شواهد نشان میدهند روز به روز به آمار خشونت افزوده میشود. در رسانههای گروهی و مجازی هر روز اخبار مختلفی از نزاع و خشونتهایی که منجر به جرح یا حتی قتل میشوند در حال پخش شدن است و درصد بالایی از مردم این روزها با رشد بیوقفه تکنولوژی از کودک ۵ ساله تا سالمند ۹۰ ساله با یک کلیک میتواند از این اخبار، فقط چند ثانیه پس از وقوع، مطلع شود.
امروز در همه جوامع پیشرفته دنیا به مقوله خشونت بهعنوان معضلی بسیار مهم نگاه میشود. بهعنوان مثال چنانچه در سال ۱۹۷۶ تنها ۱۰ درصد امریکاییها به این پدیده بهعنوان یک معضل نگاه میکردند در سال ۱۹۸۲، ۹۰ درصد جامعه به این مقوله توجه کردند. رقمی که در کشور ما هم با آگاهی بخشی میتوان به آن دست پیدا کرد. قطعاً یکی از راهکارهایی که میتواند آمار بالای خشونت را در کشور کاهش دهد، شناخت عوامل ایجادکننده آن است.
یک جامعهشناس در گفتوگو با «ایران» بمباران ذهنی و پرشدن افکار افراد جامعه با اخبار منفی را عاملی در جهت افزایش آمار خشونت در جامعه میداند.
سعید معدنی معتقد است: در گذشته که رسانههای بسیار کمی وجود داشت و اخبار به این سرعت در میان مردم منتشر نمیشد آمارهای خشونت هم کمتر بود. این روزها انواع و اقسام رسانههای دیداری و شنیداری در کوتاهترین زمان ممکن از تمام دنیا اخبار را منتقل میکنند و این خود یک عامل منفی مهم است.
به گفته این جامعه شناس یکی دیگر از مهمترین عواملی که میتواند زمینه ساز بروز خشونت در میان قشر جوان باشد نبود بازار کار است. ورود به جامعه، زمینه ساز نهادینه شدن تعهد اجتماعی میشود. اشتغال پیامدهای مثبتی مانند تشکیل خانواده و حمایت از اعضای خانواده را بهدنبال دارد؛ همین امر هم سبب پدید آمدن حس تعهد میشود اما در جامعهای که آمار بیکاری بالا است و میزان اشتغال در جوانها به صفر نزدیک است قطعاً شاهد آمار بالای خشونت در آن جامعه خواهیم بود، بر این اساس بیکاری هم از مهمترین دلایل بروز خشونت در بین اعضای جامعه است.
خشونتهای ناشی از ناکامی و محرومی
ازجمله عواملی که سبب افزایش خشونت در جامعه میشود احساس ناکامی اجتماعی است.به گفته معدنی، در یک جامعه هم فرد ناکام وجود دارد و هم فرد محروم. این دو قشر با هم متفاوت هستند. ممکن است فرد محروم از محرومیت خود اطلاع نداشته باشد. مخصوصاً در گذشته بهعنوان مثال ۵۰ سال پیش یک روستایی از محرومیت خود اطلاع نداشت. آنجا کار خطرناک میشود که محروم از محرومیت خود آگاه باشد و در نتیجه این محرومیت با ناکامی همراه شود. این روزها به مدد وسایل ارتباط جمعی مردم از محرومیت خود آگاه شدهاند و احساس ناکامی اجتماعی میکنند. این ناکامی در بسیاری از جوانها به گونهای است که فرد میبیند خیلی از همسن و سالهای او از بسیاری از امکانات رفاهی برخوردار هستند.
در حالی که او حتی یک خودرو هم ندارد، همین عامل میتواند سبب بروز خشم و در نهایت خشونت در آن جوان شود و حس انتقامگیری را در او زنده کند. فرد محروم وقتی در مکانها و محلههای ثروتمندنشین میرود احساس ناکامی اجتماعی بیشتری میکند و دائماً از خود سؤال میکند چرا او از داشتن این امکانات محروم است و دست آخر بهدنبال چرایی محرومیت خود میخواهد انتقام بگیرد.
این جامعه شناس مهاجرت روستاییان به شهرها را حتی در شکلگیری انقلاب ۵۷ مؤثر میداند و میگوید: در سالهای قبل از انقلاب مهاجرت از روستاها به شهرها آغاز شد. افرادی که از روستاها به شهرها میآیند بیشتر در محلههای جنوب شهر و محلههای پایین و ارزان قیمت ساکن میشوند، آن سالها هم به همین شکل بود، روستایی با آمدن به شهر و مستقر شدن در محلههای جنوب شهر بعد از مدتی مناطق بالای شهر را هم به چشم میدید و بیشتر احساس ناکامی ناشی از محرومیت میکرد. دقیقاً همین امر یکی از ریشههای نارضایتی بود و توانست در شکلگیری انقلاب ۵۷ مؤثر باشد.
نکته اینجاست که روز به روز احساس ناکامی مردم بیشتر شده و آگاهی از محرومیت هم بالاتر رفته و افراد علاوه بر اینکه تفاوتهای بین یک روستایی و شهری را میبینند، تفاوتهای بین کشورها را هم شدیداً لمس میکنند، در سال ۵۳، چیزی در حدود ۷۰ درصد روستایی داشتیم که از محرومیت خود خبر نداشتند اما این آمار امروز کاملاً برعکس شده و شهرنشینها ۷۵ درصد آمار را به خود اختصاص میدهند. در حالی که تنها ۲۵ درصد روستایی داریم که از این تعداد هم بخشی به مدد اینترنت از دنیای بیرون کاملاً مطلع هستند و بیش از گذشته احساس محرومیت میکنند، دولتها باید توجه داشته باشند که ناکامی و محرومیت اجتماعی ممکن است سبب شود افراد دست به خشونت بزنند. زیرا آگاهی از محرومیت و احساس ناکامی اجتماعی باعث ابراز خشونت میشود.
او در ادامه با اشاره به اینکه بیکاری، محرومیت اجتماعی و رشد شهرنشینی از عمدهترین دلایل خشونت اجتماعی هستند، میافزاید: وقتی افراد محروم جامعه از طریق سیستمهای مجازی و شبکههای اطلاعرسانی مختلف متوجه میشوند که فرزندان برخی مسئولان در خارج از کشور در رفاه کامل و با بالاترین امکانات زندگی و حس میکنند که بهعنوان یک شهروند حتی پایه یک زندگی معمولی را نمیتوانند داشته باشند، بتدریج با احساس ناکامی و عقدههایی که در دل دارند دست به خشونت در سطح جامعه میزنند.
با نگاهی گذرا به آمارهای موجود، متوجه میشویم، در ۲۰ سال اخیر طبقه محروم افزایش پیدا کرده، این جامعه شناس به دولتمردان توصیه میکند که برای پایین آمدن آمار خشونت در جامعه در اولین قدم باید آمار بیکاری، بحث محرومیت اجتماعی و رشد شهرنشینی را کاهش دهند. این روزها با بالا رفتن قیمت دلار و هزینههای زندگی افرادی که درآمد ثابتی دارند بتدریج به طبقه محروم نزدیک میشوند، امروزه طبقه متوسط به لحاظ اقتصادی رو به نابودی است و لذا احتمال دارد در آینده شاهد ناکامیها و ناامیدیها و در نتیجه آن، خشونتهای اجتماعی باشیم.
خشونت منجر به قتل
معدنی درباره خشونتهای منجر به قتل به انواع قتل اشاره میکند، او معتقد است: همه قتلها در نتیجه بروز هیجان نیستند؛ در واقع دو نوع قتل وجود دارد، قتل برنامهریزی شده و قتل هیجانی، قتل برنامهریزی شده مثلاً قتلی که به خاطر تسویه حساب مالی یا دعواهای ریشه دار خانوادگی از قبل و با برنامهریزی طولانی مدت انجام میشود اما قتلهای هیجانی بهدلیل دعوا و مرافعههای آنی صورت میگیرند و از رنگ و نوع دیگری هستد.
او در ادامه اضافه میکند: در جامعه مدرن شهری در همه جوامع دنیا معمولاً آمار خشونتهای خیابانی بالا است زیرا افراد به خاطر گمنامی و اینکه در جوامع بزرگ ناشناس هستند، راحتتر از جوامع کوچک و بعضاً روستایی به زورگیری و خشونت رو میآورند و همین زورگیریهایی که در سطح شهرها رخ میدهد میتواند براحتی منجر به قتلی ناخواسته و آنی شود. هر چند این قبیل قتلها هم با روشنگری و مدیریت دولتمردان در امور جامعه میتواند روند کاهشی داشته باشد.
چه باید کرد؟
برخی جامعه شناسان بر این باورند که جامعه به حال خود رها شده و متولی فرهنگی به صورت خاص جهت پایین آوردن این حجم بالای خشونت در سطح جامعه وجود ندارد، یا حضوری کمرنگ دارد پس باید فکری جدی کرد.
معدنی در این زمینه با بیان اینکه حضور نخبگان دانشگاهی و روشنفکران دینی که تا پیش از این در جامعه نقش پررنگی داشتند، کمتر از قبل احساس میشود، میگوید: تا ۵۰ سال پیش در ایران نقش خانواده و مذهب در بطن جامعه به طور محسوسی بیشتر احساس میشد، در نتیجه با پررنگ کردن نقش این گروههای تأثیرگذار در جامعه تا اندازه زیادی میتوان از آمار جرم و خشونت کاست.
همان گونه که شغل تعهد اخلاقی میآورد به همان نسبت هم با آگاهی بخشی میتوان ذهن جامعه را در جهت مثبت پرورش داد. بالابردن باورهای دینی و الگوهای مناسب مذهبی از طریق آگاهیرسانی در سطح عمومی با استفاده از رسانههای جمعی و کمکهای آموزش و پرورش در کاهش آمار خشونت نقش بسزایی دارد.متأسفانه در حال حاضر جامعهای هیجان زده هستیم که چشماندازی بلند مدت نداریم و بدون برنامهریزی رو به جلو میرویم، در کشورهای پیشرفته اخلاق مدرن جایگزین دین شده و تعهد اجتماعی به قانون برای همزیستی بیشتر، پایهگذاری شده اما در ایران در حالگذار هستیم و هنوز اخلاق مدنی حاکم نشده و متأسفانه با جامعه مدرنی که به اخلاقیات هم پایبند باشد فاصله داریم.
در این بازه زمانی حاکمان و دولتمردان با فعال کردن احزاب و NGOها باید جامعه را به سمت مدرنیته شدن صحیح پیش ببرند. ورود نخبگان به این عرصه سبب تدوین قوانین و قواعدی میشود که با مشارکت اکثریتی جامعه در پایین آمدن خشونت بسیار مؤثر است.
وی با تأکید بر اینکه حکومتها دائماً باید اصلاحات انجام دهند، توضیح میدهد: در غرب و کشورهای توسعه یافته، سازمانهای اجتماعی منسجمی وجود دارند که به صورت روتین و برنامهریزی شده در حال تدوین اصلاحات اجتماعی هستند؛ در کشور ما هم این اصلاحات در حال انجام است. یکی از قدمهای مثبت و مهم دولت در روزهای اخیر ورود بانوان به استادیوم بود، ذهنیت بطن جامعه را نمیتوان با ۵۰ سال پیش ارزیابی کرد، دنیا هر روز در حال تحول و نو شدن در تمامی حوزهها است، چنانچه نیازسنجی منطقی و درست انجام نشود، نمیتوان موفق بود. با نگاهی درست و آگاهانه به مقولههایی چون فرهنگ، اخلاق و دین میتوان به بهترین شکل ممکن در هر جامعهای در زمینه اصلاحات و پایین آمدن آمار خشونت گامهای بزرگ و مؤثری برداشت.
مهسا قوی قلب
- 19
- 5