محلههای شوش، مولوی، دروازه غار و هرندی سالهاست که با نام معتادان و خردهفروشها گره خورده، به طوری که بین خودشان یک خیابان به محله معتادان حشیش و شیشه و محلهای به معتادان تریاک اسمگذاری شده است. بارها خبر پاکسازی این مناطق از معتادان و خردهفروشان در رسانهها منتشر شده اما این معابر همچنان پایگاه معتادان و خردهفروشان باقی مانده و آنها همانند قارچ دوباره سبز شدند.
شب یا روز، فرقی ندارد در هر ساعت میتوان معتادان را دید که به مصرف مواد مشغولند. زندگی مردم اعم زن و کودک پیر و جوان، محصل و کاسب را در محلههای شوش و مولوی و هرندی با ترس و استرس، عجین کردهاند. البته هر از چندگاهی معتادان را از این محلات میرانند اما آنها در خیابانهای پشتی و محلهای دیگر تجمع میکنند، یک بار یکی از مسئولان درباره اینکه چرا اجازه میدهید معتادان از این محله به آن محله بروند، گفته بود که «نمیتوانیم معتادان متجاهر را از شهر بیرون کنیم و در بیابانی اطراف تهران رها کنیم، پس حقوق شهروندی چه میشود؟»
به میدان غار که نزدیک میشوی، دسته دسته گروههای چند نفره معتادان را میبینی که اغلب جوانند و با چهرههایی تیره و تکیده کاملا آزاد و بدون هیچ واهمهای جلوی انظار عمومی سواره و پیاده، مواد مصرف میکنند. یکی از شهروندان با خندهای تلخ میگوید: ماریجوانا و حشیش در کشورهایی مانند هلند آزاد است و هنگامی که از کنار برخی خیابانها میگذری بوی آن تو را خفه میکند و حال گویا اینجا هم مصرف هروئین و شیشه آزاد شده است.
جلب اعتماد معتادان برای مصاحبه سخت است؛ اغلب آنان در گروههای ۱۰ تا ۲۰ و حتی ۴۰ نفری نشستهاند. نزدیک شدن به آنها بدون حضور مامور پلیس یا کارشناسان متخصص به نظر عاری از خطر نیست. رسول ۴۰ ساله یکی از معتادان که اهل یکی از شهرهای شمال غرب کشور است، حاضر به گفتوگو می شود. او به ایرنا میگوید: «چهار سال است که هروئین مصرف میکنم، مدرک سیکل دارم. چند سال پیش آبجوش روی پایم ریخت و دچار سوختگی شدم؛ در بیمارستان بستری بودم که چند نفر از آشنایان پیشنهاد دادند برای کم شدن درد سوختگی، مواد مصرف کنم. آنها گفتند مواد بکش تا درد را فراموش کنی».
او، پدر و مادرش را از دست داده و ازدواج نکرده و به هوای دسترسی آسانتر به مواد، راهی تهران شده است. رسول با وجود خماری ناشی از مصرف مواد از نبود شغل و کار گلایه میکند. میگوید: «بیحالم، فقط دنبال مواد آمدهام و حوصله ندارم. هرجا میروم کار نیست.» او در پاسخ به این سوال که پول مواد را از کجا میآورد، میگوید: ضایعات را از سطل زباله جمع میکنم. کیلویی هزار تومان میفروشم اما گاهی نامردی میکنند و پول ضایعات را به من نمیدهند.
اگر پول ضایعات را بدهند یک راست میآیم اینجا، مواد میخرم و هروئین میکشم و تزریق میکنم. شبها را در گرمخانه شهرداری میمانم؛ آنجا یک وعده غذا به من میدهند و صبح از آنجا میزنم بیرون. میدان غار گویا پاتوق اصلی آنهاست. جمع زیادی از آنها در پارک گوشه میدان نشستهاند. با حساب سرانگشتی حداقل ۵۰ نفر فقط در اطراف این پارک هستند و با احتساب معتادان اطراف خیابان شمار آنان به بیش از ۱۰۰ نفر میرسد. به گفته کسبه شبها حتی شمار آنان به چهار تا پنج برابر این تعداد هم میرسد. کمی پایینتر در خیابان مولوی پشت بیمارستان اکبرآبادی تعداد معتادان از این هم بیشتر است. میان آنها که میروی همه نیمخیز میشوند تا فرار کنند، پس از گفتن جمله «راحت باشید» همه آنها مانند شاگردانی حرف گوش کن دوباره مینشینند و به کشیدن مواد و رتق و فتق امور، ادامه میدهند.
محمدعلی ۳۲ ساله ۱۴ سال است که هروئین و شیشه مصرف میکند. او میگوید: از نوجوانی به خاطر گشتن با رفیق به مواد گرفتار شدم.او شبها را کنار خیابان میخوابد و در پاسخ به این سوال که تا به حال شده است که به او مواد نرسد میگوید: چیزی که زیاد است، موادفروش است. اگر هم یک روز مواد گیر نیاورم متادون یا قرص مصرف میکنم. او حرفه اصلی خود را جوشکاری عنوان میکند و درباره اینکه چرا دنبال کار نرفته، میگوید: کار کجا بود. فعلا کنار خیابان هستم و ضایعات جمع میکنم.
بیچاره هستم و کنار خیابان میخوابم. محمدعلی چندبار اقدام به ترک کرده اما به گفته خودش موفقیتآمیز نبوده، او معتقد است: ترک کردن فقط اعصاب خردی است، بعد از ترک علاوه بر درد فیزیکی، درد روحی سراغت میآید و وسوسه تا یک عمر دنبال آدم میآید و آدم را ول نمیکند. اگر هم بخواهی ترک کنی دیگر نمیشود.
دو تا سه ماه در ترک میمانیم و دوباره معتاد میشویم. فردی بوده که بعد از ۱۰ سال ترک، دوباره معتاد شده و روز از نو و روزی از نو. تا خودت به ته خط نرسی نمیتوانی ترک کنی. شهرستان دنبال مواد بودم گفتند برو تهران، گیر میآوری، چهارسالی است که تهرانم. کنار محمدعلی، پسری جوان با تاتوی روی دستش مدتهاست که در حالت نشسته به خواب عمیقی فرو رفته است، میخواهم او را بیدار کنم که محمدعلی میگوید: او شیشه کشیده، الان خمار است، کسی که شیشه میکشد تا چهار روز میخوابد.
یکی از تاتوهای روی دست پسر جوان حروف انگلیسی ANA است، شاید حروف اول اسم دختری باشد شاید هم اسم مادر را به ترکی تاتو کرده است. در همین حین محمد علی با انگشتش به دنبال مواد سیاه خشک شده شیشهای شکسته شده است که روی زمین ریخته شده و در همان حالت میگوید: اگر ماموران بیایند، پاتوقمان را عوض میکنیم اما اگر از ما حمایت کنند ترک میکنیم. یک نفر از میان گروه ۴۰ نفره معتادان به یکباره شروع به تشریح جزئیات عملکرد مورفین در بدن انسان می کند و میگوید: «بدن انسان مورفین دارد، نخستین بار که مورفین میکشی، مورفین بدن انسان دو برابر میشود اما به مرور زمان که مصرف بالا میرود، مورفین بدن میخوابد و مورفین کاذب جایش را میگیرد.
ما هم فعلا سعی میکنیم مورفین تازه به بدن برسانیم». او بعد شروع به گلایه از گرانی قیمت مواد میکند و میافزاید: «هروئین کیلویی ۴۰ میلیون تومان و گرمی ۴۰ هزار تومان است. برای ما حکم طلا را دارد.» در همین حین پسر جوان معتادی با یک کیسه پر از ظروف آلومینیومی یک بار مصرف از کنار ما رد میشود. ناگهان میایستد و شروع به صحبت می کند: من سه سال زندان بودم.
مادرم فوت کرد و پدرم زن گرفت و من را از خانه پرت کردند بیرون، نه، نه اینکه واقعا من را بیرون پرت کنند اما دوست ندارند من خانه باشم و من این مساله را کاملا احساس میکردم. بنابراین بروم بیرون بهتر است. معتادی که روی زمین چمباتمه زده و مشغول کشیدن هروئین است، رشته کلام میثم را قطع میکند و میگوید: اگر پول نباشد روزی ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان و اگر پول باشد روزی ۱۰۰ هزار تومان مواد میکشیم.
سیری ندارد. مصرف مواد، ماندگاری ندارد. کسی که هروئین و شیشه میکشد، نمی تواند ۱۲ ساعت صبر کند که به او مواد نرسد. شب تا صبح، چهار وعده مواد میکشیم. شبها هم کنار خیابان هستیم چون گرمخانه شهرداری دور است. علی جوان معتاد دیگری است که میگوید: «قصد ترک دارم اما چون ما را در مراکز ترک خیلی نگه میدارند نمیتوانم تحمل کنم.» دندانهای علی به رغم دیگر معتادان سالم است. وقتی این مساله را به خودش میگویم، میگوید: دندانهایم مصنوعی است، دندانهای اصلی را کشیدهام. وی علت گرفتار شدن خود در چنگال اعتیاد را رفیقبازی میداند و میافزاید: همه چیز با مشروب شروع شد. چون جایی نداشتم تریاک بکشم.
تریاک بو میداد و اطرافیان میفهمیدند بنابراین ترجیح دادم کراک بکشم. دو ماه است که تهران هستم. دوست ندارم ادامه دهم اگر حمایت کنند میروم دنبال کار، فقط یک متر جا به من بدهند و از من کمتر کرایه بگیرند اما الان میخواهی جایی را اجاره کنی، خدا تومان است. اگر کسی پشت ما باشد، ما ترک میکنیم. فرید براتی سده، رئیس مرکز پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور میگوید: تاکنون هشت هزار و ۹۰۰ معتاد متجاهر در استان تهران شناسایی شده است. متاسفانه ریالی از اعتبارات آسیبهای اجتماعی وزارت کشور به بهزیستی اختصاص نیافته و این مساله ساماندهی معتادان متجاهر را با مشکل مواجه کرده است.
وی ادامه میدهد: اگر وزارت کشور اعتبارات را به سازمان یا دستگاه دیگر داده است باید اعلام کند. متولی ساماندهی معتادان متجاهر، سازمان بهزیستی کشور است اما جای سوال است که چرا در تخصیص اعتبارات به این سازمان توجه نمیشود. این امر مراکز غیردولتی ترک اعتیاد استانها را با مشکل مواجه کرده است. آنان به طور مداوم شکایت میکنند. ادامه این روند موجب تعطیلی مراکز ترک اعتیاد میشود زیرا هزینههای موجود کفاف اداره این مراکز را با مشکلات فعلی نمیدهد.
رئیس مرکز پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور گفت: فقط بهزیستی استان تهران از بابت ساماندهی معتادان متجاهر ۱۶ میلیارد تومان به مراکز غیردولتی بدهکاری دارد که آن را باید استانداری یا ستاد مبارزه با مواد مخدر یا وزارت کشور تامین کند اما متاسفانه فقط به بهزیستی میگویند معتادان متجاهر را ساماندهی کند ولی اعتباری نمیدهند. براتی سده افزود: نقش نمایندگان مجلس نیز در این زمینه کمرنگ نیست چرا که هنگام تخصیص اعتبار با آنکه میدانند طبق قانون وظیفه ساماندهی معتادان متجاهر با بهزیستی است، اعتبار را به این سازمان نمیدهند؛ قرار نیست تشکیلاتی ایجاد شود که مانع کار بهزیستی شود؛ تشکیلات ایجاد شده باید تسهیل کننده کار بهزیستی باشند اما اعتبارات را توزیع نمیکنند.
- 11
- 1