌تر دست بزن داشت و هر وقت در جایی به مشکل برمی‌خورد عصبانیتش را روی من خالی می‌کرد و کتکم می‌زد. اما حالا دیگه پیر شده‌ام و توان تحمل زندگی با یک مرد روانی را ندارم...»

 

قاضی: «گفتید روانی؟!»

 

زن: «بله. بیماری شیزوفرنی دارد. بارها بستری شده و مادامی که داروهایش را مصرف می‌کند حالش بهتر است. اما مدتی است که یکی در میان قرص‌هایش را می‌خورد. همین دو هفته پیش بود که افتاد به جان تنها دخترمان و حسابی کتکش زد. شما بگویید آقای قاضی؛ دختر ۲۵ ساله را کتک می‌زنند؟»

 

همان موقع دختر جوان که تا آن لحظه ساکت مانده بود، بلند شد و گفت: «مادرم بازنشسته بهزیستی است. اما زندگی خودمان از همه بدتر است. شنیده‌ام وقتی پدرم به خواستگاری مادرم رفته بود، خانواده‌اش بیماری او را پنهان کرده‌اند و از آنجا که مادرم زن صبور و آبروداری است، اعتراضی نکرده و ترجیح داده با پدرم زندگی کند. همه تصور می‌کردند با تولد یک بچه حال پدرم بهتر می‌شود. اما افسوس که او نه به من و نه به مادرم اهمیتی نمی‌داد.

 

من در مهدکودک بزرگ شده‌ام و یادم نمی‌آید پدرم توجهی به خواسته‌هایم کرده باشد. اصلاً این بیماری طوری است که احساسات آدم را کم می‌کند. شاید او تقصیری نداشته باشد، اما من و مادرم گناهی نکرده‌ایم که دائم باید کتک بخوریم. به خاطر همین ماجراها مادرم دیگر به فکر بچه‌دار شدن نیفتاد و سعی کرد به آینده من آسیبی نخورد. الان هم در رشته معماری تحصیل می‌کنم و شاگرد اول دانشکده هستم. بعد از مدت‌ها تحقیق و مشاوره به این نتیجه رسیدیم که حال پدرم روز به روز بدتر می‌شود و با این حال مادرم دیگر نمی‌تواند از او پرستاری کند...»

 

این بار زن حرف دخترش را قطع کرد وگفت: «آقای قاضی شوهرم کار درست و حسابی ندارد و خرجی هم که نمی‌دهد هیچ؛حتی یک روز دستمال توالت را پنهان می‌کند. روز دیگر برق را قطع می‌کند و خلاصه هر روز یک بهانه برای دعواکردن دارد. می‌ترسم با این بیماری یک روز قصد جانمان را بکند.»قاضی که تا آن لحظه به حرف‌های مادر و دختر گوش می‌داد، گفت: «حرف‌های شما را شنیدم.اما ازقدیم گفته‌اند که یکطرفه نباید به قاضی رفت.

 

پس باید همسرتان هم حضور داشته باشد تا حرف‌های او را هم بشنوم.ضمن اینکه مدارک پزشکی بیماری شوهرتان هم باید بررسی شود.»زن با شنیدن این حرف اعلام کرد که شوهرش احضاریه را گرفته اما حاضر نشده به دادگاه بیاید. اما برادرش که هزینه‌های دارو و درمانش را می‌پردازد پشت در است.

 

با اشاره قاضی دختر بیرون رفت تا عمویش را به دادگاه بیاورد. چند لحظه بعد مردی قد بلند، خوش لباس و آرام به دادگاه پا گذاشت و از قاضی اجازه خواست بنشیند. رئیس محکمه از او پرسید: «حتماً در جریان پرونده برادرتان هستید. اگر توضیحی درباره مهریه و درخواست طلاق همسر برادرتان دارید، بگویید.»

 

برادر مرد بیمار جواب داد: «همسر برادرم و دخترش حق دارند. اما من از آنها خواستم که مراقبت از برادرم را ادامه دهند. باور کنید اگر داروهایش را به موقع مصرف کند مشکلی پیش نمی‌آید. اما این خانم اصرار دارد که به زندگی مشترکشان خاتمه دهد. من هم اعتراضی ندارم و با جان و دل از برادرم نگهداری می‌کنم.»

 

زن هم گفت: «شما بنیه و توانایی سر و کله زدن با برادرتان را دارید. اما من نمی‌توانم از یک بیمار روانی نگهداری کنم. اگر روز خواستگاری به من گفته بودید که مریضی دارد امکان نداشت قبول کنم. یادتان هست گفتید که مغازه و کار حسابی دارد؟ اما در تمام این سال‌ها با حقوق من زندگی‌مان را گذرانده‌ایم، وقتی هم بچه‌دار شدیم خودم را بازنشسته کردم تا دخترم زیر دست پدرش آسیبی نبیند. اما حالا می‌خواهم این چند صباح باقی مانده از عمرم را آنطور که دلم می‌خواهد زندگی کنم.»

 

برادر شوهر زن سری به علامت تأیید تکان داد و به قاضی نگاه کرد و قاضی از زن خواست که فعلاً مهریه ۶۵ سکه‌ای‌اش را بگیرد و از طلاق صرفنظر کند. اما در صورتی که اصرار به جدایی داشت باید مدارک پزشکی و سوابق بیماری شوهرش را به دادگاه ارائه دهد تا درباره‌اش تصمیم بگیرد. با ختم دادرسی همه بلند شدند تا دادگاه را ترک کنند. قاضی قبل از خروج حاضران به دختر جوان گفت: «مراقب پدرت باش دخترم.» دختر هم با تکان دادن سر حرف قاضی را تأیید کرد و در حالی که اشک چشمانش را با پشت ناخن می‌گرفت از دادگاه بیرون رفت.

 

بهمن عبداللهی

 

 

iran-newspaper.com
  • 17
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش