برای ورود به رمز نیاز است، با همکاری شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر و در قالب تیم تحقیقاتی به خانه نزدیک شویم. در کنار خانه دخمه ای با در کوچک قرمزرنگ خودنمایی می کند، آهسته در می زنم، دقایق زیادی نمی گذرد که مردی در را باز می کند، با یکی از همان رمزها با عبدا... ارتباط می گیرم و وارد دخمه می شوم.
در یک اتاق دختر جوانی غرق در دنیای خود نشسته و در حال استعمال مواد مخدر است. اتاق به جز یک فرش و پیک نیک چیز دیگری را در خود ندارد، حرکات دختر جوان در مصرف مواد نگاهم را به خود خیره کرده بود که حرف عبدا... سررشته افکارم را پاره کرد. «برای کار تحقیقاتی خیلی ها به من مراجعه می کنند»، هنوز چیزی نگفته بودم که صحبت را ادامه داد. این اعتیاد کمرم را شکست و حالا خودم، همسرم و دخترم معتاد هستیم. آبرو و اعتباری داشتم که همین اعتیاد به اخراجم از کار منجر شد.
هنوز دختر جوان مواد مصرف می کند و عبدا... صحبت می کند. خرج مواد همه اعضای خانواده را از همین دخمه در می آورم. من خرده فروش نیستم فقط جا و مکان می دهم تا مثل این دختر مراجعه کنند و مواد استعمال کنند که برای این کاریا باید پول بدهند یا مقداری از مواد آن ها را بر می دارم.
از دخمه بیرون می آیم و سر کوچه منتظر همان دختر جوان می نشینم. ۱۵ دقیقه بعد از دخمه خارج شد و به سمت من آمد و پرسید کار شما تحقیق است یا مامور هستید؟ من خبرنگار هستم می خواهم برای دیگر جوانان آگاه سازی کنم تا به سمت اعتیاد نروند. کمی مکث می کند و بدون این که چیزی بپرسم کتاب داستان زندگی اش را این طور باز می کند. « از اعتیاد خسته شدم، ۱۷ سال بیشتر ندارم. از پنج سال پیش مادرم نقشه سیاهی را برای زندگی ام ترسیم کرد. وقتی مادرم از پدرم جدا شد من سربار او بودم و برای عشق و نوش خود مرا معتاد و بعد از مدتی برای همیشه رهایم کرد.فهیمه رنگ به رخسار ندارد، حرف هایش یک دنیا غصه در خود جای دارد.
او می گوید: خستگی از اعتیاد و.... وقتی از او توضیح بیشتر می خواهم سری به تاسف تکان می دهد و اظهار می کند که وقتی یک معتاد زار شدم و مادرم مرا از خانه بیرون کرد آواره خیابان شدم، نه کسی را داشتم و نه جایی را، یکی دو شب در پارک خوابیدم و بعد از آن با پسری آشنا شدم و مدتی را در خانه اجاره ای او سپری کردم اما سوء استفاده از من در آن خانه سیاه شروع شد، مدت زیادی نگذشته بود که آن پسر از من خسته شد اما مرا به کسی دیگر معرفی کرد.
نه راه پس داشتم نه راه پیش، درمانده از همه جا راهی خانه ای سیاه تر شدم تا زندگی ام در آن جا ورق بخورد. یک دختر بی کس و کار مثل من با وجود اعتیاد مگر چاره ای هم جز این داشت، نه پدری که به او پناه ببرد و نه مادری که او را در آغوش گرم خود جای دهد.
آن جا در قبال جا و مکان و خرج مواد باید روزی ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان برای او کاسبی کنم. حالا دیگر خسته شده ام و می خواهم از این شهر برای همیشه بروم. فهیمه در حال صحبت کردن بود که چشمانش به خانمی که از انتهای کوچه در حال نزدیک شدن بود افتاد. گویی دشمن خونی اش را دیده بود، زبانش به لکنت افتاد، خاله، خاله آمد و دستش را گرفت و او را به داخل کوچه باریکی برد و سوار تاکسی کرد و ...
«زندی» دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر در این باره از بررسی آخرین وضعیت پاتوق های مصرف مواد مخدر گفت و این که واحدهای مسکونی و اماکنی که اقدام به راه اندازی چایخانه و قلیان سرا کردند و مصرف مواد مخدر و روان گردان ها در این اماکن انجام می شود توسط پلیس مبارزه با مواد مخدر استان شناسایی و اقدام لازم انجام شد.
سرهنگ «محمدی» رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر استان هم گفت: در یک ماه گذشته چهار عملیات در چهار پاتوق فعال شهر بیرجند انجام شد که ۲۹ نفر دستگیر شده اند.
- 19
- 3