حادثه در پی حادثه. یک روز آوارشدن ساختمانها و آتشسوزی، روز دیگر زلزله و سقوط هواپیماها؛ آدمها در حوادث مختلف قربانی میشوند و خسارت مالی بسیاری بهبار میآید. اخبار را مردم مدام مرور میکنند تا حادثهای فراموش میشود، اتفاق دیگری رخ میدهد. زمین هر روز آبستن حادثه است و هر روز اتفاقی در پی اتفاق دیگر روی میدهد و موجی از ناامیدی و بیاعتمادی در پیاش پدید میآید. دیروز وقتی هواپیمای تهران-یاسوج سقوط کرد و جان ٦٦ نفر از سرنشینان را گرفت، ٤٣روز از حادثه سانچی میگذشت.
پیش از آن حادثه هم افکار مردم درگیر زلزله احتمالی تهران و زلزله مهیب کرمانشاه بود که جان بیشتر از ٦٠٠نفر از هموطنانمان را گرفت؛ اینها تنها حوادثی است که در نیمه دومسال رخ داده است. بسیاری تحتتأثیر این اتفاقات قرار گرفته و در شبکههای اجتماعی مدام درباره چرایی تکرار این اتفاقات مینویسند. روانشناسان معتقدند تبعات روانی این حوادث در کشور افزایش خشونت، استرس، احساس ناامنی و نگرانی است. در عین حال با افزایش سطح آگاهی در جامعه، بسیاری این روند را به سوءمدیریتها ارتباط میدهند و جامعهشناسان میگویند سرانجام این راه به زوال اعتماد و سرمایه اجتماعی میانجامد. از سوی دیگر روانشناسان اجتماعی معتقدند این موج احساس بیامنی گرایش به خودکامگی و خودمحوری را بیشتر میکند.
تصمیمگیران بدانند که در جامعهای مخاطرهآمیز زندگی میکنیم
علاوه بر پیامدهای روانی، تکرار حوادث به تبعات اجتماعی مختلف هم میانجامد که باید به دنبال راهحلی برای آنها بود. محمدباقر تاجالدین، عضو هیأتعلمی و استاد دانشگاه تهران مرکزی و عضو انجمن جامعهشناسان ایران، با اشاره به مبحثی به نام «جامعه مخاطرهآمیز» توضیح میدهد که این «ریسکها» محصول برنامهریزی کنشگران فعال است.
او به نظریه «جامعه خطرخیز» اولریش بک، جامعهشناس آلمانی اشاره میکند و میگوید: «امروزه حوادث تحت عنوان ریسک در جامعه مخاطرهآمیز (Risk Society) مطرح میشود. ریسکهایی که مرتبا در این جامعه اتفاق میافتد، لزوما حوادثی طبیعی یا غیرطبیعی نیستند؛ بخشی از آنها مربوط به تکنولوژیهایی است که در آن اتفاق میافتد و بخشی از آن هم به کنشگری و اقدامات کنشگران ارتباط دارد. جامعه مخاطرهآمیز محصول تصمیمگیریها، برنامهریزیها و سیاستگذاریهای مجموعه کنشگران فعال در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. بر این اساس، هر چقدر این تصمیمگیریها عقلانیتر، منطقیتر و دقیقتر باشد تا حدود زیادی تبعات اجتماعی این حوادث را کم میکند.»
به گفته این جامعهشناس، مسأله دیگر این است که جامعه مخاطرهآمیز به اعتماد اجتماعی بسیار مرتبط است: «میتوان گفت بخشی از این حوادث میتواند به زوال اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی در یک جامعه مربوط باشد، یعنی اگر در جامعهای میزان اعتماد و سرمایه اجتماعی کاهش پیدا کند، میتواند میزان ریسکها را شدیدتر کند. بنابراین هر چه در یک جامعه میزان اعتماد را تقویت کنیم و سرمایه اجتماعی را ارتقا دهیم، میتوان امیدوار بود که تا حدود زیادی از تبعات اجتماعی این حوادث کاسته شود.» بر این اساس اینطور که او میگوید، اگر نتوانیم سرمایه و اجتماعی را تقویت کنیم، باید منتظر پیامدهای ناخوشایند و رنجآور این حوادث باشیم.
عضو انجمن جامعهشناسان ایران به گفته برخی جامعهشناسان ازجمله اولریش بک، دانیل بل و آنتونی گیدنز استناد میکند که معتقدند؛ اکنون در دوران مدرنیته متاخر یا مدرنیته دوره دوم زندگی میکنیم که آبستن مخاطرات بسیار است: «در مدرنیته دوم ما عمدتا با این ریسکها مواجه هستیم که بخشی از آن مربوط به تکنولوژیهایی هست که با آنها سروکار داریم.»
او درباره تکنولوژی چنین توضیحی میدهد: «مارتین هایدگر در کتابی بهعنوان فلسفه تکنولوژی در مقالهای تحت عنوان پرسش از تکنولوژی میگوید ما تکنولوژی را خنثی فرض کردهایم و دست کم گرفتهایم اما اکنون تکنولوژی تمام ساحات زندگی ما را در برگرفته و در مقابل ما ایستاده است. این بخش مربوط به تکنولوژیهای پیشرفتهای است که همه زندگی ما را در برگرفتهاند و ما راه فرار از آنها را نداریم و بخشی از آنها هم حادثهآفرین هستند.»
تاجالدین با گفتن این موارد اضافه میکند: «بخش دیگری به این دلیل است که در جامعه ما تصمیمات، سیاستگذاریها و برنامهریزیهایی گرفته میشود که ممکن است غیرعقلانی، غیرمنطقی و غیرعلمی باشد و در نتیجه به دنبال خود تبعات فراوان اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به بار آورد.»
راهکار اما از نگاه این استاد دانشگاه درجامعهای که مخاطرات یکی از دلایل ناامیدی است، به دنبال پژوهشهای عمیق روشن خواهد شد: «در درجه اول باید اطلاعرسانی کنیم و آگاهی و آموزش بدهیم که ما اکنون در دوره ریسک زندگی میکنیم، جامعه و حتی سیاستگذاران و برنامهریزان هم این را بدانند و بر این اساس تصمیمگیری کنند.»
خشم و خشونت، نتیجه تکرار حوادث
مهدی صابری روانپزشک اجتماعی است. او هم تأیید میکند که تکرار حوادث، روان مردم را به هم میریزد و منجر به رفتارهای خشن و استرسآمیز از سوی آنها شود. به گفته او تکرار حوادث، چه بلایای طبیعی و چه غیرطبیعی، چه حوادث و اتفاقات اقتصادی و اجتماعی، این حس را در مردم ایجاد میکند که نه جانشان در امان است و نه پولشان: «نتیجه تکرار حوادث و بازتابهای گسترده آن منتهی به افزایش خشم و خشونت و اضطراب در جامعه میشود؛ این احساسهای منفی به کودکان هم منتقل میشود و نسل به نسل شاهد افزایش بروز اضطراب و خشونت و ناامنی خواهیم بود.» صابری میگوید: «زمانی که حوادث پشت سر هم رخ میدهند، در میان مردم احساس نگرانی، اطمیناننداشتن و بیاعتمادی ایجاد میشود، مردم حالا به خیلی از مسائل و اتفاقاتی که رخ میدهد، واکنش نشان میدهند و روی سوءمدیریتها متمرکز میشوند. حتی زمانی که ما یک بارش برف داریم که میتواند اتفاق خوبی باشد، باز هم شاهد رخداد اتفاقات ناگواری هستیم که نشاندهنده سوءمدیریتهاست.» به گفته این روانشناس مردم حالا خیلی از مسائل را به سوءمدیریت ارتباط میدهند؛ حتی زمانی که موضوع یک بلای طبیعی است، باز هم از نظر مردم سوءمدیریت آن را تشدید کرده یا به هر حال به این موضوع ارتباط دارد.
به اعتقاد این روانپزشک، آنچه منجر به تشویش اذهان مردم میشود، احساس ناامنی است که این حالت مدتهاست در جامعه ایجاد شده: «الان برای مردم استفاده از هواپیما اتفاق نگرانکنندهای است؛ چرا؟ چون مدیریتهای ضعیف منجر به وقوع این اتفاقها میشود، مردم از نرسیدن امکانات در مواقع بحران نگران هستند؛ مثلا وقتی ساختمانی مثل پلاسکو دچار آتشسوزی میشود، این بحث مطرح میشود که آیا نمیشد از وقوع این حادثه پیشگیری کرد؟ حتی وقتی مسئولان توضیح میدهند، باز هم مشخص میشود که در بخشهایی کمکاری شده است یا مثلا در ارتباط با استانداردهای پرواز چقدر از نظر جهانی فاصله داریم و چرا رسیدگی نمیشود. امروز در شبکههای اجتماعی مطرح شد که ظاهرا قبلا هم این هواپیما دچار سانحه شده بود که با درایت خلبان از سقوط نجات پیدا کرده است.»
صابری میگوید که مردم به مدیریتها اعتمادی ندارند، حتی وقتی یک زلزله خفیفی در تهران رخ میدهد و مردم سراسیمه به خیابان میریزند، باز هم اطلاعرسانی درستی انجام نمیشود، حتی نمیدانند که بعد از یک اتفاقی مثل زلزله، کسی به دادشان میرسد یا نه: «متاسفانه هیچ فکری به حال شرایط بعد از بحران نمیشود. متاسفانه یک بیاعتمادی نسبت به سیستم مدیریتی کشور ایجاد شده که نشان میدهد مدیریت در سطح کلان ما بد عمل کرده است، مسئولان هم میدانند اما ما همیشه صبر میکنیم که یک حادثه رخ دهد تا آن را به زمین و زمان نسبت دهیم. همین هم میشود تا بیاعتمادی به مسئولان ایجاد شود.» به اعتقاد این روانپزشک، در این شرایط در مردم گرایش به خودکامگی ایجاد میشود؛ یعنی هر کسی به فکر خودش است، مثل وقتی که قیمت دلار یا طلا بالا میرود، مردم به این فکر میکنند که برای خودشان ذخیرهای داشته باشند؛ آنها به این اعتماد ندارند که اوضاع درست میشود و دولت میتواند شرایط را کنترل کند.
بخش دیگر ماجرا اما اطلاعرسانی درباره حوادث است؛ صابری معتقد است که در این شرایط اطلاعرسانیها جنبه ژورنالیستی پیدا میکنند؛ یعنی همه تنها به فکر افزایش مخاطبهایشان هستند، در حالی که اطلاعرسانی باید درست انجام شود: «در حادثهای مثل سقوط هواپیما باید به استانداردهای جهانی توجه کرد؛ به هر حال در همه کشورها این اتفاق میافتد، ما نمیتوانیم با انتشار خبرهای داغ و عکس مسافران قبل از پرواز که منجر به آزار مردم میشود، ذهن عمومی جامعه را خراب کنیم، باید بیشتر به سمت راههای پیشگیری باشیم. از آن طرف هم نباید حادثه را از آنچه که هست، کوچکتر جلوه داد؛ باید اهمال مسئولان گوشزد شود و منتظر پاسخگویی مسئولان ماند.»
٧٥درصد عوامل موثر بر سلامت روان اجتماعی است.
امیرحسین جلالی، روانپزشک هم به «شهروند» میگوید که آنچه در کشور احساس میشود، بیشتر جنبه روانی و اجتماعی دارد: «حوادثی که در ایران رخ میدهد، در همه جای دنیا هم دیده میشود، بعضی از آنها هم مثل زلزله، طبیعی است و ما هم روی گسل زندگی میکنیم، اما چرا در ارتباط با حوادثی که در ایران رخ میدهد، ما واکنشهای شدید نشان میدهیم، سوالی است که باید از نظر چشمانداز روانی تحلیل شود. پیغامی که این رفتارها دارد، این است که مردم احساس بیپناهی میکنند، یعنی مردم از سوی مسئولان و افراد عالیرتبه، احساس کارآمدی نمیکنند، اینکه بزرگتری بالای سرشان است و با تدبیر، اتفاقات را در کنترل دارد را خیلی احساس نمیکنند. مردم احساس میکنند که مسئولان به جای اداره کشور، دنبال استفادههای خودشان هستند، آنها این احساس را دارند که مملکت با دعا و نذر اداره میشود. این اتفاقات، احساس ناامنی در میان مردم ایجاد میکند و به صورت غم و خشم خودش را نشان میدهد.» او به بُعد دیگر ماجرا اشاره میکند.
به اینکه به هرحال مردم هم از نظر روان آسیبهایی دارند و در وضع نارضایتی قرار دارند: «به هرحال جامعه ما گرفتار آسیبهای روانشناختی اجتماعی است، خیلی زود ناامید و جوزده میشوند، مردم رفتارهایی دارند که بهطور جدی باید نقد شود، اما واقعیت این است که مردم احساس میکنند اداره کشور مطلوب نیست و در این شرایط باید مسئولان در کوتاهمدت، برنامهای برای تسکین درد مردم داشته باشند و این بیاعتمادی و زخم جامعه را برطرف کنند. باید ترس و ناراحتی و خشم و سوءبرداشتها کم شود.» به اعتقاد جلالی، عوامل اجتماعی بر سلامت روان مردم تاثیر میگذارد: «براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، ٧٥درصد عوامل موثر بر سلامت روان، اجتماعی است و تنها در ٢٥درصد، ژن و مسائل روانشناختی تاثیر دارد. فقر و بیکاری و آلودگی هوا، فساد و نابرابری و... منجر به ابتلای مردم به انواع بیماریها میشود. مردم در شرایط بحران اقتصادی و اجتماعی، ترسشان از آینده بیشتر میشود و همه اینها بر روح و روانشان تاثیر میگذارد.»
- 10
- 5