«عباس آخوندی» روز سه شنبه در نشست بازآفرینی شهری و مدیریت شهری در سالن همایش کتابخانه مرکزی افزود: از این رو هیچ راهی در ایران به جز بازآفرینی شهرها وجود ندارد زیرا با وجود اجرای طرح های مختلف از جمله مسکن مهر باز هم شاهد ۱۹ میلیون بد مسکن در کشور هستیم که نشان می دهد در تعاریف مشکل داشتیم.
یکی از سوالهایی که می توان در این حوزه مطرح کرد این است که چرا در مورد چنین وضعیتی همیشه آمارها متفاوت و غیر شفاف هستند؟ این سوالی است که باید به جد آن را مطرح کرد. آیا این جمعیت فزاینده قرار است که به شماره در نیایند که آمار ها در این باره مخدوش و غیر شفاف است؟ آیا چنین موضوعی از سوی نهادهای متولی با موضوع عدم خدمات به این جمعیت پیرامونی ربط دارد؟ اینها سوالاتی است که همدلی تلاش کرد تا در گفت وگو با کارشناسان پاسخ شان را بیابد، ولی مجموع کارشناسان گرفتار بودند و از این بابت معذور...
خلاصه در اقدامی جالب توجه درخواست همدلی برای گفت وگو درباره وضعیت مطرودان بیپاسخ ماند تا به شکلی استعاری حداقل برای گردآورندگان این گزارش، مواجهای زنده با معنای طرد شدگی انجام پذیرد. و این خود ایده نوشتن شود. دیگر پارهای کارشناسان در این باره نمی افزایند وپاره ای فعالان اجتماعی و اقتصادی ادامه نمی دهند! پارهای فعالان حوزه فقر اظهار نمی دارند و پاره ای دلسوزان مردم فقیر معتقد نیستند! حداقل امروز چنین بود. با این حال این می تواند مایه خوشحالی باشد که برای یک روز هم که شده مخاطب حرفهای کلیشهای نخواهد شنید.
این سخن که جمعیت حاشیهنشین از روستاها آمدند و به این خاطر حاشیهنشینی گسترده شد دردی را دوا نمی کند و حتی بیرحمانه است! اینکه مطرودان شهری که جمعیتشان حالا به ۱۹ میلیون نفر رسیده به خاطر نابرخورداری از مهارتهای شغلی مختص شهرنشینان از معیشت و منزلت مناسب برخوردار نیستنند سخنی است کارشناسانه، که بارها پارهای کارشناسان عالی مقام در گفتوگویهاشان به بیان آوردهاند و برای این سخن استدلالات فراوان ذکر کردهاند.
پارهای کارشناسان در نهایت این چنین نتیجه میگیرند که این همه به علت ناتوانی و عدم مهارت شغلی مطرودان است، آنها به این خاطر شهروند درجه دو میشوند که فاقد استعداد و کارایی هستند و به همین دلیل است که به شغلهای سیاه یا اشتغال در حرفههای بدون تخصص از ناپایداری شغلی و فقر مفرط رنج میبرند! (همین چند روز پیش وزیر وزارتخانه کار یکی از دلایل اصلی بیکاری جوانان را عدم مهارت افزایی و... عنوان کرده بود) آیا چنین روایت عالمانهای! آن چیزی نیست که گفتار غالب در ایران و جهان میخواهد به مردمان بقبولاند؟
بی تردید این گزارش از دید یک روزنامه نگار حرفه ای و کارا دچار مشکلات فراوان است و احتمالا در پایان با اعلام اینکه این نوشته فاقد مولفههای مهم گزارش نویسی است از صفحه حذف شود! به نظر اتفاقی که در نهایت برای واقعیت رخ می دهد برای متن نیز اتفاق می افتد. متن نیز زخمی تیغ تیز سانسور است، همچنان که تلاش می شود واقعیت بیرونی زندگی مطرودین نادیده و پنهان نگاه داشته شود یا آن طور که پارهای کارشناسان معتقدند خود آنان (بی چهرهها) مایه ایجاد چنین بحرانی هستند.
در یک سال گذشته روایت های مختلفی از آمار حاشیه نشین های شهری ارائه شده است. وزیر سابق بهداشت گفته ۱۱ میلیون حاشیه نشین در کشور وجود دارد. سال ۹۶ یکی از کاندیداها از وجود ۱۶ میلیون حاشیه نشین خبر داد و در ۲۰ تیر ۹۷ ایلنا از قول معاون توسعه روستایی و مناطق محروم نهاد ریاست جمهوری نقل کرد که جمعیت حاشیهنشین کشور نزدیک به ۱۵ میلیون نفر رسیده است. ۴ مرداد ۱۳۹۷ معاون پیشگیری و درمان مرکز درمان سازمان بهزیستی کشور از وجود ۱۹ میلیون جمعیت حاشیه نشین و حدود ۳۰۰۰ منطقه حاشیهای در کشور خبر داد.
آماری که به تایید وزارت راه و شهرسازی نیز رسیده است. ۱۹ میلیون یعنی قریب به یکچهارم جمعیت کشور. حالا در روزهای گذشته یک عضو هیات علمی دانشگاه تهران اعلام کرد به صورت ملی ۱۹ میلیون نفر جمعیت شهری در فقر مطلق زندگی می کنند که یک سوم جمعیت شهری ایران و یک چهارم کل جمعیت ایران است! آنچه در این میان جای پرسش دارد این است که چرا در سالهای گذشته جمعیت حاشیهنشین کشور فاقد آمار بودهاند؟ آیا این عدم شمارش یا به عبارتی دقیقتر ارائه آمارهای مخدوش و غیر شفاف از سوی نهادهای مسئول در راستای حذف خدمات رفاهی و درمانی برای حاشیه نشینان نیست؟
احتمالا بهتر و مفیدتر خواهد بود به جای آن که این سوالات از پارهای کارشناسان پرسیده شود، با افکار عمومی در میان گذاشته شود تا به جای پاسخهایی کلیشهای، این افکار عمومی باشد که با قضاوتگری سیستم را در قبال حاشیه نشینان وادار به پاسخ گویی کند.
- 17
- 2