خشونت در جامعه پدیدهای است که متاسفانه طی چند سال اخیر در جامعه افزایش چشمگیر یافته است که دلایل بروز این رفتار را می توان از دیدگاه جامعه شناسی و روانشناسی مورد نقد و بررسی قرار داد. گفتنی است کاهش روابط میان افراد با یکدیگر نقش تعیین کننده ای در افزایش خشم در جامعه دارد، چرا که بنا به اظهارنظر روانشناسان هر گاه روابط میان افراد بنا به هر دلیلی کاهش یابد بهطور حتم دیگر برای حل مشکلات و یا تناقض های رفتاری میان خود به صحبت روی نمی آورند بلکه در مقابل دست به رفتارهای خشونت آمیز می زند از این رو می توان با ایجاد زمینه های مناسب برای افزایش ارتباط و اعتماد میان افراد شاهد کاهش خشونت در جامعه بود.
پژوهشگران با انجام تحقیقات در میان افرادی که رفتارهای خشونتآمیز در جامعه دارند به این مهم دست یافتند که این افراد در بیشتر موارد هیچشناختی نسبت به یکدیگر ندارند و تنها عامل درگیری آنها نیز یک حرکت و یا یک کلام غیرمحبت آمیز بوده است. بهطور کلی باید در نظر داشت که امروزه متاسفانه خشونت تنها در جامعه افزایش نیافته است بلکه خشونت در خانواده ها نیز شدت گرفته به گونه ای که آمار نزاع های خانوادگی طی چند سال گذشته رشد چشمگیری داشته است و دیگر در خانواده ها شاهد رفتارهای صلح آمیز نیستیم از این رو کودکان در خانواده بهراحتی خشم را یاد می گیرند و آن را بهعنوان یک الگوی رفتاری مناسب انتخاب می کنند،به گونه ای که امروزه شاهد افزایش رفتارهای خشن در میان کودکان هستیم.
باید در نظر داشت که فقر و بیکاری نقش تعیین کننده ای در افزایش خشم در جامعه دارد چرا که طبق بررسی های بهعملآمده هر گاه افراد از نظر مالی و یا شغلی با مشکل مواجه شوند آستانه تحمل آنها کاهش می یابد و در روابط خود به سرعت آرامش خود را از دست می دهند از این رو بسیاری از جامعه شناسان معتقد هستند که یکی از مهم ترین راهکار برای کاهش خشونت در جامعه ایجاد آرامش اقتصادی در جامعه است.
از دیگر دلایل افزایش خشم در جامعه می توان به وجود تبعیض های حاکم بر جامعه اشاره کرد چرا که متاسفانه در حال حاضر در جامعه شاهد افزایش تبعیض های جنسیتی،قومی و یا اقتصادی هستیم که این خود انگیزه ای موثر در افزایش رفتارهای خشونت آمیز در جامعه باشد به عبارت ساده تر هر گاه افراد این احساس را داشته باشند که نمی توانند از حقوق مساوی و یا برابری در جامعه برخوردار باشند بهدنبال موقعیتی برای بروز خشم خود هستند.باید در نظر داشت که شکافهای رو به افزایش درآمدی و احساس تبعیض به از همگسیختگی اجتماعی میانجامد.
به گونه ای که طبق آمار موجود ادامه این فرایند و بروز خشونتهای فراگیر باعث شده تا در قرن بیستم و در خلال جنگها ۱۴۰میلیون تلفات انسانی داشته باشیم و همچنین بیش از ۳۰۰میلیون نفر بین سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۸ در جهان بهعلت فقر و گرسنگی از بین رفتهاند. از بین رفتن آرامش در جامعه و خانواده نیز در زمره دیگر دلایل افزایش خشونت در جامعه است چرا که به اعتقاد روانشناسان هرگاه افراد دچار استرس و یا فشارهای روحی و یا روانی شوند بهراحتی به رفتارهای خشونت آمیز روی می آورند.
بنابراین ایجاد آرامش در جامعه و یا خانواده می تواند گامی موثر در کاهش رفتارهای عصبی باشد.به عبارت ساده تر زمانی که آرامش جای خود را به خشم دهد، بهطور حتم دیگر افرادکنترل مناسبی بر افکار، اعمال و یا قضاوت های خود نخواهند داشت و به خشونت روی می آورند،بنابراین افراد نا آرام جامعه خشن را ایجاد می کنند.
کمرنگ شدن نقش خانواده ها
مهاجرت و در پی آن حاشیه نشینی نیز از دیگر دلایل افزایش خشم در جامعه محسوب می شود چرا که امروزه بنا به دلایل مختلف شاهد افزایش آمار مهاجرت افراد از روستاها به شهرها هستیم چرا که بنا به اعتقاد بسیاری از فعالان اجتماعی حاشیه نشینی خود واژه ای تبعیضآمیز است. این افراد بیشتر بهدلیل شرایط نامناسب اقتصادی خود مجبور به زندگی در حاشیه شهرها هستند که این خود می تواند زمینه ساز بروز تبعیض در میان افراد باشد،چرا که طبق بررسی های بهعملآمده شرایط نامناسب زندگی و کاهش نقش تربیتی خانوادهها می تواند در افزایش خشونت نقش تاثیرگذاری داشته باشد.
از این رو برخی از رفتارشناسان معتقد هستند با کمرنگ شدن نقش خانواده ها خشونت در میان افراد افزایش یافته است. امروزه بسیاری از خانواده های ایرانی، متاسفانه از مهارت های هوش هیجانی و تنظیم هیجان برخوردار نیستند که این خود آفت بزرگی برای سلامت جامعه محسوب می شود چرا که در شرایطی که خانواده راهبردهای مناسب مقابله با استرس را به فرزند خود آموزش نمی دهد و کودک در مواجهه با تنیدگیهای روزانه به انجام روش های نادرست و غیرروانشناختی روی می آورد.
لازم به ذکر است که این روش های نادرست از طریق الگوگیری به فرزندان منتقل شده و در محیط آموزشی و اجتماعی خود را نمایان می سازد.از سوی دیگر باید خاطر نشان کرد که رسانه ملی در افزایش خشونت در جامعه نقش موثری دارد،چرا که طی سال های اخیر بیشتر شاهد پخش سریالهایی از سوی صداوسیما هستیم که مملو از اندوه، سوگ و خشم هستند و حتی برنامههای طنزی که پخش می شوند در بسیاری از موارد نیز بدآموزی دارند و همچنین بازیهای کامپیوتری و شبکههای مجازی آثار نامطلوبی روی جامعه برجا میگذارند.
بنابراین در جامعه ای که مردم بهراحتی خشونت را از سریال ها و برنامههای تلویزیونی فرا می گیرند و ایام شادی را ندارند چگونه می توان انتظار داشت که رفتارهای خشونتآمیز نداشته باشند.هر چند در این مجال باید یادآور شد که داشتن برنامه های مناسبتی برای ایجاد نشاط در میان مردم بهتنهایی کارساز نخواهد بود.
نقش تعیین کننده در افزایش خشم
کاهش اعتماد و سرمایه اجتماعی نیز نقش تعیین کننده ای در افزایش خشم در جامعه دارد چرا که امروزه در جامعه بنا به دلایل متعدد شاهد کاهش اعتماد اجتماعی هستیم که این خود می تواند موجب کاهش تابآوری افراد در جامعه شود.به عبارت ساده تر امروزه حمل سلاح سرد در میان افراد جامعه بهشدت افزایش یافته است که این خود می تواند نشان از کاهش اعتماد اجتماعی داشته باشد چرا که اگر افراد در جامعه احساس امنیت داشته باشند دیگر به استفاده و یا حمل سلاح های سرد روی نمی آورند که این خود می تواند عاملی اصلی برای افزایش نزاع های خیابانی باشد.
بدیهی است نمی توان در این میان از نقش آلودگی هوا، آلودگی صوتی، ازدحام جمعیت و ترافیک در افزایش خشونت در جامعه چشم پوشی کرد چرا که طبق اظهارنظر روانشناسان، هر گاه افراد جامعه آسایش روحی و روانی خود را از دست بدهند دست به رفتارهای خشونتآمیز می زنند.شایان ذکر است که بر اساس نظریه ناکامیِ پرخاشگری، یکی از علل افزایش خشونت در جامعه به میزان ناکامی افراد در دستیابی به اهداف خود در ابعاد مختلف زندگی فردی و بین فردی مرتبط است.
به عبارت بهتر هرگاه افراد در رسیدن به اهداف خود با ناکامی مواجه شوند سرخورده خواهند شد به گونه ای که محقق نشدن اهداف و لذتی که افراد در جست وجوی آن هستند، زمینه ساز رفتار خشونتآمیز در آنان می شود. باید یادآور شد که ناکامی سبب درماندگی افراد شده و توانایی های آنها را بهصورت منفی به چالش می کشد و آنها را افرادی ناتوان و ناکارآمد نشان می دهد که بر اساس تحقیقات، این مساله هیجانات غم و خشم را در پی خواهد داشت.
هر چند در این مجال باید متذکر شد که افراد ناكام همیشه با افكار، كلمات و اعمال پرخاشگرانه به ناكامی خود واكنش نشان نمی دهند. پرواضح است که جای خالی قوانین حمایتی و همچنین وجود قوانین دست و پاگیر نیز عاملی موثر در افزایش خشونت است چرا که بر اساس نظریه دورکیم وجود قوانین زیاد در جامعه خود می تواند از عوامل بروز خشونت و پرخاشگری دربین مردم باشد.متاسفانه امروزه در جامعه ما با کاهش قوانین حمایتی برای کودکان و زنان مواجه هستیم که این خود نقش بسزایی در افزایش خشونت در خانواده ها دارد خشونت هایی که شاید هیچآمار دقیقی از آن در دسترس نباشد اما این بدان معنا نیست که امروزه خشونت در خانواده ها وجود ندارد و یا اینکه در شرایط بحرانی قرار ندارد.از این رو انتظار می رود با تسریع در تصویب قوانین حمایتی شاهد کاهش اعمال خشونت علیه زنان و کودکان در خانواده ها باشیم.
آنچه مسلم است بنا به اظهار نظر برخی از رفتارشناسان پرخاشگری رفتاری، عمل کور و بی هدف نیست، چرا که در بسیاری از موارد پرخاشگری کلامی، محرک و مقدمه پرخاشگری فیزیکی خطرناک است. تا جایی که طبق تحقیقات صورت گرفته سرآغاز هر نوع خشونت فیزیکی حتی خشونتهای بینالمللی که منجر به جنگ جهانی شده است خشونت کلامی یا پرخاشگری کلامی است. از این رو جامعه شناسان بر این باور هستند که نباید از کنار خشونت های کلامی در محاوره های روزمره گذشت چرا که این مهم خود می تواند زمینه ساز بروز نزاع های خیابانی شود.
در پایان باید خاطر نشان کرد که افزایش پرخاشگری در میان افراد جامعه ارتباط مستقیم با رفاه اجتماعی دارد از این رو با کاهش تبعیض ها می توان بهراحتی به جامعه سالم تری دست یافت.
الهام صمدزاده
- 14
- 2