«اسید میخواهد تو را از زندگی حذف کند. اسیدپاش میخواهد به تو بگوید نمیتوانی عاشق شوی، مادر شوی، کار کنی؛ درجامعه باشی. میخواهد به تو بگوید از این به بعد هر کس تو را ببیند از تو خوشش نمیآید اما من همه اینها را از خودم دور کردم. به همه گفتم نمیخواهم قربانی باشم و نیستم.» اینها حرفهای «مرضیه ابراهیمی» قربانی اسیدپاشی شهر اصفهان است.
نزدیک به چهارسال از ماجرای اسیدپاشی در اصفهان میگذرد؛ اسیدپاشی زنجیرهای که هرگز عاملانش به افکارعمومی معرفی نشدند. مرضیه، یکی از قربانیان این حادثه را در حالی میبینم که خودش را برای افتتاح نمایشگاه عکسی از زندگیاش آماده میکند. نمایشگاه عکسی با عنوان «سرنوشت تو را بتی رقم زد که دیگران میپرستیدند». نمایشگاهی که زندگی مرضیه را در روزهای بعد از این حادثه تلخ در خانه هنرمندان به نمایش میگذارد.
مرضیه ابراهیمی بعد از اینکه به او اسیدپاشی شد لحظهای از پا ننشست. به قول خودش از زمانی که توانست از جا بلند شود تلاش کرد تا اتفاقی مشابه آنچه برای او پیش آمده برای دیگران نیفتد. تلاش کرد تا آنهایی که قربانیان اسیدپاشی شدهاند دوباره برگردند به زندگی؛ هرچند اسید اسلحه بیصدایی شده که هر روز قربانی جدیدی میگیرد. در این مسیر «نگار مسعودی»، عکاس و فعال اجتماعی در کنارش بوده تا لحظه لحظه زندگی و تلاشش را ثبت کند.
مرضیه ۲۸ ساله متولد اصفهان است. شغلش مامایی است. او ۲۳مهرماه سال ۹۳ را هیچوقت فراموش نمیکند. با انرژی زیاد حرف میزند. محال است او را ببینی و مجذوب شخصیت پرانرژیاش نشوی. جذب صورت گیرا و ظریفش میشوی که با وجود زخمهای اسید همچنان زیباست.
«آن روزها همه از جو شهر میترسیدند اما من حتی خبرهای قبلی را نشنیده بودم اما قبل از من به سه نفر اسید پاشی شده بود. شاید اگر باخبر هم بودم باز بیرون میرفتم. آدمها انگار هیچوقت چنین خطراتی را برای خودشان جدی نمیگیرند. محل کارم آن موقع نایین بود. توی اصفهان وقت دندانپزشکی داشتم. خیابانها آن روز شلوغ بود. سرخیابان توحید که رسیدم تنها فکری که ذهنم را مشغول کرده بود جای پارک ماشینم بود.
کمی گرمم شد شیشه را دادم پایین و اصلاً نفهمیدم چه شد. نه صدای موتور شنیدم و نه آدم، فقط حس کردم آب داغ صورتم را میسوزاند. در کسری از ثانیه همه چیز اتفاق افتاد، نمیدانستم چه اتفاقی برایم افتاده؛ از سوزشش فهمیدم اسید است. نمیدانستم چکار کنم روی صورتم آب بپاشم یا نپاشم؟ فقط جیغ میزدم. مردم مرا پشت ماشین میدیدند که فقط جیغ میزنم. اما نمیدانستند چه شده. اورژانس آمد و مرا به بیمارستان بردند و بعدش هم تحقیقات پلیسشروع شد.
میپرسیدند کسی با من خصومتی داشته یا نه؟ هیچکس با من دشمنی نداشت. قرار بود همان شبش با مهرداد شوهرم که آن موقع نامزدم بود بروم بیرون. یعنی هیچی توی زندگیم پیدا نکردند. از آن موقع نزدیک به چهار سال میگذرد و هنوز چیزی پیدا نکردهاند.»
مرضیه ابراهیمی چهارمین قربانی اسیدپاشی اصفهان بود. سهیلا جورکش، مینا آزاده، سمیه مسماریان دیگر قربانیان بودند. سهیلا سومین قربانی بود که دربارهاش خیلی گفتند و نوشتند، اما مرضیه تا مدتها با هیچ رسانهای حرف نزد.
«آن زمان دنبال درمانم بودم و با هیچ خبرنگاری حرف نمیزدم.
برای همین خیلیها داستان من و سهیلا جورکش را اشتباه گرفتند. سهیلا هر دو چشمش را از دست داد و من یکی از چشمانم را. همیشه موضوع اسید پاشی دغدغهام بوده. من ماما هستم و حوزه کارم زنان؛ میدانم بییشترین آسیبها برای زنان است اما خیلی روی موضوع عمیق نبودم یعنی تا قبل از حادثه برای خودم به عنوان یک شهروند عادی این موضوع را پیگیری میکردم. خبرخوان وغصهخور بودم اما همیشه اسید را یک چیز وحشتناک میدیدم. همین ترس سراغ خودم هم آمد. هنوز گاهی از خودم میپرسم واقعاً اسید سراغ من هم آمد؟»
اما چقدر طول کشید تا مرضیه توانست دوباره به زندگی بازگردد؟ کمی فکر میکند و بعد با همان انرژی متحیرکنندهاش جوابم را میدهد:«شش ماه اول بعد از حادثه اصلاً دلم نمیخواست از خانه بیرون بیایم. دلم برای بیرون رفتن لک زده بود ولی فکر میکردم الآن مردم مرا میبینند و نچ نچ میکنند. چون توی بیمارستان واکنش مردم را دیده بودم اما عید همان سال برای اولین بار بیرون رفتم.
به خودم گفتم مرضیه کافیه بلند شو. اوایل حالم خوب نبود پرخاشگر بودم به همه میگفتم به من اسید پاشیدهاند و به خودم میگفتم مرضیه تو که این طور نبودی.
با پد پزشکی و عینک روی چشمم بیرون میآمدم.حرف مردم اذیتم میکرد. برخی از مردم که اصلاً حس همدلی نداشتند.مهرداد نامزدم میگفت ازچه میترسی برو بیرون.خانوادهام مدام تشویقم میکردند اما فحش ومتلک کم نبود و نیست. نمیخواهم به این برخوردها فکر کنم چون مردم ما یاد نگرفتهاند چطور رفتار کنند. آن روزها میخواستم عکس خودم را منتشر کنم و به همه بگویم هر کس با هر ظاهری میتواند زندگی کند. دوست داشتم به همه بگویم اسیدپاشی خطرناک شده و هر آدمی میتواند اسید بپاشد یا قربانی اسیدپاشی شود چون جامعه ما خیلی خشن شده. توی فکرم همه اینها بود اما نمیدانستم چکار کنم که با نگار آشنا شدم.»
نگار مسعودی که در این سالها نزدیکترین همراه مرضیه بوده و مستندی هم درباره زندگی و فعالیتهای او ساخته، وارد گفتوگویمان میشود:« تصمیم گرفتم یک مدت با مرضیه زندگی کنم و از زندگیاش عکاسی کنم. یعنی داستانی واقعی از زندگی مرضیه داشته باشم. ۱۵ روز مدام با هم بودیم. همه جا با هم میرفتیم و دوربینم همراهم بود و از کارها وفعالیتهایش عکس و فیلم میگرفتم.
دلم میخواست دلیل این اتفاقی که برای مرضیه افتاده بود در روند عکسها رعایت کنم. فکر میکنم این خشونتها علیه زنان دلایل متفاوتی دارد و سعی کردم این دلایل را در عکسهایم نشان بدهم. سعی کردهام با عکسهایم بگویم که با اسیدپاشی روی مرضیه خواستهاند او را به عنوان یک زن مستقل از جامعه حذف کنند و ما هم از این اتفاق درس عبرت بگیریم ودیگر در بطن جامعه نباشیم. با این مجموعه عکس خواستم به تندروها بگویم شما نتوانستید این کار را با مرضیه و مرضیهها بکنید.
شما نمیتوانید مرضیه و هیچ زن دیگری را به دلیل اینکه شبیه شما نیستند حذف کنید. مرضیه هنوز توی همان خیابانی که رویش اسید پاشیدهاید راه میرود، لبخند میزند؛ حتی پرشورتر و با انگیزهتر از قبل. اوتلاش میکند تا انسان دیگری مثل او قربانی این خشونتها نشود. این نمایشگاه به خیلیها یادآوری میکند که در اصفهان چه اتفاقی افتاده و هیچوقت عاملانش به افکارعمومی معرفی نشدند.»
نگار و مرضیه تصمیم گرفتهاند با هم برای تدوین لایحه ممنوعیت خرید و فروش اسید تلاش کنند تا هر کسی به راحتی اسید نخرد و نفروشد.:«با مرضیه در این مدت با خیلیها دیدار کردیم، سراغ خانم مولاوردی و نمایندگان مجلس و... رفتیم و همه تلاشمان را در این باره کردیم.
اسید سولفوریک ۹۸ درصد فقط برای کارخانهها و طلا سازیها کاربرد دارد. یک لیتر آن به چه دردی میخورد؟ مشخص میشود کسی که دنبال خرید یک لیتر است میخواهد دست به کار غیرعادی بزند. درهمه دنیا خرید و فروش اسید دشوار است در حالی که اینجا به راحتی میتوانید اسید تهیه کنید و در ضمن فروشنده برای تعریف از آن میگوید اگر این اسید را روی سنگ هم بریزی آب میشود! من نمیگویم آن فروشنده مقصر است بلکه نهادهای نظارتی در این باره مقصرند.»
حالا یک سال از تلاش مرضیه و نگار برای معرفی این لایحه به مردم میگذرد وآنها در این مدت با دیگر قربانیان و انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی که به تازگی تأسیس شده هم ارتباط گرفته و سعی کردهاند همه را برای کمک به تصویب این لایحه فعال کنند.
در این مسیر خانم مولاوری و خیلی از فعالان دیگر را ملاقات کردهاند. دراین مدت مرضیه بارها از اصفهان به تهران آمده و به قول نگار، مرضیه از نظر جسمی کلی لطمه دیده اما از پای ننشسته. پیشنویس این لایحه آماده شده و آنها امیدوارند این طرح تصویب و توسط نهادهای نظارتی اجرایش کنترل شود.
مرضیه چند وقتی است با مهرداد ازدواج کرده و با روحیهای پرانرژی هر روز سر کارمیرود و میگوید حالش خیلی خوب است: «این روزها خیلیها از من درباره بازداشت اسیدپاشم میپرسند که بالاخره چه شد؟ جواب من فقط این است که نمیدانم. به خودم هم گفتم اگر یک روزی دختر یا پسرت از تو پرسید چه اتفاقی برایت افتاده، فقط بگو نمیدانم. این جواب روحم را آرامتر میکند، چون اگر فکر کنم جامعهام مرا انتخاب کرده که آسیب ببینم واقعاً میرنجم؛ بنابراین ترجیح میدهم همیشه در پاسخ به این سؤالها بگویم نمیدانم.خیلی اوقات هم در جواب آدمها فقط سکوت میکنم چون هیچوقت کسی برایم توضیح نداد واقعاً چه شد.»
مرضیه میگوید میتوانسته فکر کند قربانی خاصی است و به بقیه هم کاری نداشته باشد در حالی که این مسأله را رها کرده و گفته تا جایی که توان دارد برای همه قربانیهای اسیدپاشی تلاش میکند. این روزها مرضیه به دیدار معصومه جلیلپور قربانی اسیدپاشی تبریز هم رفته و اتفاقات این حوزه را به دقت پیگیری میکند.
نگارمسعودی در پایان مصاحبه عنوان میکند:«یادمان نرود آمار اسیدپاشی در کشورما بشدت در حال افزایش است. در شش ماهه اول سال ۹۶ فقط در بیمارستان مطهری تهران ۹۶ مورد اسیدپاشی گزارش شده. در شش ماه اول سال ۹۶ در شهر اصفهان ۴۶ مورد اسیدپاشی دیده شده. این آمار شش ماه اول سال است.
همینطور تهدید به اسیدپاشی در کشور بشدت زیاد شده است. اسید نه سلاح گرم است و نه سرد و حملش جرم نیست و ارتکابش مجازات کمی دارد وچون بیشتر ما معتقدیم قصاص اسیدپاش چرخه خشونت را تشدید میکند دنبال قصاص هم نیستیم. فکر کن کسی رویت اسید بپاشد و تو هم رویش اسید بپاشی، با این کار فقط به ادامه این چرخه کمک کردهای. در حالی که باید اسلحه را که همان اسید است از جلوی دست مردم دور کنیم.»
مرضیه این روزها توانسته به بسیاری از قربانیان اسیدپاشی امید دوباره برای زندگی بدهد و به آنها بگوید توی خانه نمانند و به آنها یادآوری کرده که اسید نمیتواند آنها را خانهنشین و از جامعه حذف کند. به همه آنها توصیه میکند اجازه ندهند قربانی این خشونت وحشتناک شوند.
نگارمسعودی که در این سالها نزدیکترین همراه مرضیه بوده و مستندی هم درباره زندگی و فعالیتهای او ساخته، میگوید تصمیم گرفته یک مدت با مرضیه زندگی و از زندگیاش عکاسی کند. یعنی داستانی واقعی از زندگی مرضیه داشته باشد. ۱۵ روز مدام با هم بودند. همه جا با هم میرفتند و دوربینش همراهش بوده و از کارها وفعالیتهای مرضیه عکس و فیلممیگرفتهمرضیه ابراهیمی بعد از اینکه به او اسیدپاشی شد لحظهای از پا ننشست.
به قول خودش از زمانی که توانست از جا بلند شود تلاش کرد تا اتفاقی مشابه آنچه برای او پیش آمده برای دیگران نیفتد. تلاش کرد تا آنهایی که قربانی اسیدپاشی شدهاند دوباره برگردند به زندگی؛ هرچند اسید اسلحه بیصدایی شده که هر روز قربانی جدیدی میگیرد.
ترانه بنی یعقوب
- 45
- 2
افشین
۱۴۰۰/۶/۲۱ - ۱۴:۲۷
Permalink