ازدواج از کلیدی ترین موضوعاتی است که همیشه در جامعه از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و علت آن ارتباط مستقیم این امر با خانواده است و از آنجا که خانواده نخستین رکن جامعه محسوب میشود، بحث پیرامون ازدواج هیچ گاه کمرنگ نشده و نخواهد شد ولی مساله ای که در دهه های اخیر گریبانگیر مقوله ازدواج شده تغییر در الگوهای این امر است که با بروز پدیده های کمتر شناخته شده در جامعه ایران پیوند رسمی بین زوجین را دستخوش تحولاتی شگرف كرده است.
درک چگونگی صورت گرفتن ازدواج در گذشته ای نه چندان دور برای امروزیان بسیار غیر ممکن است؛اینکه حتی در اعصار پیشین زوجین حتی بدون مشاهده یکدیگر به عقد هم درآمده و پس از انجام تمامي تشریفات قانونی ازدواج، اجازه رویت همدیگر را داشتند اما در این میان اگر چنانچه در همان دوران وضعیت امروز جامعه نیز به گذشتگان پیشگویی میشد، آنها نیز علاوه بر عدم فهم پدیدههای موجود کنونی،بروز این نوع اتفاقات را محال و ناشدنی می دانستند. اینکه شرایط پیوند بین افراد آنقدر تغییر کند که امروزه دختر و پسر بدون پذیرش هیچگونه تعهدی باهم زندگی میکنند.
اساسا نام این پدیده همباشی،ازدواج سفید یا هر عنوان دیگری که باشد، اهمیتی ندارد و آنچه مهم می نماید، این است که جامعه ایران این رویداد را که سوغات غرب بوده و با آغوشی گرم پذیرفته و با سرعت بسیار در خود نهادینه کرده تا چه حدی می شناسد و چرا جوانان جامعه آنقدر سطحی نگر و زودگذر از مسائل شدهاند که علاوه بر شانه خالی کردن از مسئولیت، زندگی را در بودن های موقتی معنا میکنند؟ آیا این امکان وجود دارد که در هر دورهای پدر و مادر متفاوتی داشت؟
آیا اینکه در هر عصری، خواهر و برادر و یا حتی فرزندی موقتی داشته و پس از مدتی فردی دیگر جایگزین آنها شود میسر است؟ پس چرا این امر در خصوص همسر یا به اصطلاح دقیقتر هم بالین امکان وجود یافته و می توان در هر دوره، شخص دیگری را با مختصات و خصیصههای متفاوت از فرد قبلی بهعنوان شریک جنسی انتخاب کرد و پس از گذشت مدت زمانی نامعین او را به دیگری سپرده و دیگری را برای شروع زندگی موقت دیگری برگزید؟و اینکه این چرخه معیوب و دور باطل تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟
در جامعه ایران بر خلاف اروپا و آمریکا که ازدواج سفید به معنای پیوند بدون رابطه جنسی و فاقد هدف بلند مدت است،جایگزین اصطلاح همخانگی شده که البته به زعم برخی کارشناسان از این مقوله باید با عنوان همباشی سیاه یاد کرد.اتفاقا این پدیده پنهان نافی ازدواج بوده و به کار بردن واژه ازدواج در خصوص آن از اشتباهات رایج در ایران است.در تعریف واژه همباشی حتی می توان علاوه بر زندگی خانوادگی،زندگی با حیوانات را هم در نظر داشت.
در نتیجه با توجه به اینکه در غرب نیز این نوع از همباشی ها به عنوان ازدواج پذیرفته نشده و به نوعی شیوه ای برای همانند سازی این امر مقدس یا جایگزینی برای آن است،ذکر اصطلاح شبه ازدواج یا ازدواج بلاتکلیف نیز برای این پدیده که به نوعی رقیب ازدواج رسمی است خالی از لطف نیست.ضمن اینکه به زعم برخی کارشناسان ریشه عبارت ازدواج سفید در برابر ازدواج نوشته و ثبت شده قرار دارد.به دیگر سخن سیاه به معنای نوشته و سفید به عنوان نانوشته و ثبت نشده در کنار واژه ازدواج قرار گرفته و این عبارت را بهوجود آورده است.
شاید این پدیده در راستای کاهش آسیب های اجتماعی بروز یافته ولی در اثر آن آسیب های دیگری چون سقط جنین،کودکان نامشروع و در نهایت کاهش جمعیت در نتیجه انقطاع تولید نسل امکان وجود بیشتری یافته اند.از این سبک زندگی با عنوان خانواده حبابی نیز یاد می شود که آن را نوعی ازدواج آزمایشی و سرآغازی بر زندگی دائمی میدانند که قدرت و توانایی سازگاری و مدارا را به طرفین میآموزد.علاوه بر تغییرات اقتصادی و فرهنگی و نیز بازاندیشی سنت،نابودی اصول اخلاقی و نیز گمنامی از عوامل مهم پیدایش روابط مقطعی بوده که به همباشی می انجامد.
به عبارت دیگر این درصد از سطحی نگری در روابط جنسی نیز نمود پیدا کرده و تشکیل زندگی موقتی توام با عدم پذیرش مسئولیت را منجر می شود.از مهم ترین شاخصه های این آسیب اجتماعی می توان به پیش بینی ناپذیر بودن آن و پایان باز این رابطه اشاره کرد.ازدواج سفید در ایران نوعی جرم محسوب شده و طبق آمار نمیتوان وجودش را انکار کرد و از این جهت بررسی علل پیدایی و شیوع این امر از آنجایی اهمیت وافر دارد که در صورت رواج آن با شتاب هر چه بیشتر در آینده تبعات فراوانی داشته و جامعه را با مسائل و مشکلات عدیده دیگری مواجه خواهد کرد.ازدواج سفید معطوف به حال بوده و ازدواج رسمی متمرکز بر آینده است.همچنین در این نوع پیوند خانوار جایگزین خانواده شده است.یکی از مهمترین دلایل شیوع این ارتباط شکاف حداقلی بین بلوغ و ازدواج است که در خوشبینانه ترین حالت قریب به ۱۵سال به طول می انجامد و با افزایش آمار ازدواج سفید این نگرانی وجود دارد که در آینده ای نزدیک تبدیل به نوعی فرهنگ در جامعه ایران شود.
دختراني كه آسيب مي بينند
دکتر منیژه نویدنیا،جامعه شناس در اين باره در گفتوگو با «قانون» مي گويد: در بحث رخدادهای اجتماعی نخست باید معیارهای خود را برای قضاوت در مورد آن رویدادها مشخص کرد؛ چرا که در بسیاری از مواقع مشکل از تفاوت در معیارها ریشه می گیرد و خود پدیده یا موضوع،مساله نیست.همچنین زمانی باید از آسیب و مشکل سخن گفت که شیوه جایگزینی در دست باشد.
همانطور که هیچ کس در هیچ نقطه دنیا بهدلیل چشیدن طعم سلامتی و تندرستی دوست ندارد بیمار باشد،نمی توان فردی را یافت که علاقه ای به بودن در خانواده نداشته باشد.روابط ایمن و امنیت عاطفی از جمله نیازهای اولیهای هستند که پیش از نیاز به روابط جنسی در هر موجود بشری ظهور پیدا کرده و باید پاسخ بگیرد.وی در ادامه با طرح این سوال که چرا روابط سست و متزلزل به جای روابط پایدار خانوادگی برای نیازهای بنیادی وجودی انتخاب می شود، گفت: فردی برای روز جمعه به مهمانی بزرگی دعوت است و می داند که در آن مراسم غذاهای رنگارنگ و لذیذی وجود خواهد داشت ولی امروز شنبه است.تا فرا رسیدن جمعه چه باید کند؟
یا خانه شیک و مجللی در حال ساخت است که فرد مطمئن است که از آن اوست اما تا ساخت آن در کجا سکنی گزیند؟ اینجاست که چرایی تن دادن به روابط سیال و ناپایدار آشکار می شود. این جامعهشناس ضمن اشاره به نیازهای دايمی و فعلی دنیای امروز اضافه کرد: نیاز دايمی وجهی است که می تواند در دراز مدت به شیوه مرسوم و هنجاری تامین شود و به مقدماتی قابل توجه محتاج است که سریع الوصول نیست مانند ازدواج؛در مقابل نیاز فعلی وجهی است که برای گذراندن شرایط حال است تا فرد را به زمان دستیابی دايمی برساند.روابط زودگذر و سطحی و در عین حال بسیار آسانی که فرد تا رسیدن به روز موعود با آنها مدارا می کند. در عصر حاضر گسست جدیدی با عنوان گسست نیازها وجود دارد که فاصله بین شیوههای دايمی و هنجاری نیازها و شیوه هایی برای گذراندن شرایط فعلی است.به عنوان مثال کودکی که از مدرسه به خانه آمده و گرسنه است و مادر در خانه نیست که به او غذا دهد،چه خواهد کرد؟ قطعا دقایقی گرسنه مانده و سپس به دنبال خوراکی می گردد و هر آن چه را که بیابد، خواهد خورد تا بالاخره مادر بازگردد و غذای او را تامین کند.
پس در اینجا تامین نیاز گرسنگی در دو مرحله گذری تا آمدن مادر و در ادامه مرحله اصلی که غذای مادر مهیا شود، رخ می دهد.در همین راستا امروزه جوامع باید دو سطح الگو را در پیش بگیرند که تنها اتکا به الگوهای هنجاری که مستلزم زمان است کافی نیست و بايد الگوهای هنجاری برای تامین نیازهای فعلی نیز تعریف شود. او در پایان ضمن اشاره به رشد آسیب هایی چون طلاق در ادامه اتکا به الگوهای هنجاری و تاکید بر نیاز دو الگو در جهت پاسخگویی به مقتضیات انسانی افزود: برای جامعه ای که الگوهایی را برای شرایط گسست تدارک دیده بهره گیری از فضای مجازی و اینترنت می تواند الگوها را سریعا رواج داده و فراگیر کند و در غیر اینصورت هر ابزاری توان این را خواهد داشت که به مشکلات دامن بزند.
همچنین دکتر عالیه شکربیگی،جامعه شناس ضمن بیان تغییر شیوه های همسرگزینی در ایران و بروز شیوه های نو که بر ارزشها و آداب و رسوم جامعه متکی نیست، گفت: نوعی رهاشدگی در نسل امروز وجود دارد که در جهت پاسخ به نیازها از هر شیوه ای بهره می گیرند که با سرعت بیشتری به خواسته های خود برسند.برخی مسائلی که پیشتر به عنوان تابو مطرح بود ولی با حرکت از این تابوها،انسان امروزی که به نوعی دچار هرج و مرج جنسی شده آشکارا به ابراز شیوه های پاسخ نیازهای جنسی می پردازد که البته این شیوه ها از ويژگيهای زندگی مدرن است».
این جامعه شناس ضمن اشاره به نقش کنشهای جنسی فضای سایبر که می تواند شیوه های نامتعارف زندگی را در جامعه رواج دهد ادامه داد: یکی دیگر از مسائل پایهگذار در شیوه های جدید کنشگری های جنسی در ایران فقر است.البته که قانون این نوع ازدواج را به رسمیت نمیشناسد و جامعه و مردم عبارت ازدواج را بر آن نهادهاند.همباشی در کنار زندگی رسمی نقش گرفته که افراد بهدلیل عدم وجود امکانات تشکیل خانواده با یکدیگر هم بالین می شوند.این نوع از پیوند اغلب به صورت پنهانی ادامه حیات یافته و شانه خالی کردن از مراحل طلاق در صورت عدم پایبندی به یکدیگر یا مخالفت خانواده در جهت ازدواج دختر و پسر نمود یافته که با هراسی همیشگی توام است.
دختران با بیشترین آسیب در این ارتباط مواجه شده و هیچ پشتوانه ای پس از قطع پیوند موقت همباشی نخواهند داشت.البته برخی دختران این زندگی را مقدمه ای بر زندگی دايمی می دانند ولی در نیمه راه از هم بالین خود جدا شده و در صورت اطلاع خانواده با عدم پذیرش روبهرو می شوند.شکربیگی در ادامه با بیان اینکه ازدواج سفید در دنیا به رسمیت شناختهشده ولی در ایران بهدلیل عدم رسمیت بخشی ساختارها و فرهنگ جامعه به این مقوله،حمایتی از این پدیده نمی شود، اذعان کرد:«جامعه ایران در اغلب مسائل اجتماعی دچار فروپاشی است.پدیده ازدواج سفید در ۱۰سال گذشته در زیر پوست جامعه بروز کرد ولی در سال های اخیر بیشتر جلوهگر شده و به مساله ای اجتماعی تبدیل شده است.
شکل گیری زندگی های مقطعی که به موازات زندگی خانوادگی متولد می شود در طی زمان صورت گرفته و امری فرهنگی و نگرشی محسوب می شود.خانواده به عنوان نهادی معناساز در سالهای اخیر دچار مشکلات فراوانی شده که در برخی موارد از آن به عنوان آتش زیر خاکستر یاد میشود.روابط فراخانوادگی یا دوست اجتماعی در فضای مجازی و نیز ازدواج اینترنتی و خشونت جنسی در شبکه های اجتماعی از جمله برخی از آسیبهای حوزه خانواده است».او در ادامه با اشاره به انسجام بیشتر خانواده در غرب و روابط مخرب بین جوانان از جمله دوستی همزمان با چند نفر از جنس مخالف که نشان از فروپاشی اخلاقیات داشته که مسبب گسست خانواده نیز شده، گفت:«باید تفکرات آگاه در کنار سیاستگذاران بهعنوان کارگزار،سوالات حوزه خانواده و نیز جامعه را پاسخگو باشند.
نهاد آموزش و پرورش و نیز رسانه در این خصوص اهمیت قابل توجهی دارند و نباید خود به محلی در جهت ترویج آسیب های اجتماعی تبدیل شوند.همچنین بايد بنیانهای خانواده بازنگری شده و اخلاق در جامعه ترویج یابد.ضمن اینکه نهادهای انسان ساز جامعه نیز دچار مشکلند و بايد با بازنگری در دستورالعمل انسان سازی در جامعه و باز تعریف ارتباطات انسانی،اخلاق اجتماعی بازسازی شود.
رابطه اي كه زود مي شكند
دکتر بیتا مدنی،جامعه شناس با اشاره به اصطلاح خانواده حبابی پیرامون اين پديده معتقد است: رابطه بین طرفین در این نوع پیوند آنقدر شکننده است که امکان فروپاشی اش بسیار محتمل است.ازدواج سفید در اروپا برآمده از انتخاب سبکی از زندگی و تقدس زدایی از زناشویی و ازدواج رسمی بوده، درحالی کههمباشی های عرفی در ایران که نه ازدواج هستند و نه سفید،فرصت های زندگی و نتیجه فشار عناصری از ساخت اجتماعی چون بیکاری و فقر هستند.در ایران و بهویژه در کلانشهرها با توجه به آمار بیکاری و شرایط اقتصادی و اجتماعی،امکان پیوند بین دو فرد بهدلیل عدم توان پذیرش بار سنگین اقتصادی از سوی جوان وجود ندارد.
مساله همباشی جزو ملزومات مدرنیته است که باید با دیدگاهی صحیح آن را مورد بررسی قرار داد.همباشی در ایران وجود داشته و عمری قریب به ۱۰ سال دارد که در برخی موارد حتی خانواده ها هم در جریان این اتفاق هستند ولی زمانی که این پدیده اجتماعی در بین قشر جوان و تحصیلکرده رواج روزافزون می یابد، زنگ خطر آسیب اجتماعی به صدا درمی آید.مدنی با اشاره به دو نوع همباشی منتهی به ازدواج و همباشی غیرمنتهی به ازدواج اذعان کرد: در نوع اول، این همباشی ها با توجه به تغییر الگوی سنتی همسرگزینی و عدم پذیرش معیارهای والدین در نسل جوان،می تواند به ازدواج کمک کرده و آسیب زا نباشد ولی نوع دوم همباشی که منتهی به ازدواج نشده، آمار بسیار کمتری دارد و در عین حال از مقبولیت اجتماعی کمتری در میان جوانان برخوردار است. گرچه در صیغه دشواریهای ازدواج رسمی وجود ندارد ولی فرزند حاصل از آن مشروع بوده و از حقوق قانونی چون شناسنامه،ارث و ... برخوردار است.
در عین حال رسمیتیافتگی همباشیها میتواند طرفین را از عمر کم رابطه،امنیت روانی پایین و افزایش احتمال سقط جنین در امان دارد.این جامعه شناس ضمن بیان تحولات مفهوم عشق در جهان و سیالیت این مقوله و با اشاره به عشق بین دو همجنس که در کشورهای اروپایی مورد قبول واقع شده و این مفهوم را دچار تحولاتی بنیادین کرده، گفت: تفاوت بین ازدواج و همباشی در آزادی و حق بر بدن است که در ازدواج تا ابد این پایبندی وجود دارد ولی در همباشیها با توجه به گسترش شبکه های مجازی که هویت افراد در آن ناشناخته تر است، جوانان در معرض آسیب های گوناگونی قرار دارند.مزیت این نوع از ازدواج بیشتر در جهت حل مسائل اقتصادی است و مساله نیازهای جنسی در رده های بعدی قرار دارد که مخاطرات همباشی را رقم می زند.مدنی با اعتقاد بر اینکه باید در برخی مسائل بازتعریف مفاهیم صورت پذیرد، افزود: ساخت و کارکرد خانواده در نسبتی دیالکتیکی با ساخت کلان اجتماعی است.
یعنی تغییرات الگوی زندگی خانوادگی بر ساخت کلان اثر می گذارد و از سوی دیگر کژکارکردیهای ساخت کلان اجتماعی چون فرهنگ،اقتصاد،آموزش،حقوق یا دین نیز بر نظام خانواده اثر گذار است و در نتیجه خانواده متزلزل باعث فروپاشی کل ساختار اجتماعی میشود.
پرسش اصلی در این مقوله این است که با فرض محو ازدواج سفید،نیازهای جنسی و ملزومات زیست اجتماعی جوانان چگونه مرتفع خواهد شد؟
امروزه تلفیقی از نیازهای جنسی و اقتصادی غیر از همباشی ها منجر به بروز پدیده ازدواج دوم بین دختران جوان و مردان متاهل میانسالی شده که در برقراری چنین پیوندی رضایت کامل طرفین وجود داشته و مرد میانسال از نظر اقتصادی همسر دوم را تامین و متقابلا همسر دوم نیازهای جنسی او را برطرف می کند.در واقع خانواده اولیه مردان متاهل در رویارویی یا متاثر از ازدواج موقت یا دايمی دوم که شرعی و قانونی نیز هست در معرض انواع آسیبهای اجتماعی قرار می گیرد ولی در اینجا خلأقانونی سبب سوء استفاده این طیف از مردان جامعه می شود.ساختار غلط اجتماعي باعث بروز آسیبهای فراوانی خواهد شد که با برنامهریزی در سطوح خرد،میانی و کلان باید بستر صحیح ازدواج جوانان مهیا شود».او ادامه داد:«مهم ترین راهکار پیشگیری از این آسیبها آگاهسازی و آموزش است.
امروزه انحرافات جنسی در ارتباط بین دو جنس مخالف خلاصه نشده و پیرامون افراد همجنس نیز مطرح است ؛بنابراين باید این آگاهسازیها در مدرسه محور شود.شاید در گذشته مکان های خاصی وجود داشت که افراد غرایز جنسی خود را ارضا کرده و این آسیب ها از سطح جامعه رخت ميبست و مسبب پیدایی آسیب های دیگری نميشد ولی امروزه با توجه به فرهنگ جامعه ایران و تحولاتی که در سطح فهم کودکان و نوجوانان رخ داده که شاید در سنین کمتر از۱۲ سال تجربه دوستی با جنس مخالف و حتی رابطه جنسی را داشته باشند بايد توجه ویژه ای به این قشر آسیب پذیر اجتماع داشت که اهم وظایف این امر بر دوش آموزش و پرورش است.
همچنین عدم پنهانسازی یا پاک کردن صورت مساله،بسترسازی فرهنگی در حوزههای عمومی و آکادمیک،تلاش در جهت حل و فصل مشکلات معیشتی و اشتغال مردم و بالاخص جوانان و نیز اتخاذ تدابیر قانونی و حقوقی متناسب با مقتضیات کنونی جوانان از دیگر راهکارهای پیشگیری از تشدید این آسیب اجتماعی است».وی در پایان گفت:امروزه در جامعه ایران جامعه شناس که پزشک جامعه است مورد توجه قرار نمی گیرد.مخاطب جامعه شناس بر خلاف روان شناس که فرد است، سازمان و نهاد است.فهم درست از روابط جنسی و جنسیتی در جامعه در حال گذار امروز در صورتی مقدور است که به تحلیلها و نقدهای جامعه شناسان اهمیت داده شود و جامعهشناس و افکارش مورد نفی قرار نگيرد یا به حاشیه رانده نشود.
آسيب هاي فردگرايي
در همباشی فرد و فردیت به اوج خود رسیده و جامعه با نوعی گسست پدیده زوجیت روبهرو ميشودو انتظارات محتمل در ازدواج در آن وجود ندارد و شاید به همین دلیل است که رضایت طرفین از این نوع زندگی بیشتر است.
باوجود اینکه ازدواج سفید فاقد پایایی بوده و مدت زمان معینی برای ادامه آن وجود ندارد ولی اساس آن بر پایه برابرخواهی در حقوق دو طرف بنا شده است.این امر را می توان در تشریک مسائل اقتصادی،تقسیم وظایف و حتی رابطه جنسی دلخواه طرفین یافت.
در شرایطی که ازدواج رسمی از نظر جوانان با توجه به هراس از آینده اقتصادی ناشدنی است،شاید ازدواج سفید که عنوانی زیبا و ذاتی نازیبا دارد به عنوان ترجیح این قشر انتخاب شود؛پدیده ای که روالی آزمایشی و موقتی است و فاقد فواید ازدواج است و با بها دادن به بی بند و باری و رهایی از قید و بندها مسبب از هم پاشیدن بنیان خانواده میشود.در گذشته حتی در اروپا که همباشی مورد پذیرش جامعه نبود از آن با عنوان ازدواج وحشی یاد میشد و در ایران نیز از این نوع ازدواج با توجه به فرهنگ جامعوی آن به عنوان آسیب اجتماعی نوپدید یاد میشود.
تجردگرایی و حتی رسیدن به تجرد قطعی بهویژه در دختران و هراس از بی خانمانی و همچنین استقلال طلبی نسبی آنها میتواند از مهمترین انگیزه های جوانان برای هم بالینی باشد ولی این پیوند تا زمانی برقرار خواهد بود که دوستی و عشق در بین طرفین وجود دارد و خاتمه یافتن آن به هر علتی بسیار محتمل است.میتوان گفت این پدیده محصول آشفتگی اجتماعی و نوعی سبک زندگی بیمارگونه است که علاوه بر ایجاد هویت دوگانه برای طرفین درگیر در آن و بروز انواع خشونت ها علیه زنان،آسیب های دیگری را به عنوان رهاورد به همراه خواهد داشت که عبارتند از:کاهش نرخ ازدواج در نتیجه از بین رفتن جذابیت ازدواج پس از تجربه همباشی،تنگ شدن حلقه انتخاب در صورت تصمیم به ازدواج،از دست رفتن فرصت فرزندآوری و در نتیجه بالا رفتن سن ازدواج و نیز شیوع انواع بیماریهای مقاربتی که بهدلیل ارتباط های جنسی ناسالم دیگر،گریبانگیر همباشها خواهد شد؛بیماریهایی از جمله ایدز که بیشترین احتمال را در این نوع از رابطه های غیررسمی به همراه داشته و قابل جبران نخواهد بود.
اگرچه افزایش خانه های مجردی و ایجاد ارتباط آسان میان دختر و پسر باعث شده که خلأ ازدواج از بین رفته و جوانان احساس نیاز به این پیوند را نداشته باشند ولی نباید با تابوسازی امر همباشی این پدیده را انکار کرد که نتیجه این عمل انفجار ناگهانی رشد آمار این آسیب اجتماعی در آینده خواهد بود.البته که می توان با مهیا ساختن شرایط درست برای شناخت صحیح جوانان از یکدیگر و در عین حال مدیریت نیازهای جنسی از شیوع روابط نامتعارفی چون همباشی جلوگیری کرد و شیوههای منطقی هدفمند کردن رابطه جوانان و در نهایت ازدواج را در جامعه به کار بست.
امیر کاظمی
- 16
- 1