اردیبهشت امسال خبرشکنجه «فاطمه»۱۲ ساله، «امالبنین» هشت ساله و «علیاکبر» پنج ساله به دست پدر و نامادریشان در بندرماهشهر تیتر خبرهای اجتماعی شد. دهان دوخته شده یکی از بچهها با چسب حرارتی و دندان و دست شکسته دیگری، نان خشک خوردنشان از فرط گرسنگی وزخمهای روی بدنشان، دست به دست در شبکههای اجتماعی میچرخید و موج وسیعی از انزجار از رفتار پدر و نامادری و همدردی با این سه طفل بیپناه را به دنبال داشت.
همه از بهزیستی تا فعالان حوزه کودکان و خیرین برای اعلام حمایت از آنها دست به کار شدند و اخباری هم از این حمایتهای همه جانبه هرچند بعضا ضد و نقیض به گوش میرسید. مثل بسیاری از موجهای خبری، تب این حادثه هم خوابید و بعد از این چند ماه، دیگر نه خبری از بچهها گرفته شد ونه کمتر کسی یادش ماند روزگار تلخ این بیپناهان کوچک را. بر آن شدیم که بعد از این چند ماه از گذر روزهای بچهها خبردار شویم و سراغی از امروزشان بگیریم.
با عساکره،عموی بچهها، محمدرضا عباسی، معاون اجتماعی بهزیستی خوزستان و وحدت احمدی، دندانپزشک بچهها صحبت کردم. تفاوت در گفتمان هر کدام، کلی سوال بیجواب را در ذهن به جا میگذارد که واقعا متولی کودکان بدسرپرست این سرزمین چه کسی است؟ چه کسی باید حافظ جسم و روح این کودکان باشد؟ چرا بعد از اتفاقات اینچنینی، کودکان مأمن و پناه محکم و به دور از هر شبههای ندارند؟
روزهای اول زیاد سراغ بچهها آمدند ولی الان خبری از آن روزها نیست
از آقای «عساکره» عموی بچهها که با جان و دل از برادرزادهاش نگهداری میکند درباره اوضاع آنها و وضعیت تحصیلیشان میپرسم.
بچهها این روزها حالشان خیلی بهتر شده. به مدرسه میروند و درسشان هم بد نیست. خیلی سرحال و از نظر بدنی قوی شدهاند. خب ما حواسمان همه جوره به بچهها جمع است و نمیگذاریم چیزی اذیتشان کند. هرچند که هنوز هم از نظر روحی خیلی خوب نیستند ولی کار بیشتری از دستمان برنمیآید.
پدر و نامادری هم سراغشان آمدهاند؟
بله. چندباری به خانه من آمدند و خواستند بچهها را پیش خودشان ببرند. ولی من و بقیه برادرانم اجازه ندادیم و بیرونشان کردیم. بچهها هم از دیدن آنها ناراحت میشوند. حتی بچه کوچکتر وحشت میکند. من اصلا نمیفهمم چرا این زن و مرد آنقدر زود آزاد شدند با این بلایی که سر این سه تا طفل معصوم آوردند.
بهزیستی در این مدت برای بچهها چهکار کرده و چقدر سراغشان میآید؟
روزهای اول زیاد آمدند از فرمانداری و استانداری هم آمدند ولی الان خیلی کم شده. قرار بود روانشناس مرتب به اینجا بیاید ولی خبری نیست و یکی، دوبار بیشتر نیامدند. ماهی ۱۸۰هزار تومان هم گفتهاند به حساب بچهها واریز میشود ولی حق برداشت ندارند تا به سن قانونی برسند.
از عساکره خواستیم که با فاطمه صحبت کنیم و فقط از اوضاع مدرسهاش بپرسیم. با وجود اینکه قول مساعدت داد که بعد از ساعت مدرسه این امکان برقرار شود، در ساعت مقرر تلفنش را خاموش کرد تا مبادا باز هم کسی صدای فاطمه را بشنود.
بهطورمرتب اوضاع بچهها را رصد میکنیم
پای صحبتهای «محمدرضا عباسی» معاونت اجتماعی بهزیستی خوزستان مینشینم. او درباره اقداماتی که بهزیستی خوزستان برای حمایت بچهها انجام داده است برایم میگوید.
از روز اول، اورژانس اجتماعی قضیه را دنبال کرد. بحث درمان بچهها راپیگیری کردیم و همزمان هم با قوه قضاییه و دادستان به ماجرا ورود پیدا کردیم. با مدیرکل بهزیستی استان به خانه عموی بچهها رفتیم ودر کنار کودکان بودیم. همان زمان هم هدایایی به کودکان دادیم و هر سه کودک تحت حمایت مالی قرارگرفتند و ماهانه مبالغی به حساب کودکان واریز میکنیم. ضمن اینکه هر هفته اورژانس اجتماعی از محل نگهداری بچهها بازدید میکنند و همه چیز را رصد میکنند تا مشکلی برای این سه کودک آسیبدیده پیش نیاید.
یعنی همکاران شما هر هفته به دیدن بچهها میروند؟
تقریبا. حتی شب گذشته که من گزارشی از بچهها خواستم، همکاران ما به دیدن بچهها رفته بودند. به هرحال با این خانواده و بچهها ارتباط دارند. حالا یا عموی بچهها به سازمان میآید برای مطرح کردن مسائلی یا همکاران ما پیش بچهها میروند. تا الان که مشکل خاصی نبوده.
این هزینهای که گفتید به چه شکلی به بچهها پرداخت میشود؟
ما هزینهها را به حساب کودکان واریز میکنیم و بخشی از هزینهها را هم با نظارت دادستان. اگر بچهها هزینهای داشته باشند مثل خرید لباس، درمان یا لوازمالتحریر در ازای فاکتوری که عموي بچهها هم ارائه بدهد هزینه پرداختمیشود.
سرپرستی بچهها مشخص شده؟
به صورت موقت صادر شده و دايمی نیست.
بچهها بعد از این اتفاق خیلی سریع به عمو سپرده شدند و روزهای اول واکنش بسیاری از فعالان حوزه کودک را به همراه داشت که عمواصلا این صلاحیت را دارد یا نه و چرا بهزیستی آنقدر سریع در این مورد عمل کرد. شما چقدر در این خصوص تحقیق کردید؟
بچهها سه تا عمو دارند و به تشخیص دادگستری و بهزیستی، بچهها به یکی از عموها سپرده شدند و مشکلی هم ندارند چون مددکاران ما مرتب بازدید میروند و بحث سلامت روانی و جسمی بچهها و آرامش آنها در خانواده مورد بررسی قرار میگیرد. اگر ما موردی مشاهده کنیم سریع با دادستان هماهنگ شده و تصمیماتی که نیاز باشد گرفته خواهد شد. ولی تا الان که مشکل خاصی نداشتند.
به علت حاد بودن آسیبی که به این سه کودک وارد شده به طور قطع باید تحت حمایت خاص روانشناسی باشند. آیا بهزیستی این کار را انجام میدهد؟
ما هم مددکار اجتماعی داریم هم روانشناس و هر دو تیم حمایت از بچهها را انجام میدهند.
آیا بچهها در این مدت بهبود پیدا کردهاند؟
بله و این مساله کاملا مشهود است.
در ارتباط با تحصیل بچهها هم نظارتی از طرف بهزیستی صورت میگیرد؟
تمام مسائل بچهها مورد بررسی قرار میگیرد و تا الان که مشکلی نبوده است.
پدر و نامادری بچهها ظاهرا خیلی زود آزاد شدند و بنا به گفته اطرافیان، هرازگاهی سراغشان هم میروند. شکی نیست که بچهها با دیدن این دو نفر و یادآوری خاطرات، اذیت خواهند شد. بهزیستی نظارتی روی این مساله ندارد؟
تصمیم دادگستری و دادستان اولیتر بر هر چیزی است و ما هم تابع نظر دادستان هستیم. دادستان هم صلاح کودکان را حتما در نظر میگیرد. بیش از سه ماه است که پدر بچهها آزاد شده و مشکلی برای این سه کودک به وجود نیامده است. اين دو نفر هم تنبیه شده و بنا به گزارشاتی که به ما رسیده از عملکرد خود پشیمانند و چیزی هم تکرار نشده است.
شما به عنوان معاونت اجتماعی بهزیستی استان، چقدر در جریان کودک آزاریهایی از این قبیل که ظاهرا تعدادشان هم کم نیست قرار میگیرید؟
از زمانی که ما اورژانس را راهاندازی کردیم، گزارشاتی به ما میشود. این دلیل بر افزایش نیست که بگوییم نسبت به گذشته زیاد شده، خب قبلا اورژانس اجتماعی نبوده و به این شکل پیگیری نمیشده ولی از زمانی که این سازمان به مردم معرفی شد، جایی هست که این اتفاقات گزارش و ثبت شود. امروزه اورژانس اجتماعی خیلی خوب بین مردم جا افتاده است.
اگر بهزیستی رسیدگی میکرد چه نیازی به کمک من و امثال من بود؟
دکتر «وحدت احمدی» دندانپزشکی است که بعد از این اتفاق، درمان دندانهای شکسته فاطمه را برعهده گرفت و سپس در صفحه اینستاگرامش از وضعیت روزهای بعد این سه کودک اطلاعرسانی کرد. به عنوان فردی که شاید تا حدودی از اوضاع امروز بچهها مطلع باشد سراغش رفتم.
به گفته عمو، بهزیستی ماهی ۱۸۰ هزارتومان به حساب بچهها واریز میکند ولی تا سن قانونی حق برداشت ندارند. شما اطلاعی از این مبلغ دارید؟
به چه درد میخورد این کار. فیشش کو؟ واریزی کو؟ روی هوا که نمیشود حرف زد. اینکه بهزیستی مبلغی پول به حساب بچهها بریزد و بعد بگوید حق برداشت ندارند تا فلان سال به چه درد الان آنها میخورد؟ اصلا اگر بهزیستی کمک میکرد نیازی به کمک من بود؟
از رسیدگی بهزیستی به بچهها خبر دارید؟
تا جایی که من خبر دارم و خبر که کهنه شد بهزیستی دیگر خیلی سراغی از بچهها نمیگیرد. روح و روان بچهها به شدت آسیب دیده وتا بهبودی کامل نیاز به درمان مداوم دارند. من خودم به طور کامل در جریان هستم که بهزیستی اصلا پیگیر این حال و اوضاع بچهها نیست و رسیدگی نمیکند و اگر هم سراغشان بیاید آنقدر ناچیز است که فرق چنداني ندارد.
از حال این روزهایشان بگویید.
بچهها پیش عموی بزرگ هستند و مدرسه میروند و تا حدودی روبهراه هستند. حتی الان یکی، دوهفتهای یکبار پیش مادر خودشان هم هستند. عموی بچهها هم آدم خوبی است ولی چون عرب هستند، حساسیتهای خاص خودشان را دارند. به همین علت دیدن بچهها مشکل است مخصوصا برای دختر بچهها. حتی من هم که مرتب سراغشان میروم گاهی با این حساسیت از طرف آنها مواجه هستم. چند وقت پیش از یکی از آشنایان هم شنیدم که ظاهرا میخواستند فاطمه را شوهر بدهند ولی انگاراین قانون منع ازدواج کودکان کار خودش را کرد و از این کار منصرف شدند هر چند عمویش هیچ حرفی راجع به این موضوع نزد.
یعنی از قانون ترسیدند؟
به هر حال چیزی که جرم به حساب بیاید ترس دارد.
امکانش هست در خلوت و بیخبری این کار را و به دور از چشم قانون انجام دهند؟
اینجا خیلی از این احتمالات وجود دارد.
از موارد کودکآزاری دیگر در استان اطلاعیدارید؟
سال گذشته ۲۴۷ مورد کودک آزاری در خوزستان داشتیم. در همین ۶ ماهه اول چیزی حدود ۹۶ مورد بوده که اغلب هم در قسمتهای جنوبی بوده و بیشتر قربانیان هم دختربچهها هستند. خیلی دوست دارم که این بچهها ازحمایت بیشتری برخوردار شوند و بهزیستی هم به قول خودش عمل کند. امثال من و بقیه که متولی کار نیستیم؛ نه مجلسیم و نه دولت، ولی به شدت با همین اندک توان خودمان پیگیراحقاق حق این کودکان هستیم.
فاطمه و امالبنین وعلیاکبر آخرین کودکانی نبوده و نخواهند بود که تحت کودکآزاری قرار میگیرند. آنها ناخواسته گرفتار سرنوشت تلخی شدهاند که با کمک خیرین و مسئولان از جمله بهزیستی میشود آنها را از سرنوشت نامعلوم نجات دهند. چطور میشود دختر۱۲–۱۰ سالهای که ماهها تحت شکنجه فیزیکی و روحی و روانی قرار گرفته شوهر دهند؟ حتی طرح چنین ادعایی هم هر آدمی را آزار میدهد. ای کاش میشد فرقی میان آدمها و اخبار قايل شد. آدمها مخصوضا کودکان خبر نیستند که کهنه شوندو به پایان برسند. باید سراغشان رفت، احوالشان را پرسید و وضعیتشان را جویا شد. ای کاش فاطمه و برادر و خواهرش روزگار خوبی بر خلاف چند سال گذشتهشان داشته باشند.
لیلا زلفیگل
- 11
- 6