به گزارش خبرنگارشرق، المیرا کریمی دختر ٢٠سالهای بود که در آخرین روزهای سال ٩٥ بر اثر یک حادثه دچار مرگ مغزی شد و پس از آن خانوادهاش با اهدای اعضای بدن او براي نجات جان بیماران نیازمند موافقت کردند. به گفته ساسان عباسی، هماهنگکننده پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی کهگیلویهوبویراحمد بیستوپنجمین روز اسفند سال ٩٥ در بیمارستان شهید رجایی گچساران عمل جراحی پس از رضایت والدین نوعدوست این دختر جوان انجام شد و دو کلیه و کبد المیرا برداشته شد تا به بیماران نیازمند اهدا شود.
گفتوگو با پدر دختر جوان
مرگ دخترتان چطور اتفاق افتاد؟
پدر: دخترم بیماری داشت، من خودم در زمان این حادثه برای یک دوره شغلی به اهواز رفته بودم و وقتی خانواده موضوع را به من گفتند المیرا را به آیسییو برده بودند.
دخترتان چه مدت تحت مراقبت پزشکی بود؟
١٥ تا ٢٥ اسفند که در نهایت وقتی مرگ مغزی قطعی شد، ما با اهدای اعضای او موافقت کردیم.
چه شد که تصمیم به اهدای عضو گرفتید؟
وقتی اطلاع دادند که او مرگ مغزی شده و امیدی به بازگشت او به زندگی عادی و بدون دستگاه وجود ندارد، این تصمیم را گرفتیم.
یعنی قبل از آن، این تصمیم را نداشتید؟
نه، ما قبل از آن امیدوار بودیم که معجزه شود و دخترم زنده بماند، اما وقتی به ما گفتند او در واقع دارفانی را وداع گفته، ما تصمیم گرفتیم چند خانواده و روح دخترم را نیز خوشحال کنیم. به همین دلیل اعلام کردیم که ما آمادگی اهدای اعضای المیرا را داریم.
آیا قبل از آن درباره اهدای عضو چیزی میدانستید؟
بله، چیزهایی در این مورد شنیده بودم و داوطلبانه این کار را کردیم، اما با وجود اين باز هم برایمان سخت بود که بپذیریم و بهتر است بگویم برایمان پذيرفتني نبود که باور کنیم این اتفاق برای دخترمان افتاده است.
شما چند فرزند دارید؟
یک دختر ٢٠ساله داشتم که المیرا بود و الان فقط یک پسر ١٤ساله دارم.
آیا تصمیم درباره اهدای عضو را به تنهایی گرفتید یا با پسرتان هم مشورت کردید؟
نه، با پسرم هم صحبت کردیم و او هم خوشحال بود.
اطرافیان وقتی فهمیدند شما این کار را کردید، چه واکنشی داشتند؟
ما کاری به دیگران نداشتیم، این کار را برای شادی روح دخترمان و کمک به بیماران نیازمند انجام دادیم و حرف دیگران برایمان مهم نبود. بعضیها گفتند چرا اين كار را کردید؟ ما کاری به دیگران نداشتیم سرمان به کار خودمان بود، اما اکثر افرادی که شنیدند، از ما تشکر کردند.
دلیل مخالفتها چه بود؟
میگفتند شاید فردا، پسفردا حال المیرا بهتر شود و به زندگی بازگردد، اما ما به آنها توضیح دادیم که در چنین شرایطی امكان بازگشت به زندگی فرد نزدیک به صفر است. عدهای نیز میگفتند چرا جسد را تکهتکه کردید، اما به آنها گفتیم که این موضوع اهمیتی ندارد مهم این است که چند نفر به شرایط عادی زندگی نزدیک شدند.
گفتوگو با مادر
چه شد که تصمیم به اهدای اعضای دخترتان گرفتید؟
به ما گفتند که وقتی مرگ مغزی اتفاق بیفتد، فرد تا ٧٢ ساعت تحت مراقبت دقیق قرار میگیرد تا اعلام مرگ مغزی قطعی شود؛ پس از آن دیگر هیچ کاری برای بیمار نمیشود کرد و آن موقع بود که آن یک درصد امید باقیمانده ما هم از بین رفت و تصمیم گرفتیم اعضاي بدن او را اهدا کنیم تا تعداد بیشتری از بیماران را نجات دهیم و زندگی عادی به دست بیاورند و هم ما راحتتر زندگی کنیم.
حادثه مرگ دخترتان چطور اتفاق افتاد؟
من میگرن دارم و آن روز سر درد میگرنم عود کرده بود و با خوردن قرص خوابیده بودم و حدود ظهر بود که پسرم از مدرسه آمد و من را بیدار كرد که مامان خواهرم حالش خوب نیست و فوری او را به بیمارستان رساندیم و بعد هم که اتفاق افتاد.
شغل دخترتان چه بود؟
محصل بود و در مقطع پیشدانشگاهی درس میخواند.
دوستان دخترتان وقتی از تصمیم شما مطلع شدند، واکنششان چه بود؟
دوستانش آن موقع متوجه نشدند و حتی خود من هم اول که دکترها به ما گفتند، دقیق متوجه نشدم و دلم نمیآمد که باور کنم و فکرهای دیگری میکردم. ولی خیلی سریع توانستم خودم را جمعوجور کنم و با حقیقت روبهرو شوم، من مخالفتی با موضوع نداشتم و تا جایی که میدانم، دوستانش هم خوشحال شدند که ما این کار را کردیم. البته از آنجا که من معتقد بودم هرچه اعضای بیشتری اهدا شود بهتر است، با اهدای همه اعضای ممکن موافقت کردم تا افراد بیشتری از این اتفاق استفاده کنند، اما با توجه به روزهای پایانی سال انگار تیم پزشکی کامل نبود و دو قرنیه و بسیاری از اعضای دیگر برداشت نشد. پدر یکی از دوستان دخترم نیز وقتی از موضوع مطلع شد، گفت دختر او هم کارت اهدای عضو گرفته و بعد موضوع را به آنها اطلاع داده است.
آیا دختر شما هم کارت اهدای عضو داشت؟
نه، نداشت؛ من و همسرم تصمیم به اهدای اعضای او گرفتیم، من هم از مدتها قبل تصمیم گرفتم که کارت اهدای عضو بگیرم اما نمیدانم چرا تا الان این کار را نکردهام. حتی وقتی برای مصاحبه با ما آمدند اول نمیخواستیم مصاحبه کنیم اما وقتی گفتند این کار باعث هوشیاری و آموزش دیگران است، راضی به مصاحبه شدم، من این کار را به خاطر خدا کردم؛ به همین خاطر نمیخواستم بازگو شود.
توصیه شما به افرادی که ممکن است شرایط شما را داشته باشند یا در آینده به شرایط شما دچار شوند، چیست؟
من همه را تا جایی که بتوانم تشویق به این کار میکنم و خودم هم قطعا این کار را میکنم، هرچند به خاطر شرایط و مشغله هنوز نتوانستهام کارت اهدای عضو بگیرم اما بههرحال با اهدای عضو میتوان جان چند نفر را نجات داد؛ پس باید این کار را کرد. مثلا دختر من جان سه نفر را نجات داد.
- 23
- 6