یکشنبه ۰۴ آذر ۱۴۰۳
۰۸:۳۱ - ۰۳ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۰۵۸۲
سایر حوزه های اجتماعی

فرار هالیوودی عروس ایرانی از سوئد

دختر ایرانی که هنگام خرید دربازارهای پرزرق وبرق شهر استانبول با یک جوان خوش‌پوش و قدبلند ترکیه‌ای آشنا شده وبه او دل بسته بود، نمی‌دانست پس ازازدواج با این مرد شیاد و سفر به سوئد، چه سرنوشت شومی درانتظارش است.

دختر نگونبخت مدتی پس ازسفربه اروپا، پی برد همسرش ازتبهکاران حرفه‌ای است. اما به محض اطلاع ازاین راز، توسط شوهرش درخانه‌ای روستایی زندانی شد. «ارغوان» که مدت یک ماه دراسارتگاه زیرزمینی محبوس بود، سرانجام به فکر فرار افتاد و طی چند شبانه روز موفق به کندن یک تونل زیرزمینی شد و پس از نجات از راه این تونل باریک به کمک روستاییان خود را به سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوئد رساند و تقاضای کمک کرد.

 

زن ۲۴ ساله که پس ازشرح ماجرای زندگی هولناکش باکمک مسئولان سفارت راهی ایران شده بود به محض ورود راهی دادگاه خانواده شد تا با پاک کردن شناسنامه‌اش از نام مردی که همه رؤیاها و آرزوهایش را به تاراج برده بود، به کابوس دو سال زندگی پر از شکنجه‌اش پایان دهد.

 

ارغوان با چهره‌ای پژمرده، چشم‌هایی کم فروغ و گودافتاده روی نیمکت راهروی دادگاه نشسته و بی‌آن‌که حواسش باشد، به گوشه‌ای زُل زده بود. انگار نمی‌دانست برای دادخواست «طلاق غیابی» به آنجا آمده است.

 

درست چهار سال پیش بود که با «سینان» جوان اهل ترکیه آشنا شد. جوانی به گفته او قد بلند و خوش تیپ که در بازار معروف «اوت لیت» استانبول پرسه می‌زد. ارغوان و مادرش برای خرید پوشاک به آن بازار رفته بودند و بهانه آشنایی ارغوان با پسر ترک تبارپیداکردن یک مغازه پوشاک برای خرید مناسب بود تا لباس‌ها را برای فروش به تهران ببرند.

 

در آن چند روز «سینان» با چرب زبانی به مادر و دختر کمک کرد تا اجناس مناسبی پیدا کنند و به همین دلیل ارتباط آنها در سفرهای بعدی هم ادامه پیدا کرد تا آنکه بعد از دو سال ارغوان احساس کرد دلباخته سینان شده است. از نگاه ارغوان او پسری مؤدب و تحصیلکرده بود که می‌توانست خوشبختش کند. همزمان سینان هم به ارغوان علاقه‌مند شده بود و در یکی از سفرها مادر و دختر را به خانه‌اش دعوت کرد و همانجا بود که حرف خواستگاری پیش کشیده شد.

 

با این حال مادر ارغوان با این ازدواج مخالفت کرد و گفت که ترجیح می‌دهد دخترش با یک پسر ایرانی ازدواج کند.اما ارغوان به مادرش اعلام کرد که با سینان قرار گذاشته‌اند بزودی اقامت سوئد بگیرند و در آنجا به زندگی مشترکشان ادامه دهند. نداشتن پدر هم به ارغوان این امکان را می‌داد که خودش تصمیم‌گیری کند و سرانجام درپاسخ به خواستگاری پسر ترکیه‌ای، به او «بله» گفت.

 

مراسم ازدواج آنها با حضور چند نفر از افراد فامیل ارغوان و جمع کوچکی از بستگان سینان در یک تالار در شهر استانبول برگزار شد. اما از همان روزها اشک ارغوان جاری شد چرا که رسوم و آداب جشن عروسی در ترکیه با فرهنگ ایرانی ارغوان و خانواده‌اش هماهنگی نداشت و همین تفاوت‌های فرهنگی مثل پوشیدن اجباری لباس صورتی به جای لباس سفید عروسی، عوض کردن نام خانوادگی زن به نام خانوادگی شوهر بعد از ازدواج و مسائل دیگر اختلاف‌های زیادی میان عروس و داماد پیش آورد.

 

اما با تمام این شرایط، عروس ایرانی سعی کرد تحمل کند تا پایش به سوئد برسد.سرانجام چندی بعد کارهای سفرغیرقانونی انجام شد و زن و شوهر به سوئد رسیدند. اما همراه شدن مادر سینان مشکل بزرگی برای ارغوان بود که نمی‌توانست با آن کنار بیاید. چرا که مادرشوهرش انتظارات زیادی از او داشت و به اختلاف میان ارغوان و شوهرش دامن می‌زد. چند هفته بعد از زندگی دراردوگاه، دولت سوئد آنها را به روستای دور افتاده‌ای در شمال کشور فرستاد و از همان جا مشکلات ارغوان آغاز شد.

 

آن روزها بود که ارغوان خبردارشد شوهرش نه تنها تحصیلکرده نیست، بلکه دوره تحصیلات ابتدایی را هم به پایان نرسانده است. از طرف دیگر مبلغ پرداختی ماهیانه دولت سوئد کفاف هزینه‌هایشان را نمی‌داد و همین موضوع سینان را عصبی و پرخاشگر کرده بود. مدتی بعد سینان به فروش مواد مخدر رو آورد وبه همین خاطرازترس دستگیری چند ماه یکبار به خانه می‌آمد.

 

هر بار هم که به خانه می‌رسید با شنیدن اعتراض ارغوان او را زیر مشت و لگد می‌گرفت. در نبود سینان هم مادرشوهرش او را تحت فشار قرار می‌داد که در خانه‌های مردم کار کند. ارغوان هم ناچار بود تحمل کند تا با گذشت زمان بتواند مجوز اقامت سوئد  را بگیرد. در سال دوم زندگی ارغوان در آن روستای دورافتاده شمال سوئد، ارغوان به بیماری تب مالت دچار شد و نتوانست در خانه‌های مردم کار کند.

 

همین موضوع باعث شد تا مادرشوهرش تمام اندوخته و طلاهای او را بدزدد و خرج کند. در یکی از روزهای سرد زمستان بود که درد دندان ارغوان را رنج می‌داد اما نه سینان کنارش بود که کمکش کند و نه مادرشوهرش به او اعتنا می‌کرد برای همین ناچار شد خودش با انبردست دندانش را بکشد. اما این همه ماجرا نبود، بلکه او در سال دوم نه تنها پولی در بساط نداشت بلکه حقوق ناچیزماهیانه دولت سوئد را هم شوهر و مادرشوهرش می‌گرفتند و با او مثل یک کلفت برخورد می‌کردند.

 

سوء تغذیه و بیماری باعث شده بود موهای ارغوان بریزد و روز به روز لاغرتر شود. برای همین تصمیم گرفت به پلیس نامه‌ای بنویسد تا از شوهر و مادرشوهرش شکایت کند. اما نامه‌اش به دست مادرشوهرافتاد و سینان که حالا خلافکار مشهوری در منطقه شده بود او را در انباری خانه حبس کرد. یک ماه بعد ارغوان از همه توان باقی مانده‌اش استفاده کرد و با حفر زمین، از کلبه روستایی فرار کرد و با کمک همسایگان خود را به پلیس رساند.

 

پلیس هم ضمن تحقیق درباره پرونده، او را به سفارت ایران معرفی کرد و سرانجام به کمک مسئولان سفارت جمهوری اسلامی ایران موفق شد به تهران بازگردد و بعد از دو سال زندگی دراسارت، مادرش را در آغوش بکشد.حالا مدتی از بازگشت ارغوان به ایران گذشته و او بعد ازشروع درمان افسردگی ناشی از زندگی در شرایط سخت درتلاش برای دریافت حکم طلاق است.

 

وقتی ارغوان وارد شعبه ۲۷۳ دادگاه خانواده شد، قاضی «محمدرضا نیک صفت» از او خواست بنشیند. سپس پرونده دادخواست طلاق او را ورق زد و گفت:«با توجه به مجهول المکان بودن همسرتان، روال قانونی طی شده و شما هم که با نشر آگهی در روزنامه موضوع دادخواست را به شوهرتان یا افراد ذینفع اطلاع داده‌اید...»

 

ارغوان حرف قاضی را قطع کرد و گفت: «بله هیچ اثری از شوهرم در دست نیست. حتی پلیس سوئد هم نتوانسته او را دستگیر کند. فقط مادرش را به ترکیه برگردانده‌اند.» قاضی دوباره گفت: «به هر حال طبق روال قانونی باید کارها پیش برود. حالا فقط باید با معرفی داور نظر او را هم به پرونده اضافه کنید تا در آینده نزدیک رأی طلاق شما صادر شود.»ارغوان توضیحاتی به قاضی داد و پس از ثبت اظهاراتش زیر برگه‌ها را امضا کرد. قبل از اینکه زن جوان اتاق دادگاه را ترک کند، قاضی پرسید: «ناراحت نباشید. ان‌شاءالله همه چیز درست می‌شود. خوشحالم که از چند ماه پیش حالتان خیلی بهتر شده است.»

 

ارغوان هم گفت: «کاش چهار سال پیش به حرف مادرم گوش کرده بودم... به خودم قول داده‌ام از این به بعد من مراقب مادرم باشم، امیدوارم بتوانم اشتباهاتم را جبران کنم و...»

 

 

iran-newspaper.com
  • 17
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش