زلزله به تهران و کرج هم رسید. چهارشنبهشب ساعت ١١:٢٧ ساکنان این مناطق یکی از دلهرهآورترین لحظات را تجربه کردند. برای چند ثانیه زمین زیر پای تهرانیها و کرجیها لرزید و همین کافی بود تا مردم هراسان برای فرار از لرزشهای بعدی و خرابیهای احتمالی به خیابانها بریزند. شدت زلزله ٥,٢ ریشتری که کانون آن در نزدیکیهای ملارد اعلام شد، باعث شد تا علاوه بر تهران و کرج، ساکنان استانهای قم، قزوین، مرکزی و گیلان هم آن را احساس کنند. علت این زمینلرزه فعالیت انتهای گسل اشتهارد اعلام شده است؛ فعالیتی که البته به دلیل قرارگیری در متراکمترین منطقه جمعیتی کشور، بیش از ٢٠میلیون نفر آن را احساس کردند. همین هم شد تا این زمینلرزه، چهارشنبهشب و نخستین دقایق پنجشنبه میلیونها نفر را نگران کند.
با این وجود ١١٧ مصدوم و ٢ کشته همه آن چیزی بود که از زلزله چهارشنبهشب بهجا مانده است. حال هیچکدام از مصدومان وخیم نیست و بیشتر آنها به صورت سرپایی درمان و مرخص شدهاند. زنی ٧٠ ساله در تهران هنگام فرار فوت کرد و دختری ١٠ساله هم در استان البرز به دلیل شوک و استرس جانش را از دست داد. حنانه یکی از دو جانباخته زلزله چهارشنبه است. او همراه با خانوادهاش در کردان کرج هنگام خارج شدن از ساختمان به طرز عجیبی دچار حمله عصبی شد و پس از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داد. پزشکان علت مرگ او را شوک عصبی اعلام کردهاند. پیکر این دختربچه صبح پنجشنبه در کردان تشییع و در امامزاده شاهزاده به خاک سپرده شد. آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگوی شهروند با «محمد سمایی» عموی حنانه است.
حنانه چندسال داشت؟
حدود ١٠ سال. کلاس پنجم دبستان بود.
او فرزند چندم خانواده بود؟
حنانه دومین فرزند برادرم بود. آنها یک پسر به نام محمد دارند که حدودا ١٦ ساله است. حنانه دومین فرزند آنها بود و یک پسر ٥ ساله هم به نام محمدحسین دارند.
دقیقا برای او چه اتفاقی افتاد؟
برادرم برای من تعریف کرد؛ همه خانواده در پذیرایی منزل نشسته بودند که زلزله آمد. آنها با عجله از ساختمان خارج شدند. خانه آنها ویلایی است و به اندازه ٥ پله با سطح حیاط فاصله دارد. برادرم سعید با همه اعضای خانوادهاش از پلهها به سرعت پایین آمدند. همان موقع حنانه شروع به جیغ و فریاد میکند. برادرم به تصور اینکه ترسیده است، سعی میکند او را آرام کند و به حنانه میگوید: «نترس بابا، چیزی نیست. زلزله بود که تمام شد.»
بعد از چند دقیقه سعید به داخل خانه میرود تا لباس گرم بیاورد. چون هوای کردان خیلی سرد است. سعید وقتی به حیاط برمیگردد، میبیند که حنانه بیحال شده و مادرش او را در آغوش گرفته است. سعید چندبار او را صدا میزند، تکانش میدهد، اما حنانه هیچ واکنشی نشان نمیدهد.
بعدش چه اتفاقی افتاد؟
حنانه فکش قفل شده بود. برادرم سریع او را با ماشین به درمانگاه کردان میبرد. اقدامات اولیه برای او انجام میشود و او را با آمبولانس به بیمارستان هشتگرد منتقل میکنند. تیم درمانی آنجا نیم ساعتی روی او کار میکنند و اقدامات احیا را انجام میدهند، اما حنانه دیگر برنگشت و همانجا پزشکان اعلام کردند که او فوت کرده است.
پزشکان علت مرگ را اعلام نکردند؟
به ما گفتند مرگ او بر اثر شوک و استرس بوده است. جنازه برای نمونهبرداری در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفت. البته ما با این موضوع موافق نبودیم، اما با توجه به سن کم حنانه براساس قانون باید پزشکی قانونی به این موضوع ورود کند تا علت دقیق مرگ مشخص شود.
یعنی الان پیکر حنانه در اختیار پزشکی قانونی است؟
نه؛ پیکر حنانه را بعد از نمونهبرداری به ما تحویل دادند. گواهی فوت و جواز دفن هم صادر شد. پنجشنبه هم مراسم تشییع جنازه و دفن را انجام دادیم. او را تشییع کردیم و در امامزاده شاهزاده کردان به خاک سپردیم. مراسم ختم هم روز شنبه در مسجد جامع کردان برگزار میشود. جمعیت زیادی هم برای مراسم تشییع جنازه آمده بودند. حالا نه اینکه چون برادرزاده من بود، اما واقعیت این است که همه ساکنان کردان از این حادثه شوکه و ناراحت شدند.
همان چهارشنبهشب تقریبا همه ساکنان کردان از این ماجرای تلخ باخبر شدند و برای عرض تسلیت به خانه برادرم رفتند. خب، به هرحال حادثه ناگوار و ناگهانی بود، بیاغراق مردم کردان شب یلدای غمگینی را سپری کردند. ما که خودمان اصلا حال و روز خوبی نداریم. هنوز برادرم در شوک این اتفاق است. همسر برادرم هم بیتابی میکند.
حنانه سابقه بیماری یا تشنج داشت؟
نه؛ این بچه سالم بود. حتی کادر درمانی بیمارستان هم این سوالات را از ما پرسیدند، اما نه سابقه تشنج داشت و نه بیماری خاصی.
مشکلات روحی، استرس حاد یا تجربه تلخی از یک حادثه؟
هیچکدام از اینها برای حنانه و خانوادهاش پیش نیامده بود. حنانه کمی ظریف و حساس بود، اما خیلی از دخترها اینگونه هستند. به هرحال این رفتار ظرافتهای دخترانه است، اما تفاوت یا رفتاری که او را نسبت به بقیه دخترهای همسنوسالش شاخص و متمایز کند در او وجود نداشت. همین مسأله هم باعث تعجب است. او دختر سالمی بود و هیچ سابقهای هم از این بیماریها نداشت. پزشکان به ما گفتند که او دچار شوک شدیدی شده است.
شاید موقع زلزله و هنگام خارج شدن از ساختمان، ترس و اضطراب خانواده به او هم منتقل شده است؟
به هرحال زلزله ترسناک است. همه ما از آن هراس داریم. نگران میشویم و به دنبال راه نجاتی از آوار و خرابیهای احتمالی هستیم. استرس و ترس در چنین شرایطی طبیعی است. خانواده سعید هم مثل میلیونها نفر در کرج و تهران به سرعت از خانه خارج شدند، اما اینکه چرا این اتفاق برای حنانه افتاد را نمیدانم. به هرحال تقدیر اینگونه بوده است.
در این زلزله بهجز حنانه، برای افراد دیگری از ساکنان کردان و روستاهای اطراف حادثهای رخ داد؟
تا جایی که به من اطلاع دادهاند، در زلزله چهارشنبهشب به هیچکس در کردان آسیبی وارد نشده است. هیچ مصدوم یا تلفاتی نداشته و جایی هم خراب نشده است. من رئیس شورای کردان هستم، به هرحال اگر آسیب مالی هم به بار میآمد، من از آن مطلع میشدم.
وقتی زلزله آمد، شما کجا بودید؟
ما در خانه بودیم. وقتی زمین لرزید، ما هم مثل بقیه برای احتیاط از خانه خارج شدیم. همه ساکنان کردان هم همین کار را کرده بودند. گلهبهگله دور هم جمع شده بودند. عدهای هم داخل ماشینها. مردم کردان تقریبا تا صبح بیدار بودند. اینجا با توجه به نزدیکی به کانون زلزله لرزش شدیدی احساس شد. معابر عمومی و خودروها جایی بود که بیشتر مردم به آن پناه برده بودند.
زلزله مشکل خاصی برای کردان ایجاد نکرد؟
مشکل خاصی که نه. بیشتر مردم را نگران و هراسان کرد. برای دقایقی برق قسمت کوچکی از کردان قطع شد که با تلاش نیروهای اداره برق خیلی سریع مشکل برطرف شد. به علت تماسهای زیاد هم تلفنهای همراه برای دقایقی دچار اختلال شد. اما مشکل دیگری وجود نداشت. مهمترین چیزی که در این حادثه مشهود بود، نگرانی، دلهره و ترس مردم بود. ترس از زلزله مهیب تهران که خیلی وقت است درباره آن صحبت میشود. به همین دلیل هم معتقدم باید برای کاهش این نگرانی که بیشتر جنبه روانی پیدا کرده بود، نیروهای امدادی حضور پررنگتری در مناطق میداشتند.
یعنی نیروهای امدادی در کردان و مناطق اطراف در این زلزله خوب عمل کردند؟
من از میزان آمادگی نیروهای امدادی برای مواجهه با این حوادث اطلاع چندانی ندارم. به لطف خدا مشکل خاص هم پیش نیامد تا میزان آمادگی را بسنجیم و شاخصی برای قضاوت داشته باشیم. منظور من درخصوص این زلزله بیشتر روی جنبه روانی مردم بود. به هرحال مردم ترسیده بودند و تردد خودروهای امدادی حتی به صورت نمادین هم میتواند در این شرایط به کاهش دلهره و اضطراب شهروندان کمک میکند.
«سخت رویی» در حوادث
برای ریشه یابی بروز این گونه از حوادث، جدا از پیش زمینه های نباید تاثیر عوامل محیطی را دست بگیریم. در واقع در جامع بحران ستیزی که آمار حوادثی مثل آتش سوزی، زلزله و تصادفات بالاست و سالانه بیش از ٥٣٥ هزار مراجعه کننده ناشی از خشونت و نزاع به پزشکی قانونی داریم،آمادگی روحی و روانی برای مقابله با این قبیل از حوادث بسیار مهم است.
در واقع آشنایی و مانور می تواند پیش آمادگی ذهنی را برای مقابله با این حوادث به وجود در افراد به خصوص کودکان به ایجاد کند. این ها را «مجید صفاری نیا» به «شهروند» می گوید. به گفته این روانشناس قدرت مقابله با حوادث و مدیریت استرس ناشی از این حوادث به سرسختی روانشناختیhardiness» » تعبیر می شود:«سخت رویی یعنی آمادگی لازم برای مواجه و مقابله با حوادث. براین اساس هرچه فرد به سمت سخت رویی پرورش پیدا کند، به حوادث و ناملایمات واکنش های شدید نشان نمی دهد.»
این روانشناس در توضیح بیشتراین متغیر تربیتی میگوید:«جدا از زمینه ارثی در سخت رویی، تربیت والدین و نظام های آموزشی در این زمینه نقش بسیار مهمی دارد. دادن استقلال به فرزندان، مسئولیت پذیر کردن آن ها، دوری از نازپروری، برطرف کردن همه نیازها، دوری از سرویس دادن های بی مورد و همه جانبه به کودکان باعث می شود که متغیر سخت رویی در کودکان رشد پیدا کند.»
این روانشناس همچنین به نظریه مایه کوبی استرس در کودکان اشاره می کند و دراین باره توضیح می دهد:« وقتی کودکان در معرض استرس های حوادث کوچک و قابل کنترل قرار بگیرند، در دراز مدت و به مرور زمان، می توانند خودشان را برای رویارویی با فشارهای عصبی بزرگتر آماده کنند. به همین دلیل هم توصیه می شود که والدین فرزندانشان را با واقعیت های خشن زندگی آشنا کنند تا در دوران حوادث بتوانند خودشان را مدیریت کنند.»
امیرحسین خواجوی
- 9
- 3