تصویر کولیها در طول تاریخ عوض شده است. از زمانی که جامعه صنعتی شد، شکل زندگی آنها در ساختار جامعه جدید پذیرفته نشد. دیگر کسی دستساختههای آنها را نخرید، چادرهایشان را در حاشیه روستاها خراب کردند و آنها به شهرها آمدند و در مناطق حاشیهای ساکن شدند و در چهارراهها گدایی کردند. چهره امروز آنها با گداییکردن و کار کودکان شناخته میشود. نه با آن قومی که هرجا میرفتند، موسیقی و وسایل دستسازشان را میبردند.
ثمره صفیخانی، دانشجوی دکترای دانشگاه الزهرا از سال ٩٠ روی گروهی از کولیها در ایران مطالعه کرده، برای اینکه به دو سوال پاسخ دهد؛ کولیهای بابلی ساکن در شهر تهران چه معناهایی به تجارب زیسته خود میدهند و چه بستری این تجارب را برای آنها ممکن و تکرار کرده است؟ کار او به نوعی توضیح معانی تجاربزیسته کولیهای بابل در شهر تهران است، آنگونه که توسط آگاهی آنها درک میشود.
با تغییر جامعه و صنعتیشدن آن، کولیهای بابل ابتدا در خاکسفید تهران ساکن شدند و بعد با تخریب این منطقه در سال ٧٩ بود که به محلههای دروازهغار و لب خط کوچ کردند. صفیخانی برای این پژوهش علاوه بر متونی که در ایران در ارتباط با کولیها تولید شده، مطالعاتی را که به زبان انگلیسی نوشتهشدهاند هم، مرور کرد. چه چیزی کولیها را از غیرکولیها متمایز میکند؟
این هدفی بود که صفیخانی آن را دنبال میکرد: «ما در بررسی به این مسأله آگاهی داشتیم که آنچه در متون نوشته شده، تاریخی است که غیرکولیها درباره کولیها نوشتهاند و حتما پر از داوریها و قضاوتهاست. نحوه مواجهه جامعه بزرگتر با کولیها تأثیر زیادی بر نحوهبودن کولیها گذاشته است.»
نخستین تحقیقی که درباره این گروه انجام شده، در سال ١٣٣٧ بوده است: «مطالعاتی که کولیها را ذیل تحقیقهای تکدیگری و کار کودک مورد مطالعه قرار میدهند، نمیتوانند این گروه را بهعنوان یک گروه ویژه مطالعه کنند و هسته اصلیشان را نمیتوانند بشناسند.»
او دادههای پژوهش خود را با استفاده از مشاهده میدانی و مشارکتی یادداشتبرداری و مصاحبه روایتی و پدیدارشناختی به دست آورده است. او در این مدت سعی کرده به گروه غربتها نزدیک شود و برای لمس زندگی آنها حتی لباسشان را پوشیده و فعالیتهای روزمرهشان مثل دستفروشی را انجام داده است.
نایکجانشینها
هستههای اصلی مرزبندی کولی و غیرکولی در پایاننامه صفیخانی با درنظرگرفتن مبنای جغرافیایی هویتی در نظر گرفته شده است: غربتهای بابل خودشان را هم از لحاظ جغرافیا یعنی غربتهای بابل و مازندران و هم از لحاظ هویت یعنی تمایز با تاییها که غیرغربتها هستند، جدا میکنند. خودشان را به هندوستان منتسب نمیدانند و مهمترین توضیحی که درباره خودشان میدهند، این است که ما غربتی هستیم.
چند ویژگی غربتها را ذیل مقوله کولی قرار میدهد، کولیها با یک نوع از نایکجانشینی و در حرکتبودن در پیوند هستند که این با الگوهای کوچنشینی غیرکولیها متفاوت است و بدون ارتباط با دام و زمین و در ارتباط کامل با جامعه میزبان غیرکولیهاست. این الگوها تحت عناوینی مثل بیابانگردی، دورهگردی، چادرنشینی، کوچنشینی و در سفربودن در منابع مختلف یاد شده است.
همچنین فعالیتهای اقتصادی کولیها دو ویژگی مهم دارد: اول اینکه خویشفرماست و مبتنی بر مبادله سازمان پیدا میکند. آنها به لحاظ تاریخی درگیر زراعت و دامپروری نبودهاند بلکه خدمت مشخصی را در ازای دریافت پولی ارایه میکردند و زمان آن را هم خودشان معلوم میکردند. آهنگری، خراطی، فالگیری و نوازندگی نمونههای این خدمات بود.
کولیها زندگی را متمایز از غیرکولیها میبینند و مهمترین مشخصه آن لذتبردن از زمان حال است. کاملا یک گروه همبسته و متمایز با گروههای دیگر است. آنها روابط محدودی با غیرکولیها دارند: «اگر بخواهیم درباره ساختار اجتماعیشان بحث کنیم، به چند لایه میرسیم. یکی گروه قومی زبانی است. مثلا غربتهای مازندران خودشان را از غربتهای شیراز متمایز میدانند و زبانشان هم با هم متفاوت است. دوم گروه جغرافیایی یا محلههای شهری است که غربتهای بابل و ساری و غیره با هم متمایزند. بعد طایفه (خراطها و آهنگرها) و دودمان که نام خانوادگی یک پدربزرگ است و خانوار که متشکل از پدر و مادر و فرزندان است.»
٤ تجربه کولیبودن
صفیخانی پس از مشاهده مشارکتی و مشاهده میدانی چهار تجربه را برای بررسی انتخاب کرد. تجربههای پرتکرار و گسستآمیزی که کولیها در زندگی روزمرهشان با آن روبهرو بودند. دو تجربه یعنی هادوری کردن و کاسبگرفتن، تجاربی بود که کولیها را از غیرکولیها متمایز میکرد و دو تجربه عملیشدن و خلافکردن که بین زندگی روزمره خود کولیها گسست ایجاد میکرد: «کسی که خلاف میکرد، از زندگی روزمره کولیها جدا میشد.»
تجربه هادوریکردن همان گداییکردن سر چهارراههاست. زنان و کودکان کولی در گروهها هادوری میکنند، هر گروه کاری یک سردسته یا رئیس دارد و حداقل دو و بهطور میانگین چهار- پنج عضو دارد. درآمد حاصل از این هادوری زنان و کودکان کولی درنهایت به مردان کولی تحویل داده میشود و مردان بخش زیادی از درآمد خودشان را به مصارف تظاهری میرسانند. مکانها در آستانه برای هادوریکردن انتخاب میشود، مکانهایی که پرتردد باشند: «مکان در آستانه یعنی مکانی که مالکیت آن معلوم نیست. مثلا جلوی در سینما. آنها متمایز از گدایان دیگر هادوری میکنند. جایی نمینشینند که مالکیت داشته باشد. نمود بیشتر آن سرچهارراههاست. این مکانها ناشی از سازوکارهای درونگروهها و بین گروهها و طایفههای مختلف توزیع شده است.
آنها در مکانهایی که مال خود کردهاند، حرکت میکنند و ثابت نمیمانند.» آنها برای کسب درآمد سماجت میکنند: «روایتهایی مثل بیسرپرستی یا بیماربودن را برای غیرکولیان تعریف میکنند تا جلب ترحم کنند. بهطور منظم کار نمیکنند و مهمترین انگیزه کسب درآمدشان جلب رضایت شریک جنسی است.» بعد از مدتی کار، کولیها دوره کسب استراحت دارند که به شهر بابل میروند.
تجربه دیگر «کاسبگرفتن» است. فاصله بین بلوغ جنسی پسران و دختران و تشکیل یک واحد خانوادگی بسیار کوتاه است. فرزندآوری زن یک عامل مهم پایداری و به رسمیتیافتن یک واحد خانوادگی کولیهاست. یک واحد خانوادگی کولی با وجود مرد بهعنوان هسته مرکزی و کاسبهایش تعریف میشود. کاسبها هم زنان صیغهای مرد و هم کودکان حاصل از این روابط است یا سایر کودکانی است که با سازوکارهای درون گروهی به او رسیدهاند: «این واحدها با زندانیشدن، سوءمصرف مواد یا مرگ فرد بهطور موقت یا دایم از هم میپاشند.
کاسب زیادکردن یکی از استراتژیهای پذیرفته شده و پرتکرار مردان برای گسترش واحد خانوادگیشان است. رابطه پدر و فرزندی بسیار متاثر از رابطه زناشویی پدرومادر است.» ممکن است سایر گدایان رهاشده غیرغربت جذب یک واحد خانوادگی شوند. صفیخانی از یک گدای نابینا مثال میآورد که از طرف خانواده خودش طرد شده بود اما خانواده غربت او را پذیرفته بود.
زنهایی برای تشکیل یک واحد خانوادگی اولویت دارند که درآمد خوب و توانایی فرزندآوری دارند. زنهایی که درآمد خود را صرف سوءمصرف مواد میکنند، در معرض طرد قرار میگیرند: «اگر بخش زیادی از درآمد زنان به مصرف مواد برسد، مردها آنها را به کمپ میبرند یا به زندان تحویل میدهند.»
مصرف مواد در میان غربتها یک عمل مذموم نیست. آنها طریقه مصرف را میشناسند و بهطور تفریحی هم مصرف میکنند اما عملیشدن یک تجربه دیگر است و بیشتر برای مردانی اتفاق میافتد که به هر دلیلی موفق به تشکیل یک واحد خانوادگی نشدهاند. این افراد در معرض خلاف کردن هم قرار میگیرند.
تجربه خلافکردن هم مذموم نیست. پسران غربت از دوره نوجوانی با عضویت در گروه همسالانشان تجربیات متعددی در این زمینه به دست میآورند. آنها عمدتا سرقتهای برنامهریزی نشده دارند، باند خلافکاری ندارند. کیفزنی یا به اصطلاح دلهدزدی میکنند. جنبه تفریح و سرگرمی خلاف اهمیت دارد اما برخی از مردان غربت و کمتر از آنها زنان با انگیزه کسب درآمد دزدی یا خردهفروشی مواد میکنند. آنها وقتی سراغ خلافهای جدی میروند که از نوجوانی با همردههای غیرغربت خود وارد گروههای خلاف شده باشند. همیشه در این مشارکت آنها دست پایین دارند. آنها از شرکت در جرمهایی که مستلزم خشونت است اکراه دارند و مجازات زندان هم برای غربتها بازدارنده نیست: «زندان، فرد را از موقعیت بهنجار زندگی طرد میکند درحالیکه غربتها از پیش طرد شدهاند.»
بسترهای زندگی کولیان
اقتصاد کولی بودن و مناسبات اجتماعی و خانوادگی تا حدودی میتواند ساختار زندگی آنها را تعریف کند. اقتصاد کولیهای بابل با الگوهای سکونت آنها تعریف شده است. وسایل خانه، پوشاک، یک روز عادیشان، منابع درآمدی و مصارف تظاهریشان اقتصاد کولیها را توضیح میدهد. در اجتماع کولیها برخی از ویژگیهای گروهیشان بررسی شده است. کولیها به جای ازدواج کردن، اصطلاح «با هم رفتن» را استفاده میکنند. قاعدهشان ازدواج با همتایان است.
بستر اقتصادی اجتماعی کولیهای ساکن تهران با بستر اجتماعی اقتصادی جامعه غیرکولی فاصله زیادی دارد و این مسأله حاصل مناسبات تولیدی و اجتماعی و فرهنگی جامعه بزرگتر است. مناسبات قدرت میان این دو جامعه نیز متاثر از یک بستر اقتصادی- اجتماعی و تاریخی است.: «یکسری تغییرات بنیادین در جامعه بزرگتر اتفاق افتاده مثل اینکه از چه زمانی دولت استقرار پیدا کرده و یکپارچه شده و افراد را یکجانشین کرد که کولیها از این سیاست متاثر شدند، یکسانسازی کردن افراد مثلا داشتن شناسنامه که کولیها نتوانستند بگیرند و همین عاملی برای طردشان بود. این عوامل و عوامل دیگر درنهایت چنین نتیجهای را برای جامعه کولی ایجاد کرده است.»
در بخش اقتصاد کولیهای بابل، رفتارهای کولیها به مثابه رابطهای میان خواستهها و منابعی که در اختیار دارند توضیح داده شد. هدفی که این رفتارها در ارتباط با تولید، مصرف، پسانداز و ثروت دنبال میکنند مبنای تحلیل است. کولیها محل زندگی ناموقت خود یعنی بابل را برای کسب درآمد ترک میکنند و به محل زندگی موقت یعنی تهران میآیند که احتمال کسب درآمد بیشتری دارند. بعد برای مصرف آن درآمد دوباره به بابل برمیگردند:
«با این چرخه نایکجانشینی ادامه پیدا میکند. آنچه آغاز و پایان این مراسم را تنظیم میکند یکی شرکت در مراسم جمعی است که در بابل برگزار میشود و بهانهای برای دور هم جمع شدن گروه است و دیگری حضور در تهران در مواقعی است که به واسطه جشنهای ملی و مذهبی احتمال درآمد بیشتر وجود دارد.»
گداییکردن و هادوری کردن اصلیترین منبع درآمد غربتهای بابل است. مواردی مانند خردهفروشی موادمخدر و سرقت آنها را در تضاد با ساخت جامعه غیرکولی قرار میدهد. زنان کولی درآمد کسب میکنند و مردان کولی مصرف میکنند. مصرف تظاهری.
بستر اجتماعی اقتصادی که در آن درآمد یک واحد خانوادگی به واسطه کار گدایی دختران تأمین میشود، با دادن استقلال مالی به دختران، زمینه را برای تشکیل زودهنگام یک واحد خانوادگی و ایجاد یک واحد کاری مستقل فراهم میکند و در عینحال همین بستر اقتصادی- اجتماعی با کنار گذاشتن پسران از چرخه درآمدزایی و ایجاد وابستگی مالی در پسران، آنها را نیز به تشکیل زودهنگام یک واحد خانوادگی و «کاسببردن» هدایت میکند: «بستر اجتماعی که در آن همه کولیها پایگاه یکسانی از نظر سه شاخص درآمد، شغل و تحصیلات دارند و وجه تمایزی وجود ندارد که کسی یا خانوادهای به دنبال حفظ آن باشد وارث و پایگاه متمایزی نیز وجود ندارد که جابهجا شود. انگیزهای برای والدین یا سرپرستان زوج جهت اعمال نظر در انتخاب شریک جنسی آنها ایجاد نمیکند و تشکیل یک واحد خانوادگی کاملا به انتخاب فرد است.»
خانواده کولی از کارکردهای تولیدیاش جدا نشده و تأمین زیربنای اقتصادی خانواده کولیها آنگونه که در یک خانواده غیرکولی شهرنشین وجود دارد تضمین شده نیست. بسیار متاثر از رویدادهای زندگی روزمره است. خلاف کردن و به زندان افتادن زندگی مادی را در خطر گسست قرار میدهد. این خطرها باعث میشود که خانوادهها ناپایدار باشند. احساس همبستگی خانوادگی در تمام اعضای این واحدها پایین است.
سهم جامعه غیرکولی در طرد کولیها
منابع زمینهای و اقدامات دولت- ملت برای یکپارچهسازی جامعه ایران باعث از جاکندگی اقلیت کولیها از ساخت معیشتی و خانوادگیشان شد و آنها را در حاشیه مناسبات حقوقی- اجتماعی جدید قرار داد. نمونه آن محروم بودن کولیها از داشتن هویت حقوقی و نداشتن آموزش همگانی است. اقدامات دولت ملت در راستای نوسازی اقتصادی هم بهطور مستقیم کولیها را تحتتأثیر قرار داد. کولیها در مواجهه با صنعتی کردن جامعه نتوانستند با روندهای تولیدی جدید سازگار شوند.
دیگر تقاضایی برای کالاهای دستساز آنها وجود نداشت، کولیها در جستوجوی بازارهای بزرگتر راهی شهرها شدند و به صف مهاجران بیکار شهری پیوستند. از آنجایی که به لحاظ تاریخی ساخت معیشتی آنها مبتنی بر فروختن است و نه دستمزد گرفتن، در هیچ کارگاه یا کارخانهای به کار مشغول نشدند: «فروختن به شیوه دورهگردی مهمترین وجه مشخصه ساخت معیشتی کولیهاست و وقتی محتوای کالایی که فروخته میشد از هر گونه ارزش اقتصادی تهی شده است دورهگردی به معنای مراجعه رو در رو و شکلگیری الگویی از کنش متقابل مستلزم شناخت هر دو طرف از یکدیگر است که پایان یافته است. وجه از خود بیگانهکننده این تجربه بر دیگر وجود آن غالب میشود.»
صفیخانی در پایاننامهاش به چند پیشنهاد نیز رسیده است. به گفته او برای تغییری به نفع کولیها در این ساختار باید به دنبال جایگزین کردن کالاهایی دارای ارزش اقتصادی که تبادل آنها نیز جرم محسوب نشود در ساخت معیشتی مبتنی بر دورهگردی آنها شد.
کولیها و شیوه زندگیشان به رسمیت شناخته نمیشود. شغل سنتی آنها از بین رفته است و ساختار خانوادگیشان در ساخت تولیدیشان پیچیده است و ویژگیهای این ساخت مثل گسستهای متعدد و چند زنی و کار کردن زنان و کودکان توسط ساختار مسلط به حاشیه رانده شده است. اما به گفته صفیخانی خروج کولیها از این وضع مستلزم این است که غیرکولیها این ساخت خانوادگی را به رسمیت بشناسند و به آن مشروعیت دهند. بهطوری که این ساخت بهعنوان یک پدیده فرهنگی بازنمایی و پذیرفته شود و ساز و کارهای حقوقی مناسب با آن برای پذیرش و مشروعیت بخشی به این روابط و فرزندان حاصل از آنها تعریف شود.
در کنار اقداماتی که بتواند ساخت معیشتی مبتنی بر گردآوری آنها را احیا کند، میتوان امیدوار بود کولیها و بهطور خاص کولیهای بابل ضمن حفظ هویت خود جایگاه جدیدی در ساخت جدید جامعه پیدا کند و از حجم آسیب و طردشان کاسته شود: «وقتی الگوی نایکجانشینی آنها به رسمیت شناخته نمیشود و آنها از چادر زدن در هر مکانی منع میشوند و کودکانشان برای ماندن در مدرسه نه انگیزهای دارند و نه مجوزی، راهی جز سکونت موقت و در آستانهای در محلهای حاشیهای برایشان باقی نمیماند. سکونتی که از سر ناچاری تنها آن را تحمل میکنند.
وقتی همه امکانهای مبادله پایاپای سلب میشود و کالای دستساز یا خدمتی چون موسیقی و رقص تهی از ارزش میشود، برای کولیای که تنها به این طریق کسب معاش میکند، راهی جز گدایی یا وارد شدن در اقتصاد جنایی و مشارکت کردنی پادومآبانه در فعالیتهای مجرمانی چون خرید و فروش موادمخدر و سرقت باقی میماند؟» به عقیده او جامعه بزرگتر در طول تاریخ و بهویژه صدسال اخیر ویژگیها و ارزشهای کولیها را طرد و تحقیر کرده است و در بلایی که امروز به سر کولیها آمده تکتک اعضای جامعه بزرگتر غیرکولی سهم و تقصیر داشتهاند.
- 10
- 3