جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳
۰۷:۲۰ - ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۶۱۰۸
سایر حوزه های اجتماعی

خانواده ٤ قربانی سیل لردگان، از ٩ روز جست‌وجو در سد کارون ٤ به «شهروند» گفتند 

سیل ماتم در سید محمد

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه,سیل لردگان
دراین حادثه ٤ زن هنگام برداشتن آب از چشمه جان باختند هنوز پیکر

٢نفر از قربانی‌ها پیدا نشده است

 

امیرحسین خواجوی| ٦ نفر بودند. ٦ زن و دختر در دل کوه‌های زاگرس. رفتند که از چمشه آب بیاورند، اما آب آنها را با خود برد. برد به دل دریاچه‌ای که چند سالی است زیر پای روستایشان جا خوش کرده.

 

روستای «سید محمد» مشرف به دریاچه سد کارون ٤. یکشنبه هفته گذشته بود که مریم، ابریشم، سمیه و گلنسا همراه با ٢ زن دیگر از اهالی روستا راهی چشمه شدند. چشمه‌ای که تنها منبع آب آشامیدنی روستای «سید محمد» است. این ٦ زن به «دره چشمه» رفتند تا برای پخت‌وپز شب آب بیاورند، اما هوا خراب شد. رعد و برق و باران‌های بهاری زاگرس مرکزی، قطرات باران مثل شلاق زمین را می‌نواخت و غرش ابرها آسمان را خراش می‌داد. ٦ زن تنها، بدون جان‌پناه، درمیان دره‌هایی که با شیب تند به دریاچه می‌رسید. آنها زیر تخته‌سنگی پناه گرفتند، غافل از این‌که سیل مرگباری از بالادست در راه است. سیلی که خیلی زود به پایین دره رسید و همه آنها را با خود برد. ٢نفر از آنها خوش‌شانس بودند که درمیان شیب تند دره در گل‌ولایی گیر کردند و زنده ماندند، اما ٤نفر دیگرشان با سیل رفتند.

 

جست‌وجو برای یافتن پیکر این ٤ زن ازهمان یکشنبه هفته گذشته آغاز شد، اما مسیر پر‌پیچ‌وخم دره و وسعت دریاچه سد، کار را سخت کرد. بالاخره  بعد از ٧روز تلاش و جست‌وجو پیکر گلنسا خرمی با تلاش بچه‌های غواصی هلال‌احمر از دریاچه سد بیرون کشیده شد. یک روز بعد از آن هم پیکر مریم موسوی پیدا شد، اما هنوز این دریاچه زینب و ابریشم را پس نداده تا اهالی «سید محمد» هنوز چشم انتظار باشند.

 

بهانه‌های افشین برای مادرش

حالا با گذشت ٩روز از سیل خانواده موسوی دوگمشده خود را پیدا کرده است. گلنسا و مریم صبح دیروز درقبرستان سیدمحمد آرام گرفتند، اما هنوز صدای گریه‌های افشین دل همه روستا را می‌لرزاند. بهانه مادرش را می‌گیرد. او ٩شب است که غذا نخورده و با کسی هم حرف نمی‌زد، حتی با حسن برادر بزرگترش، نمی‌دانم با این بچه‌ها چه کار کنم. افشین ٩‌سال دارد و کلاس سوم دبستان است، حسن هم یک‌سال از او بزرگتر است و درکلاس چهارم دبستان درس می‌خواند. اینها را فضلعلی موسوی همسر گلنسا خرمی به «شهروند» می‌گوید. با صدای خسته و گرفته: «١٢‌سال بود که با هم ازدواج کرده بودیم، حاصل زندگی ما حسن و افشین است. حسن ١٠‌سال دارد و افشین هم یک‌سال از او کوچکتر است. دراین چند روزه افشین خیلی بی‌قراری می‌کند، مدام بهانه گلنسا را می‌گیرد. خیلی به او وابسته بود. وقتی ازمدرسه می‌آمد، همه تکالیفش را کنار مادرش انجام می‌داد. نقاشی، درس و مشق کلا همه کارهایش با گلنسا بود. حسن هم او را خیلی دوست داشت، کلا پسر‌ها دراین سن به مادرشان خیلی وابسته هستند. صحبت‌کردن با بچه‌ها درمورد مرگ مادر خیلی سخت است، کاش من به جای گلنسا رفته بودم.» صحبت‌هایش وقتی به این‌جا می‌رسد، بغض امانش را می‌برد، به سختی خودش را کنترل می‌کند، نفس عمیقی می‌کشد و می‌گوید: «بازهم خداروشکر که این دو تا پیدا شدند، بنده خدا عموزاده‌هایم هنوز چشم‌انتظار ابریشم و زینب هستند. ما آنها را دفن کردیم و هروقت دلمان برایشان تنگ شد، سر مزارشان می‌رویم، اما آنها نه قبری دارند و نه نشانی.

 

داغ سختی است ولی چه می‌شود کرد، من باید برای افشین و حسن هم پدر باشم و هم مادر، کار سختی است، به‌خصوص آن‌که ما مردهای «سیدمحمد» برای کار باید به لردگان برویم یا به اصفهان، در روستای ما کار نیست. این چند روزه همش دارم به این فکر می‌کنم که چطوری این بچه‌ها را بزرگ کنم. گاهی اوقات فکر می‌کنم از پس این کارها برنمی‌آییم، اما وقتی حال برادر و زن برادرم را می‌بینم که چطور داغ دختر جوانشان را دیدند؛ باز به زندگی امیدوار می‌شوم. مریم دختر برادرم هم درهمین سیل کشته شد. ما گلنسا و مریم را با هم دفن کردیم. البته گلنسا شنبه پیدا شد، اما تا به پزشک قانونی رفتیم، او را شناسایی کردیم، بچه‌های هلال‌احمر مریم را هم پیدا کردند. به شهرکرد رفتیم و پیکر او را هم تحویل گرفتیم و آنها را کنار هم خاک کردیم.»

مریم کنار زن‌عمویش آرام گرفت

 

مریم با زن‌عمویش رفته بود چشمه تا آب بیاورد. کاش هیچ‌وقت نرفته بودند. چه زجری کشیده‌اند، فکرش هم دیوانه‌ام می‌کند، من که مَردم، تحملش را ندارم چه برسد به این زن بیچاره که با‌ هزار امید و آرزو بچه را بزرگ کرده است. اینها را نقی موسوی پدر مریم به «شهروند» می‌گوید. او هم مثل فضلعلی داغدار است. دوبرادر یکی همسرش را از دست داده و آن یکی دخترش را: «مریم وسطی بود. من سه دختر و یک پسر دارم. مریم دومین بچه من بود، فقط ١٦‌سال داشت، برای او زود بود. هیچ چیز از زندگی نفهمید. جای او خیلی خالی است. خانه ما شده ماتمکده. من مَردم تحملم بیشتر است اما مادرش از آن روز تا الان یک لحظه پلک نزده، مثل مرده‌ها شده، به زور از سر مزار بلندش کردیم، ولی باز از وقتی که مریم پیدا شد، فکرم کمی آرام گرفت. بلاتکلیفی خیلی بد است.» نقی اما از نبود آب آشامیدنی در روستا گلایه دارد: «کاش آن روز هیچ‌کس از سیدمحمد برای آب به چشمه نمی‌رفت. نبود آب لوله‌کشی آخرش همه ما را داغدار کرد. اگر روستای ما آب آشامیدنی داشت، شاید این اتفاق نمی‌افتاد. پایین روستا دریاچه سد است، آب نصف ایران ازمیان این کوه‌ها تأمین می‌شود، اما این روستا آب ندارد. همین بی‌آبی مردهای روستا را برای کار راهی غربت کرده است. اگر آب بود، ما کشاورزی و باغداری داشتیم.»

 

چشم‌انتظار ٢ خواهر

اسدالله موسوی هم یکی دیگر از داغداران این حادثه است. یکی از همان‌هایی که هنوز بلاتکلیف است. برادر ابریشم و زینب. سیل دوخواهر اسد را با خود برد. همان دو زنی که هنوز مفقودند. حالا او منتظر است تا خبری از دریاچه برسد. خبری از امدادگران و غواصان هلال‌احمر که ٩روز است وجب به وجب دور دریاچه می‌گردند تا پیکرهای مفقودان سیل را پیدا کنند، اما هنوز آن خبری که اسد و خانواده او را آرام کند، نرسیده است: «این بی‌خبری ازهمه چیز بدتر است. از یکشنبه گذشته تا الان همه خانواده ما چشم‌انتظارند. طاقت دیدن بچه‌های سمیه را ندارم. او ٢ دختر دبستانی و یک پسر ٣ساله دارد. واقعا نمی‌دانم جواب آنها را چه بدهم. سمیه متولد ٦٢ بود، حالا بچه‌های او را باید ما بزرگ کنیم، اما هیچ‌کس نمی‌تواند جای مادر را برای آنها پر کند. ابریشم بزرگتر بود، او حدود ٤٠‌سال داشت. او هم ٤ تا پسر دارد که پسر بزرگش باید به سربازی برود.

 

این حادثه زندگی چند خانواده را به هم ریخت. تا ما خودمان را دوباره پیدا کنیم، چند ماه طول می‌کشد.» اسد معلم است و در لردگان زندگی می‌کند. او  درباره جزییات حادثه می‌گوید: «آن‌ها یکشنبه هفته گذشته حدود ساعت ٤ بعدازظهر برای برداشتن آب به چشمه می‌روند. آب لوله‌کشی تا نزدیکی روستا آمده، اما بیشتر وقت‌ها به دلیل افت فشار، آبی ندارد. داخل روستا هم هنوز لوله‌کشی نشده است. به همین دلیل زن‌های روستا برای تهیه آب باید به سمت چشمه بروند. چشمه هم درمیان دره است. آن روز بارندگی شدیدی می‌شود، آنها هم زیر تخته‌سنگی پناه می‌گیرند، اما سیل از بالادست می‌آید و هر ٦تای آنها را با خود می‌برد. ٢ تا از زن‌های روستا میان گل‌ولای گیر می‌کنند و نیروهای هلال‌احمر آنها را نجات می‌دهند، اما دوخواهر من همراه با دو زن دیگر که آنها هم از اقوام ما هستند، با سیل به پایین دره می‌روند، آب آنها را به دریاچه می‌اندازد».

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 10
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش