کاپشن خاکستری رنگش را بالا کشید، باد از زیر منافذ سوراخهای روی کاپشن، تا مغز استخوانش رخنه میکرد. نگاهی به خیابان انداخت، با آنکه ساعتی از شب گذشته بود اما شلوغی در آن نقطه شهر بیداد میکرد. عدهای گرم صحبت بودند و عده دیگر دور پیت روغن که در آن آتش روشن شده بود، خودشان را گرم میکردند. ساعتی در کار نبود، اما از روی گذر زمان و ناپدید شدن مردم میشد فهمید که حالا زمان آمدنشان فرا رسیده است.
انتظارش خیلی زود به پایان رسید و اتوبوس زرد رنگ در مقابل مردان و زنان ایستاد تا آنان را به سرپناه موقتشان انتقال دهد. سوز سرما به اتوبوس هم رخنه کرده بود، از آنجا تا رسیدن به گرمخانه بیش از نیم ساعتی طول میکشید. اتوبوس ترمز کرد و به نوبت وارد ساختمان بزرگی شدند که تختها در کنار هم ردیف شده بود. تلویزیونی در ته سالن روشن بود، اما مردان بیحوصله روی تختها دراز به دراز افتاده بودند. از صبح سر پا بودند، سرما خستگیشان را دو برابر کرده بود؛ سر که روی بالش گذاشتند به خوابی عمیق فرو رفتند.
سالها قبل پارکها، صندليهاي گوشه خيابان، پلهاي عابر پياده، کانالهاي خشک شده آب و... سرپناههاي مجاني براي مهمانهاي ناخوانده بود. مهماني از هر قشر ، مرد و زن و کودکاني که در ميان آنها به چشم ميخوردند. هر کدام گوشهاي در لاک خود فرو ميرفتند و در نهايت کارتن پارهاي را لحاف خود ميکردند. اگر هم بيخوابي به سرشان ميزد، سرماي زمستان به خوابشان ميبرد. مهمانهايي که روزگاري براي خودشان کسي بودند، يکي کارگر مغازهاي بود و ديگري مهندس، يکي خياط بود و ديگري فوق ليسانس. گشتي که در ميان آنها ميزدي، ميديدي موزيسين و دکتر و نجار و...کم ميانشان نيست.
خلاصه براي راهاندازي يک شهر کافي بودند اما حال و روزشان مناسب کار و کاسبي نبود.زندگي براي اين قسم از آدمها گره خورده بود با سرگذشتهاي تلخ، يکي به خاطر فرار از خانه، يکي دوست ناباب، يکي فرزند اعتياد، شکست عشقي. خلاصه هر چه بود، آسيب اجتماعي بود و امنيت جامعه را زير سوال ميبرد. گذر از اين محلها براي زن و بچهها، ترس و رعب و وحشت به همراه داشت تا اينکه شهرداري پيش قدم شد و کارتن خوابهاي شهر را سر و سامان داد. مراکزي براي آنها در نظر گرفته شد به نام گرمخانه، همانطور که از اسمش پيداست، گرمخانهها محلهايي گرم براي نجات از سرما و بيخانماني هستند. مراکزي که مثل تمام خانهها قانون و قواعد خاص خودش را داشت.
قاعده و قانون گرمخانهها
محمد خانمحمدي، مسئول يکي از مددسراهاي تهران درباره قواعد گرمخانهها ميگويد: پروندههايي داريم که مشخصات شخصي مددجويان - از قبيل نام، ميزان تحصيلات، وضعيت تاهل، وضعيت بيماري، شغل، مدت کارتنخوابي و مشکل اصلي مددجو - در آن ثبت ميشود. قبل از اينکه اين افراد به اين مراکز وارد شوند، توسط پزشک معالج از نظر بدني معاينه ميشوند، اگر بيماري خاصي نداشته باشند، سرپايي درمان ميشوند در غيراين صورت به مراکز درماني انتقال داده ميشود.
بعد از آن اين افراد نظافت شخصي کرده و به آنها مطابق با فصل لباس داده ميشود. سالنهاي بزرگ با تخت خوابهايي که در اطراف آن قرار دارد، محل خواب اين افراد است. زمين ورزش، رستوران و اتاق مطالعه هم در اين گرمخانهها قرار دارد.ساعت کاري اين خانههاي موقت، از ساعت ۵ عصر شروع ميشود و تا ۸ يا ۹ صبح تمام ميشود. البته زمستانها باتوجه به سردي هوا کمي عقربههاي ساعت جلو کشيده ميشود.
محلهايي براي نجات جامعه
ماجراي گرمخانهها، مختص به کارتن خوابها، بيخانمانها و معتادان تنها نيست، موضوعي است که تمام مردم شهر با آن درگير هستند. سرزميني کوچک مخصوص آدمهاي خاص که اگر در شهر نباشند، حکايتهايي تلخ را رقم خواهد زد. از سرقتهاي کوچک گرفته تا حوادث تلخي که نميتوان به راحتي از کنار آن عبور کرد. براساس آمارهاي غيررسمي تعداد زنان معتاد کارتنخواب در تهران دوهزار نفر است که آمارهاي غيررسمي اين تعداد را تا پنجهزار نفر هم اعلام ميکنند.دکتر هومان نارنجيها، پژوهشگر و کارشناس اعتياد در اين رابطه ميگويد: وجود گرمخانهها نه تنها چهره شهر را زيباتر ميکند، بلکه امنيت اجتماعي را نيز بالا ميبرد. کارتن خوابها و بيخانمانها به علت اينکه جايگاهي براي خواب ندارند، گرمخانه برايشان پناهگاهي محسوب ميشود تا شب را دور از سرما به سر کنند.
گرمخانه هم به آنها غذا ميدهد و هم دارويي که جبران نبود مواد را ميکند. پس اين افراد براي تامين غذا و مواد و مايحتاج اوليهشان مجبور نيستند دست به هر کاري بزنند. گاهي اين افراد از فرط گرسنگي و بيموادي مجبور ميشوند دست به کارهاي نادرستي بزنند که هيچبازگشتي نخواهد داشت. آنها گاهي مجبور ميشوند دزدي و زورگيري کنند تا خود را سيرکنند يا موادشان را تامين کنند. در تمام دنيا هم چنين جاهايي وجود دارد؛ مثلا در فرانسه محلي وجود دارد که شبها به معتادان جاي خواب و قهوه ميدهند. اين کار باعث ميشود تا بهصورت غيرمستقيم از جامعه حفاظت شود.
خانههاي امن
پناهگاهها صرفا مخصوص معتادان، کارتنخوابان و بيسرپرستان پايتخت نيست، بلکه در همه کلانشهرها ميتوان اين خانهها را يافت. اصفهان يکي از اين شهرهاست که مردان و زنانش در گرماي تابستان و سرماي زمستان مامني براي زيستن دارند. يکي از مديران گرمخانههاي اين شهر ميگويد: مراجعهکنندگان به گرمخانهها دو گروه هستند؛ گروه اول افرادي هستند که اعتياد به مواد مخدر دارند و گذري به گرمخانهها ميآيند. آنها شب را ميخوابند و بعد از خوردن صبحانه گرمخانه را ترک ميکنند. چاي، شام، حمام و لباس گرم از جمله خدمات ديگري است که به آنها داده ميشود. اما رفتن اين گروه ممکن است بازگشتي نداشته باشد.
خيلي از آنها همان يک شب مسافر ما هستند و ديگر سري به گرمخانهها نميزنند. گروه دوم اما بيشتر مهمان ما هستند. آنها مايل به قطع مواد مخدر هستند و دوست دارند پاک شوند. به اين افراد خدمات و آموزش نيز داده مي گرمخانهها علاوه بر اينکه شرايط سني دارند و افراد زير ۱۸ سال نميتوانند ساکن اين محلها باشند، ميتوانند شرايطي داشته باشند تا تنها براي گروه آسيب ديده جامعه محل خواب نباشند بلکه بتوانند مسير زندگيشان را هم تغيير دهند. دکتر هومان نارنجيها پژوهشگر و کارشناس اعتياد ادامه ميدهد: اما خدماتي که در اين مراکز ارائه ميشود صرف غذا و محل خواب و استحمام نبايد باشد.
در کنار اينها خدمات مشاورهاي و مددکاري نيز بايد در اين مراکز انجام شود. دورههاي آموزشي وجود دارد که به مددجويان آموزشهاي فني و حرفهاي داده ميشود. حتي ميتوان بعد از آموزش، مددجوها را به مراکزي براي کار معرفي کرد. اينطوري به افرادي که اعتياد دارند، انگيزه داده ميشود تا به زندگي بازگردند چرا که خيلي از اينها به خاطر نبود انگيزه از زندگي دست کشيده و خيابان نشين شدهاند. البته نبايد اين مراکز را خيلي پيشرفته کرد چراکه بعضي از افراد با ديدن شرايط مناسب اين محلها، ممکن است خودشان را جاي معتادان و بيخانهمانها جا بزنند.
- 15
- 2