طفلی به نام شادی، دیریست گم شده ست/ با چشمهای روشن براق/ با گیسویی بلند به بالای آرزو/ هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر/ این هم نشان ما: / یک سو خلیج فارس / سوی دگر خزر».این شعر از محمدرضا شفیعی کدکنی چهره برجسته ادبیات ایران است که این روزها بیش از همیشه در سطح جامعه مشهود است. شادی و نشاط اجتماعی برای هر جامعهای لازم و ضروری است و هر جامعهای که از نشاط بیشتری برخوردار است به همان میزان از پویایی و رشد بیشتری برخوردار خواهد بود.
این در حالی است که جامعه ایران در وضعیت خوبی در زمینه نشاط اجتماعی بهسر نمیبرد و براساس آمارهای ارائه شده میزان نشاط اجتماعی در ایران نسبت به کشورهای دیگر در سالهای اخیر کاهش داشته است. اگر بپذیریم که در بروز و ظهور نشاط اجتماعی عوامل مختلفی دخیل هستند باید سهم بیشتری به مسائل اقتصادی و البته آزادیهای سیاسی و مدنی بدهیم.از سوی دیگر رویکرد کلی جامعه و همچنین ابزارهای رسیدن به هدف مسئولان در زمینه اجرا کردن برنامههای خود نیز در این زمینه نقش مهمی ایفا خواهند کرد. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی دلایل کاهش نشاط اجتماعی در ایران آرمان با دکتر مصطفی اقلیما رئیس سابق مددکاری اجتماعی ایران و فارغ التحصیل دانشگاه سوربون پاریس گفت وگو کرده است که در ادامه ماحصل این گفت وگو را میخوانید.
میزان شادی در جامعه ایران در مقایسه با جوامع دیگر در چه وضعیتی قرار دارد؟
شادی یک جامعه معلولی از عوامل دیگر است. در به وجود آمدن شادی در یک جامعه عوامل مختلفی وجود دارد که هر کدام میتواند در نشاط اجتماعی تأثیرگذار باشد.نکته دیگر اینکه شادی در یک جامعه در یک پروسه زمانی و در چند دهه شکل میگیرد و نمیتوان در کوتاه مدت دلایل آن را مورد بررسی قرار داد. متأسفانه در کشور ما هیچ دلیل برای شادی و نشاط اجتماعی وجود ندارد. در جامعه ما کسی که پولدار است امید به آینده ندارد، کسی که تحصیل میکند به پیدا کردن شغل مناسب امید ندارد و کسی که ازدواج میکند امیدی به این مسأله ندارد که بتواند از نظر اقتصادی زندگی خود را بچرخاند. در چنین شرایطی نمیتوان به شادی در جامعه خوشبین بود و فضای اجتماعی همواره آکنده از عصبانیت، دعوا و ناراحتی است.
به همین دلیل نیز اگر قصد داشته باشیم کشور خود را از نظر شادی با کشورهای دیگر مقایسه کنیم باید به این نکته توجه کنیم که کدام کشورها در وضعیتی شبیه ما زندگی میکنند. این در حالی است که کمتر کشوری در جهان وجود دارد که انگیزه مردم برای شادی تا به این اندازه کاهش پیدا کرده است.امروز اگر به وضعیت کشورهایی مانند سوریه و فلسطین نگاه کنیم که با بحرانهای داخلی مواجه هستند به این نتیجه میرسیم که ابزار و شرایط شادی برای آنها فراهمتر است. نکته دیگر اینکه در ایران هیچ دستگاهی متولی شادی و نشاط اجتماعی نیست و مسأله به این مهمی مورد اغفال قرار گرفته است. برخی از نهادها و ارگانها بخشهایی برای نشاط اجتماعی در نظر گرفته اند، اما این برنامهها با واقعیتهای جامعه همخوانی ندارد و نمیتوان زمینه شادی را در جامعه فراهم کند.
پایین بودن میزان نشاط اجتماعی ریشه در نوع سیاست ورزی مدیران و رویکردهای اجتماعی و فرهنگی دارد و یا اینکه ریشه این مسأله را باید در جامعه شناسی تاریخی در ایران جست وجو کرد؟
در فرهنگ و جامعه ایران شادی و نشاط اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است. با نگاهی به اعیاد باستانی ایرانیان به خوبی میتوان ریشههای اهمیت به شادی در فرهنگ ایران را پیدا کرد.به عنوان مثال روز ولنتاین اگرچه برای هدیه دادن به همسر است اما مردم ایران از چند روز قبل خود را برای هدیه دادن به عزیزان خود آماده میکنند.این وضعیت درباره چهارشنبه سوری نیز وجود دارد و با اینکه برخی اتفاقات رخ داده در این مناسبت مورد تأیید نیست اما مردم و جوانان از چند روز قبل خود را آماده برگزاری این جشن میکنند.با این وجود امکانات و شرایط شادی برای مردم جامعه از بین رفته و یا اینکه کاهش پیدا کرده است. در این شرایط نیز مردم از کمترین امکانات برای ایجاد شادی و نشاط استفاده میکنند.بدون شک اگر شرایط برای نشاط اجتماعی در کشور وجود داشته باشد مردم از آن استفاده کرده و میزان نشاط اجتماعی افزایش پیدا میکند.
از چه زمانی میزان نشاط اجتماعی کاهش پیدا کرد؟
ریشه کاهش نشاط اجتماعی را باید در دو و یا سه دهه گذشته جست و جو کرد.در دهه۵۰ و۶۰ مردم ایران خوشحال بودند و احساس میکردند با انقلاب آزادیها و امکانات بیشتری در اختیار آنها قرار میگیرد و به واسطه آن میتوانند زندگی بهتری داشته باشند.با این وجود پس از مدتی که از ابتدای انقلاب گذشت برخی مدیران سر کار آمدند که عنوان میکردند مردم نمیفهمند واز درک کافی برخوردار نیستند و به همین دلیل باید مردم را اصلاح کرد.در نهایت اما وضعیت تغییر کرد. مردم اگر درک صحیحی از وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور نداشتند هیچ گاه انقلاب نمیکردند. کسانی که خود نمیفهمیدند و درک صحیحی از مدیریت جامعه نداشتند رویکرد اشتباهی در زمینه اجتماعی و فرهنگی برای مردم در پیش گرفتند.در نتیجه سیاستهای اشتباه همین افراد نیز بود که جامعه در مسیری قرار گرفت که میزان نشاط اجتماعی روزبه روز کاهش پیدا کرد.از سوی دیگر پس از انقلاب اسلامی مردم با جنگ تحمیلی مواجه شدند که خسارتهای زیاد اجتماعی وسیاسی برای آنها به همراه داشت.
پیام اصلی دین اسلام گذشت و مهربانی است. این در حالی است که اغلب مسئولانی که روی کار آمدند دیدگاههای شخصی خود را به نام اسلام اجرا میکردند. این افراد با مردم نامهربانی کردند. به همین دلیل نیز امروز مادر همه آسیبهای اجتماعی ما بی اعتمادی و عدم اطمینان به یکدیگر است.براسای آمارهایی که مددکاران اجتماعی در ایران تهیه کرده اند بیش از۷۰ درصد مردم ایران دچار بی اعتمادی هستند. این بیاعتمادی از نزدیکان و آشنایان آغاز میشود و در نهایت به ساختارهای مدیریتی جامعه میرسد. هنگامی که در محیط خانواده والدین به یکدیگر و به فرزندان خود اعتماد ندارند چگونه میتوان انتظار داشت که افراد جامعه به یکدیگر اعتماد داشته باشند.اگر از دختران جامعه یک گزارش تهیه شود که تاکنون چندبار به عنوان عشق از دیگران دروغ شنیده اند قطعا آمار بالایی را نشان میدهد. این وضعیت در محیط کار و شغل افراد جامعه نیز وجود دارد. هنگامی که کارفرما بدون هیچ دلیلی کارگر خود را اخراج میکند،فرد اخراج شده دچار سرگشتگی و بی اعتمادی به خود و جامعه میشود.
از سخنان شما چنین برمی آید که ریشه کاهش نشاط اجتماعی را به نوعی در مسائل اقتصادی میدانید. چرا؟
پایه و اساس مسائل اجتماعی را باید در اقتصاد جست وجو کرد.هنگامی که پایه و اساس خانه خراب باشد در نهایت دیوارهای خانه نیز فرومی پاشد. با این وجود نمیتوان مدعی شد که اقتصاد تنها عامل به وجود آورنده نشاط اجتماعی است.بدون شک عوامل دیگر و ضوابط اجتماعی نیز در میزان نشاط اجتماعی تأثیرگذار است. به عنوان مثال آزادیهای فردی و اجتماعی در میزان نشاط اجتماعی تأثیرگذار است. هرچه آزادیهای فردی و اجتماعی در یک جامعه بیشتر باشد به همان میزان نشاط اجتماعی نیز افزایش پیدا میکند. در نتیجه اگر میخواهیم جامعه دارای نشاط اجتماعی بیشتری باشد باید آزادیهای مدنی را افزایش بدهیم. نکته دیگر در این زمینه قانون کشور است. درست و یا نادرست اجرا کردن قانون در جامعه نیز در زمینه نشاط اجتماعی تأثیرگذار است. اگر قوانین جامعه به شکلی باشد که به صورت صحیح و با احترام به شهروندان اجرا شود نتیجه مثبتی به همراه خواهد داشت و اگر برخلاف این رویکرد باشد نتیجه عکس به همراه دارد.
آیا میتوان ریشههای کاهش نشاط اجتماعی را در نوع سیاست ورزی و رویکردهای سیاسی جامعه جست وجو کرد؟
مقام معظم رهبری همواره به مسئولان تأکید کرده اند که دو رویکرد شایسته سالاری و پاسخگویی را در رویکرد خود در نظر بگیرند. اگر روسای جمهور کشور به جای اینکه نزدیکان خود را روی کار بیاورند از افراد شایسته در مسند کار استفاده میکردند و مدیران خود را ملزم به پاسخگویی به مردم میکردند هیچگاه این اتفاقات در کشور رخ نمیداد.مردم از مسئولان حرف نمیخواهند ، بلکه نگاه آنها به عملکرد مسئولان کشور است که به چه میزان در راستای مطالبات آنها حرکت میکنند. نکته دیگر اینکه هر مدیری که روی کار میآید در ابتدا وعدههای بزرگی به مردم میدهد. با این وجود پس از مدتی نمیتواند به وعدههایی که به مردم داده عمل کند و در نتیجه مردم به مرور زمان اعتماد خود را نسبت به مسئولان از دست داده اند. به عنوان مثال مدیریت شهر تهران همواره با حاشیه و جنجال همراه بوده است.
متأسفانه در گذشته برخی مدیریت شهر تهران را برعهده گرفتند که اصلا نمیدانستند شهرداری تهران کجاست. مدیرانی که تازه روی کار میآینده به شکلی رفتار میکنند که گویا قرار است اتفاقات مهمی در دوران مدیریت آنها رخ بدهد. با این وجود این مدیران پس از مدتی که با محدودیتها و موانع جدی در مسیر خود مواجه میشوند به این نتیجه میرسند که در عمل هیچ کاره هستند.آقای روحانی هنگامی که در فضای انتخاباتی حضور داشت وعدههای مهمی درباره جوانان،زنان و عدالت اجتماعی مطرح کرد. با این وجود امروز هیچ اتفاقی در این زمینهها در جامعه رخ نداده و چه بسا وضعیت بدتر از گذشته نیز شده است. در شرایط کنونی جوانان با بحران در زمینه عدالت اجتماعی روبهرو هستند و وضعیت نسبت به گذشته مناسب نیست و روز به روز شکاف طبقاتی شکل جدی تری به خود میگیرد و درصد بیشتری از مردم فقیرتر از گذشته شده اند.اعتماد اجتماعی یک روزه از بین نرفته که یک روزه به دست بیاید.اعتماد اجتماعی در چهل سال گذشته از بین رفته و اگر قرار است دوباره به جامعه برگردد باید چهل سال بگذرد.
مردم جامعه ایران بیش از آنکه به جمع و گروه گرایش داشته باشند به فردگرایی گرایش دارند و همواره از کار گروهی گریزان هستند. آیا این مسأله تاریخی در کاهش نشاط اجتماعی تأثیرگذار نبوده است؟
دلیل فردگرایی مردم ایران این است که گروه ارزش ندارد. بنده در این زمینه یک مثال میزنم. در یک تیم فوتبال در ایران آنکه بیش از همه تشویق میشود و به او پول میدهند بازیکنی است که بیشتر گل میزند. این در حالی است که مدافعان و هافبکهای دیگری در تیم تلاش کرده اند تا فرصت گلزنی برای مهاجمان فراهم شود. با این وجود تلاش مدافعان و بازیکنان میانی تیم کمتر دیده میشود. همین مسأله نیز باعث شده که بازیکنان به تک روی رومیآورند تا بیشتر گل بزنند و بیشتر دیده شوند.
نکته دیگر اینکه ما نسبت به عملکرد خود پاسخگو نیستیم. پاسخگو نبودن فردگرایی را در ما تقویت کرده است. هنگامی که هر کسی احساس کند نباید نسبت به رفتار و عملکرد خود به دیگران پاسخ بدهد وضعیت به همین شکل در میآید.مدیران ما وعدههای زیادی به مردم داده اند. با این وجود کمتر به وعدههای خود عمل کرده اند. ترامپ با همه دیوانگی و ناشی گری که دارد اما هر قولی به مردم آمریکا داده پای آن ایستاده است. وی در شرایطی که با موانع جدی برای تحقق وعدههای خود مواجه میشود از اختیارات ریاست جمهوری خود استفاده میکند و وعدههای خود را عملی میکند.نکته دیگر اینکه ازدواج در ایران به یک نوع محاسبه گری تبدیل شده است.
بسیاری از دختران و پسران هنگامی که قصد دارند ازدواج کنند به وضعیت مالی طرف مقابل و خانواده اش فکر میکنند و با توجه به وضعیت مالی آنها مطالبات خود را تنظیم میکنند. درنتیجه بسیاری از ازدواجها به دلیل نداشتن افقهای اقتصادی روشن کنسل میشود و طرفین به دنبال گزینههایی با شرایط بهتر میگردند.این در حالی است که خانواده جای حسابگری نیست ، بلکه جای تفاهم،محبت و عشق و عاطفه است. از سوی دیگر براساس تحقیقات ما در سازمان مددکاری اجتماعی درصد بالایی از خانوادههای ایرانی دچار طلاق عاطفی هستند که این آمار روز به روز در حال افزایش است. امروز بسیاری از دیالوگهای مطرح شده در بین همسران جامعه به مسائل اقتصادی و روزمره زندگی اختصاص دارد و روابط عاطفی بین زوجین عمق و محتوای خود را از دست داده است.برای بسیاری از زنان و مردان جامعه همسر خوب کسی است که آرامش طرف مقابل را به هم نزند. با این وجود هر کدام از زوجین با اینکه در کنار هم زندگی میکنند اما هیچ احساس تعلق و وابستگی نسبت به یکدیگر ندارند و هر کدام به تنهایی دغدغههای عاطفی و روانی خود را مرتفع میکنند.
راه حل شما برای بیاعتمادی اجتماعی چیست؟
براساس تحقیقات تنها۱۰ تا۱۵ درصد از مردم جوامع مختلف به واقع دارای مشکلات روانی هستند و بقیه به دلیل مشکلات زندگی دچار مشکلات روحی و روانی میشوند.نکته دیگر اینکه نباید همه مشکلات کشور را سیاسی کرد و یا رنگ و بوی سیاسی به آن داد. هیچ فرزندی وقتی متولد میشود معتاد، دزد و قاتل نیست. ریشه این مشکلات در محیط خانواده و فشارهایی است که به پدر و مادرها در خانوادهها وارد میشود.باید ببینیم خانواده و جامعه با یک فرد چه برخوردی کرده که دزد شده است.هنگامی که پدر و مادر فرصت رسیدگی به مشکلات فرزندانشان را به دلیل مشکلات زیاد پیدا نمیکنند چه انتظاری میتوان داشت که فرزند دزد و قاتل نشود. عدم امنیت شغلی و پاسخگو نبودن مسئولان نسبت به مشکلات مردم از دلایل اصلی عصبی شدن جامعه است. فشارهای روانی زیادی روی شهروندان است که به آنها پاسخ مناسب داده نشده و همچنان لاینحل مانده و فرد آن را با خود حمل میکند. اگر امروز فردی در خیابان به شما زور بگوید و حق شما را ضایع کند شما نمیتوانید حق خود را بگیرید.انسانها با پول کم هم میتوانند خوشبخت زندگی کنند.
این در حالی است که بسیاری از مردم برای به دست آوردن همین پول کم هم دچار مشکلات زیادی هستند. هنگامی که فرد هنوز نمیداند آیا فردا نیز به کار خود ادامه خواهد داد و یا اینکه وی را کنار خواهند گذاشت دچار مشکلات روانی شدید خواهد شد.اغلب دعواها ونزاعهایی که بین کارمندان در محل کار صورت میگیرد ریشه در محیط منزل دارد که زن و شوهر بر سر مسائل مختلف زندگی با همدیگر اختلاف دارند.مغز انسان ظرفیت محدودی برای تحمل مشکلات و فشارهای روانی دارد و از یک میزان معین که عبور کرد به شکلهای مختلف واکنش نشان میدهد.مشکلات مردم در کوچه و خیابان با همدیگر نیست ، بلکه مشکل فرد با خود فرد است که در محیط منزل ایجاد شده است. جامعهای دارای آرامش است که همه چیز سر جای خود قرار داشته باشد و حساب و کتاب داشته باشد.
هنگامی که در یک جامعه هیچ چیز سر جای خود قرار نداشته باشد و حساب و کتابی وجود نداشته باشد به طور طبیعی مردم آن جامعه عصبی و ناراحت میشوند.در چنین شرایطی افراد جامعه اعتماد خود را نسبت به یکدیگر از دست میدهند. در نتیجه هنگامی که افراد جامعه به هم اعتماد نداشته باشند به حکومت و دولت هم اعتماد نخواهند داشت. مسئولان باید از همین امروز به فکر باشند و تلاش خود را دوچندان کنند تا به مطالبات مردم پاسخ مناسب بدهند. مردم دنبال رفاه و آرامش هستند و تا زمانی که رفاه و آرامش آنها تأمین نشده باشد وضعیت جامعه به همین شکل خواهد بود.
احسان انصاری
مردم کدام استانها در سال ۹۶ از همه شادتر بودند+نمودار
براساس بررسی های وزارت اقتصاد، استانهای گیلان، مازندران و کردستان در سال ۹۶ بیشترین امتیاز را در احساس خوشی داشتن کسب کرده اند و استان های اصفهان، خراسان جنوبی و آذربایجان غربی نیز کمترین امتیاز را در این زمینه داشته اند.
به گزارش فارس، بر پایه گزارش پایش شاخصهای ملی محیط کسب و کار در راستای سنجش و ارتقای بهرهوری که مربوط به تحلیل شاخص سرمایه اجتماعی در سال ۱۳۹۶ بوده و توسط وزارت اقتصاد منتشر شده است، یکی از مولفههای سرمایه اجتماعی «احساس خوشی داشتن» بوده که در میان مردمان استانهای مختلف پژوهش شده است.
از شهروندان استانها پرسیده شده «آیا طی هفته گذشته احساس خوشی زیادی داشتید؟» که آمارهای جالبی بدست آمده است.
طبق این گزارش، احساس خوشی داشتن از جمله عوامل مثبت برای سرمایه اجتماعی است.
دادههای به دست آمده نشان از این دارد که استانهای گیلان، مازندران و کردستان بیشترین امتیاز را در احساس خوشی داشتن کسب کرده اند. استان های اصفهان، خراسان جنوبی و آذربایجان غربی کمترین میزان امتیاز احساس خوشی را داشته اند. میانگین کشور در این مؤلفه ۰.۵۷ است که ۱۵ استان امتیازی بالاتری از میانگین کسب کرده اند.
- 39
- 5