یکشنبه ۰۴ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۱۷ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۳۰۰۰۹۸
سایر حوزه های اجتماعی

ستاره اسكندري از آغاز پيگيري مطالبات مي‌گويد

دولت قدر اين سرمايه‌ اجتماعي را بداند

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,جامعه,ستاره اسکندری

ستاره اسكندري از جمله هنرمنداني بود كه در يك ماه گذشته تمام تلاش خود را براي پيروزي حسن روحاني و دولت اعتدالگرايان در ايران به‌كار گرفت. گرچه خودش تاكيد مي‌كند دليل اين تلاش و ايستادگي چيزي جز ادامه راه اصلاحات در ايران نبوده و نيست.

 

هنگام گفت‌وگو دوراني را يادآور مي‌شود كه او و ديگر همكاران تئاتري‌اش بعد از چند ماه تمرين درست در لحظه اجراي نمايش متوقف شدند. اتفاقي كه موجب شد سال‌ها از تئاتر فاصله بگيرد و به تلويزيون و سينما متمايل شود. اما چندسالي است كه اسكندري با قدرت به تئاتر بازگشته و از «هم‌هوايي» افسانه ماهيان گرفته تا بازتوليد «سعادت لرزان مردمان تيره روز» نوشته عليرضا نادري و كارگرداني محسن عليخاني آن‌هم پس از ١٧-١٦ سال‌، زمان بيشتري را صرف حضور روي صحنه مي‌كند.

 

اين هنرمند در گفت‌وگو با «اعتماد» از آغاز مطالبه‌گري مي‌گويد. از راي‌هاي مشروطي كه دولت ملزم به جدي گرفتن آنهاست و لزوم حراست از سرمايه اجتماعي حمايت هنرمندان. با اين هنرمند درباره شرايط گذشته و اميدواري ناشي از برگزاري انتخابات در دل هنرمندان به ويژه اهالي تئاتر به گفت‌وگو نشسته‌ام كه در ادامه مي‌خوانيد.

 

قبلا درباره بحث خصوصي‌سازي تئاتر باهم حرف زديم. دولت در چهار سال گذشته سنگي پيش پاي هنرمندان نگذاشت و همراهي كرد. ولي واقعيت اين است كه همه خواسته‌هاي هنرمندان ديده نمي‌شد و همه‌اش مادي نبود. يك جاهايي عقب‌نشيني شد. در بعضي تئاترها دست به عصا پيش رفتيم، بحث بازتوليد ادامه يافت و خيلي از هنرمندان نتوانستند توليد كنند زيرا حمايت نبود. اما از حالا به بعد بايد چه اتفاقي بيفتد و به نظرتان در چهار سال اول اصلا مطالبه‌اي وجود داشت يا نه؟

فكر مي‌كنم حسن‌ ماجرا به درك متقابل دولت بوده است تا اين كه بخواهند پاي مطالبات شخصي‌شان بايستند. در حوزه موسيقي و تجسمي تخصصي ندارم و ورود نمي‌كنم. مي‌توانم درباره تئاتر و سينما حرف بزنم. باورم اين است كه بخشي از اهالي فرهنگ دولت را به عنوان مكمل پذيرفتند و خودشان آستين بالا زدند و در ايجاد تئاتر خصوصي همت كردند. در برابر اين جنس نگاه كه در تئاتر دولتي وجود دارد و جريان كارفرما و كارگري به وجود مي‌آورد ايستاد و به سمتي پيش رفتيم كه امور از حالت فرمايشي در بيايد.

 

قصه‌اي كه من با دولت دارم – نه با اين دولت بلكه يا همه دولت‌ها- مقداري به عقب‌تر برمي‌گردد به پذيرفتن تعداد دانشجويان تئاتر. مثلا به اين فكر كنيم دانشگاه تهران، ‌دانشگاه آزاد سالي صدها دانشجو فارغ‌التحصيل مي‌شوند بدون اين كه براي‌شان چاره‌اي انديشيده شده باشد. از اين نظر كه فراهم آوردن بعضي امكانات ديگر در اختيار افراد با سرمايه‌هاي خصوصي نيست و كار فقط از دولت‌ها يا شهرداري‌ها برمي‌آيد. در همه جاي دنيا اين طور است كه شهرداري به كمك دولت مي‌آيد، ‌سالن‌هاي تئاتر معمولا مربوط به شهرداري‌هاست و در بخش فرهنگ كمك‌كننده است. من بيشتر به اين بر مي‌گردم چطور وقتي ما براي ١٢٠ فارغ‌التحصيل در سال كار نداريم هنوز دانشجو مي‌پذيريم؟ نه تنها اين كار را مي‌كنيم بلكه دانشگاه آزاد در شعبه‌هاي مختلف در شهرستان‌هاي مختلف و جاهاي خصوصي هنرجو مي‌پذيرد،‌ كلاس‌هاي بازيگري و هزار و يك چيز ديگر وجود دارد.

 

يعني مي‌گوييد پذيرش هنرجو يا دانشجوي تئاتر محدود شود؟

نه من اين حرف را نمي‌زنم‌،‌ بايد كه بپذيرد. هر چقدر جوانان ما به سمت فرهنگ و هنر بروند در نهايت فرهنگ جامعه‌مان ارتقا مي‌يابد. بحثم چاره‌انديشي درباره اين است كه چطور اينها سامان داشته باشند. در چند سال گذشته،‌ دو يا سه دهه ما با تعداد سالن‌هاي تئاتر كم مواجه بوده‌ايم. ما هنوز از تئاتر شهر و تالار وحدت تغذيه مي‌كرديم و بعدها يك ايرانشهر آمد.

 

طبيعتا به خاطر كمبود سالن سيستم تنازع بقا را براي اهالي فرهنگ جا انداخت كه من بايد پا روي سر تو بگذارم و تو را حذف كنم كه بتوانم كارم را روي صحنه ببرم يا در صف‌هاي طولاني بايستم كه اين كار طبيعتا هم انرژي و هيجان تئاتر را مي‌گرفت و هم ارتزاق را با مساله مواجه مي‌كرد. بنابراين بزرگترين ايرادي كه مي‌توانم از دولت‌هاي گذشته تا الان بگيرم اين است كه چرا چاره‌اي انديشيده نشده است. من به اين دليل از تئاتر بخش خصوصي استقبال مي‌كنم كه مي‌تواند بازوي كمكي باشد و ما به عنوان اهالي تئاتر اين همت را كرديم و دولت آقاي روحاني با مديريت خوبي كه در مركز هنرهاي نمايشي وجود داشت اين اجازه را داد.

 

هر چند تئاتر خصوصي شرايط ويژه خودش را دارد و گاه شاهد بوديم كه بعضي سالن‌دارها اصلا اهل تئاتر نيستند و فقط به صرف داشتن پول وارد عمل مي‌شوند. همه اينها جاي اشكال دارد اما من به اين دليل خوش‌بين هستم كه به اصلاح اعتقاد دارم و نه قطع يك جريان. ‌معتقدم كه بايد اشكالات را بشناسيم و آسيب‌شناسي كنيم. شايد تئاتر خصوصي نزديك به دو سال و نيم‌اش باشد و به نظرم اين حجم تماشاچي كه دارد مي‌آيد و مخاطبي كه با سالن‌ها آشتي كرده‌ است و جوانان مي‌آيند قابل تقدير است.

 

در چهارسال گذشته تئاتر رفتن مثل سينما رفتن دوباره احيا شد. در قبل از دولت آقاي روحاني شاهد سينماهاي خالي و ورشكسته بوديم و تماشاچي حاضر نبود به سينما برود، ايجاد و احداث پرديس‌هاي متفاوت با رنگ و لعاب‌هاي متنوع در كنارش،‌ براي مردم جذابيت ايجاد كرد و از طرف ديگر ساختن فيلم‌هايي كه به هر حال بخشي‌اش سرگرمي و بخشي‌اش تفكر بود باعث شد كه مردم دوباره با سينما آشتي كنند. بيشترين مطالبه براي من اين است كه كاش بزرگترهاي ما مي‌ايستادند و احداث‌ سالن‌هاي تئاتر را مطالبه مي‌كردند. كاش گذشتگان ما به اين مي‌انديشيدند كه نسل‌هاي بعد از خودشان قرار است بيايند. من الان به عنوان يك نسل ميانه معتقدم كه من دغدغه خودم را ندارم. دغدغه‌ نسل‌ بعد از خودم را دارم.

 

اين فقط به بحث حمايت مالي ارتباط دارد يا مديريت كلان دولت؟

راستش را بخواهيد كمك‌هاي مالي در سليقه من خيلي جايي ندارد. براي اين‌كه معتقدم بايد فرهنگ جوان‌هاي ما به سوي كار خوب و ماندگار سوق پيدا كند. يعني سواد، تخصص به مفهوم جدي. چون الان در شرايطي زندگي مي‌كنيم كه دنياي مجازي ما را به سمت قهرمان‌هاي پوشالي، بي‌سواد و بي‌فرهنگ هدايت مي‌كند. به نظرم اين‌جا وظيفه دولت است كه با چنين جريان‌هايي مقابله كند و سواد و فرهنگ واقعي را رواج بدهد. اين حرف من نيست و اين حرفي تكراري است كه شاخصه فرهنگي كشورها با تئاتر، با سينما خصوصا فيلم مستند و ادبيات سنجيده مي‌شود.

 

اينجاست كه نبايد از نقد بهراسيم، ما سال‌‌ها در دولت‌هايي زندگي كرديم كه نقد را به دشمني تعبير مي‌كردند و اين اشكال بزرگ است. من تمام‌قد در اين انتخابات ايستادم؛ چون دولتي را مي‌خواهم كه در آن امكان پرسشگري بدون ترس داشته باشم و امنيت جاني، روحي يا عاطفي به دست بياورم. بابت نقدي كه مي‌كنم از ممنوع‌الكاري نترسم.

بپذيريم قرار است همه ما دست در دست هم كار كنيم و اين اشكالي است كه ساليان گذشته در جايي مثل تلويزيون وجود داشت. وقتي من به عنوان يك فرزند تلويزيون شروع به نقد كردم به دشمني تعبير شد، در صورتي كه شايد هيچ‌كس به اندازه من تلويزيون را دوست نداشت. منظورم از هيچ‌كس امثال من است نه اينكه بخواهم خودم را تبديل به آدم ويژه‌اي بكنم. ما بچه‌هاي تلويزيون بوديم و اگر نقد مي‌‌كرديم تلويزيون را از خودمان مي‌دانستيم حالا هم اگر نقدي به دولت وارد شود به اين دليل است كه دولت را از خودمان مي‌دانيم. يك تيتري امروز در روزنامه لوموند فرانسه خواندم. اينكه مردم يك كشوري مي‌ايستند و به يارانه‌هاي سه برابر نه مي‌گويند و اين كشور در خاورميانه هست و اين كشور اسمش ايران است و مردمش آنقدر شريف هستند. نه مردم دل‌سير سوييس يا نروژ. مردمي كه در آن محرومين زندگي مي‌كنند و اطراف آنها جنگ است و در استان‌هاي مرزي‌مان از سيستان تا هرمزگان تا كرمانشاه تا كردستان از لحاظ معيشتي با مشكل روبه‌رو هستند. نه اينكه بخواهم شعار بدهم، منظورم اين است كه غره مي‌شوم به خودم كه از ايرانم. غره مي‌شوم به خودم كه احساس مي‌كنم اين آدم‌ها اينقدر عزت نفس دارند كه به آن سه برابر شدن يارانه مي‌گويند نه. اما به اين مفهوم نيست كه نيازهاي‌شان وجود خارجي ندارد. من اگر راي دادم و با اين شدت و حدت پيگيري كردم، به شهرستان‌ها رفتم و در كمپين‌ها شركت كردم و با دانشجوها و براي مردم صحبت كردم و از مردم معمولي خواستم راي بدهند و يك آري بگويند و تكرار كنند به خاطر اين است كه سواي فرهنگ احساس يگانگي كردم با مردمي كه دغدغه‌شان امنيت مرزهاست و مشكل معيشتي‌شان و بحث بيكاري‌شان است.

 

دولت موظف است اين مردم را ببيند. من به خودم اين اجازه را مي‌دهم كه الان بايستم و بعد از تنفيذ و تحليف بايستم و بگويم به شما اعتماد كرديم، ما مردم ايران به شما اعتماد كرديم اشكالات را ببينيد و سامان بدهيد. اين كاري نيست كه از دست ما بربيايد.

 

هنرمندان سرمايه اجتماعي هستند، حضورشان در فضاي مجازي و غيرمجازي و حمايت‌شان از دولت است كه باعث شد انتخابات ٩٦ را خلق كنيم. در دوره آقاي خاتمي اين سرمايه اجتماعي وجود داشت و مهم بود. فكر مي‌كنيد اين سرمايه را در چهار سال ديگر حفظ خواهند كرد؟

اميد دارم كه اين تدبير در دولت وجود داشته باشد و تقريبا مطمئنم كه اين اتفاق مي‌افتد. اما به همان اندازه واقع‌بينم و معتقدم كه براي بازسازي خرابي‌ها خيلي وقت لازم است؛ وقتي شما يك زمين هموار در دست داريد راحت‌تر مي‌توانيد روي آن ساختماني را بنياد كنيد ولي وقتي يك ساختمان نيمه‌مخروب باشد، زمان بيشتري بايد صرف بازسازي‌اش شود. من مي‌گويم بايد اين آشتي ملي در سطح كلان صورت بگيرد. سليقه من با اصلاحات همراه است و در آن اصول هم مي‌گنجد.

 

بنابراين معتقدم اصولگراياني كه به شدت و به معناي واقعي اصولگرا هستند دور از هر حاشيه و قدرت‌طلبي مي‌توانند دست به دست دولت بدهند، دست به دست اصلاح‌طلب‌ها بدهند و جامعه را به سمت پيشرفت ببرند. واقعا به اين موضوع معتقدم. منتها به اين شرط كه اين اصول، اصولي واقعي باشند. نخواهيم حركت‌هاي عوام‌فريبانه كنيم، نخواهيم آن چيزي كه نيستيم را نمايش دهيم. در طرفين يا جناح چپ يا راست، فرقي نمي‌كند. هر دو براي من يكي است. مي‌گويم سواي سياست، هنر جايگاهي ويژه دارد به چه مفهوم؟ به مفهوم اينكه در دل مردم جاي دارد. سواي نگاه راست و چپ و اين يعني اقتدار هنر و به نظرم اين همان جايي است كه سياستمدار كمتر مي‌تواند به آن دست پيدا كند. جايگاهي فراجناحي، فرامرزي، فراسياستي است. جايگاهي جهانشمول و اين خيلي زيباست. شايد به اين دليل است كه مردم اعتماد مي‌كنند.

 

ما براي دولتي راي جمع كرديم و به آن آري گفتيم كه اجازه طرح پرسش مي‌دهد. چرا را بدون دشمني بپرسيم. نقد نه تخريب. انتقاد نه تخريب. وقتي مناظره‌ها را مي‌ديدم، خيلي دلم گرفت. يعني فكر مي‌كردم هيچ‌كس براي سازندگي نقد نمي‌كند. نقدها هدفي جز تخريب نداشت و اين برايم دردناك بود. من به عنوان فردي از اهالي فرهنگ به خودم اجازه دادم وارد اين مباحث شوم و شخصا با مردم صحبت كنم تا كشف كنم مبناي اين تخريب‌ها واقعي است يا خير.

 

فكر مي‌كرديد كه تخريب‌ها در بدنه اجتماعي هم خريدار دارد؟

بله، چون آري گفتن به دولت روحاني براي من به معناي آري گفتن به تمامي حرف‌هاي ايشان نيست. يا به تمام ديدگاه‌هاي ايشان نيست. اين‌طور فكر نمي‌كنم كه در دولت هيچ مشكلي وجود ندارد. مشخصا معتقدم مشكلاتي وجود دارد اما ياد گرفتم به خاطر اتفاق تلخي كه در دو دوره گذشته افتاد، صبوري كنم و بگويم آقاي دولت به من اعتماد كنيد، من از مردم هستم، من از شما هستم.

 

فاصله‌اي بين ما نيست. بياييد با هم باشيم. در دبستان خوانديم كه دست به دست هم ايران را آباد كنيم اما كسي عمل نكرد. چرا ما اين درس را در كتاب فارسي دبستان مي‌گذاريم بدون اينكه به آن معتقد باشيم؟ به نظرم تقابل اتفاق خوشايندي نيست. معناي تقابل، تجزيه است. ما براي يك اتحاد جمع مي‌شويم؛ براي اين‌كه يك آباداني كلي را به وجود بياوريم كه در آن اصولگرا و اصلاح‌طلب وجود ندارد و كسي كه قلبش براي سرزمين مي‌تپد او مهم است. مهندس و دكتر و هنرپيشه و كشاورز و معدنچي و مرزبان ندارد.

 

شما نمايشي را ١٧ سال قبل روي صحنه برديد كه در همين دولت بازتوليد شد. آن زمان با اين دوره چه تفاوتي داشت؟ آيا به مشكلات مميزي برخورد كرديد يا نه؟

آن نمايش ابتدا ١٧ سال پيش در جشنواره شركت كرد و يك سال بعد در دولت آقاي خاتمي اجراي عمومي شد. واقعيت اين است كه آن دوران ما داشتيم از فضاي بسته بيرون مي‌آمديم و براي روي صحنه بردن آن جنس نمايش مبارزه مي‌كرديم. نمايش «سعادت لرزان مردمان تيره‌روز» خيلي بازبيني شد و واقعيت هم اين بود كه از فضايي بسته بيرون آمده بوديم.

 

وقتي نمايش بعد از ١٦ سال در دولت آقاي روحاني بازتوليد شد، بيش از نظارت با ارزشيابي به لحاظ كيفي مواجه بودم. اين اتفاق را نمي‌توانيم با دوره‌هاي گذشته مقايسه كنيم. من در اوايل دوره آقاي احمدي‌نژاد دو متن به قلم عليرضا نادري را با شبنم طلوعي با محسن عليخاني كار كردم. دو كار كه به فاصله چهار ماه در مرحله ورود به صحه توقيف شدند و علت اين‌كه من سال‌ها تئاتر كار نكردم، همين بود. چرا كه معتقد بودم بايد به يك جريان تبديل شويم و «نه» بگوييم. چرا؟ چون همه ما يك مجموعه خطوط قرمز داريم و آن را رعايت مي‌كنيم. آن سال‌ها ما توقع ويژه‌‌اي نداشتيم و كار ويژه‌اي نمي‌كرديم. اما اتفاقي كه افتاد اين بود «در يك مديريت سليقه‌اي اين‌ نمايش‌ها حذف شدند.» در يك مديريتي كه مي‌گفت من از عينك شما خوشم نمي‌آيد و به همين سادگي؛ انرژي و كار و زمان و عشق يك گروه تئاتري بعد از چهار پنج ماه تمرين با يك مديريت سليقه‌اي نديده گرفته شد و آن كارها توقيف شدند. من و دوستانم اعتراض كرديم و خيلي‌ها از ايران رفتند.

 

اما الان در دولت آقاي روحاني به خودم اجازه مي‌دهم بپرسم چرا توقيف؟ و بايد پاسخگويي وجود داشته باشد. من اصلا معتقد نيستم كشور جهان سومي هستيم چون فرهنگ و ادبيات ويژه‌ خودمان را داريم كه بايد بتواند به جريان گفت‌‌وگو بدل شود. ما نبايد از دولتمردان‌مان بترسيم و من الان در ٤٣سالگي اين ترس را ندارم.

 

بابك احمدي

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 17
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش