روزنامه را ورق میزنیم با تیتر درشت اختلاس چند هزار میلیاردی یکی از مدیران یا مسئولان کشور مواجه میشویم. بیتفاوت از کنارش رد میشویم وککمان نمیگزد. شبکههای اجتماعی پر است از عکسهای زندگی لاکچری فرزندان فلان وزیر یا سفیر در کشورهای غربی، با نگاهی به عکسهای زندگی رویایی آنان،با خود میگوییم لابد باید این گونه باشد که هست، اخبار تلویزیون و رادیو نیز مدتهاست در خدمت مبارزه با فساد قرار گرفته و هر از چندگاهی مفسدان اقتصادی جناح رقیب را تحت عنوان «سلطان» یا عناوین دیگری به سمع و نظر بینندگان و شنوندگان میرساند. اما گویا ما مسخ شدهایم، نمیبینیم، نمیشنویم، دکمه قرمز کنترل تلویزیون را که بزنیم، همه چیز به حالت قبل برمیگردد، گویی آب از آب تکان نخورده است.
سایتها و پایگاههای خبری نیز از قافله افشاگریهای فساد عقب نماندهاند، آنها نیزهر از چندگاهی تیتر خبرهایشان را به فساد مالی یکی از مسئولان یا مدیران مزین میکنند، اما ما همچنان کرخت وار با چشمانی باز یا خوابیدهایم یا این اعداد بلندبالا و صفرهای چند وجبی را دست مایه طنز و لطیفه تلخی قرار میدهیم تا اندکی لبمان کشش بیاید.
این حجم از بیتفاوتی در مقابل دزدی از جیب همه ما از کجا سرچشمه میگیرد؟ واقعا اگر سارقی در جیب هر کدام از ما دست ببرد و مقداری پول بردارد و به اصطلاح بدزدد، به همین اندازه نسبت به آن بیتفاوت هستیم، یا خیلی راحت و به مثابه یکاتفاق کاملا معمولی ازکنار آن رد میشویم بدون اینکه کوچکترین تاثر و واکنشی از خود نشان دهیم. اختلاس و دزدی های کلان و غیرکلان مسئولان حکومتی که بخشی از اخبار روزانه را تشکیل میدهد، مصداق بارز دزدی از جیب همه مردم است. برای درک این موضوع شاید لازم باشد نیم نگاهی به ریشه این آسیب داشته باشیم تا شاید دلایل و چرایی آن را پیدا کنیم.
اگرچه اختلاس ۱۲۳ میلیاردی فاضل خداداد و رفیق دوست و همچنین اختلاس شهرام جزایری که در زمان خود بلوا به پا کرد، از لحاظ زمانی جلوتر از اختلاس سه هزار میلیاردی خاوری ، امیرخسرو مه آفرید و همدستانش بود، اما مبلغ کلان این اختلاس جامعه را برای مدتها در بهت و شوک عجیبی فرو برد. این خبر که مانند آب سردی بر تن رنجور اقتصاد بیمار ایران بود روزهای زیادی نه فقط سرتیتر رسانههای داخلی و خارجی شد، بلکه بحث داغ محافل خصوصی و خانوادگی مردم بود.
داستان اختلاس سه هزار میلیاردی در جامعه و محافل خصوصی و عمومی و رسمی آن قدر کش پیدا کرد که بالاترین مقام کشور نیز به آن ورود پیدا کرد و به خاطر جلوگیری از تشنج بیشتر در جامعه، از مردم و مسئولان خواست تا بیش از آن، موضوع اختلاس سه هزار میلیاردی را کش ندهند. سرانجام داستان اختلاس سه هزار میلیاردی با اعدام امیرخسرو مه آفرید و فرار محمود خاوری به کانادا پایان یافت.
بعد از آن بود که اختلاسهای کلان مسئولان یا فرزندان آنان هر از چندگاهی بر تارنمای رسانهها قرار گرفت و آن قدر تکرار و تکرار شد که دیگر تقریبا به بخشی از اخبار روزمره تبدیل شد.
به نحوی که امروزه «دزدی»، « اختلاس»، «رانت» کلید واژههایی هستند که گوش همه به آن عادت کرده است. کلید واژههایی که پشت هر کدام از آنان پولهای از کف رفته هنگفتی پنهان شده که گاه شمردن صفرهای اعدادش هم از حوصله خارج است.
یک روز شمردن صفرهای مبلغ اختلاس بابک زنجانی وسیله سرگرمی عدهای از مردم را فراهم می کند، و روز دیگر اختلاس چند میلیارد یورویی مدیران نفتی احمدینژاد یا گم شدن دکل نفتی در دولتی که خود را دولت پاکدستان میدانست سوژه طنز شبکههای اجتماعی میشود. رویارویی روسای پیشین قوه قضائیه و متهم کردن همدیگر به فساد مالی عدهای را به خود مشغول میکند. عکس ویلای چند ده یا چندصد میلیاردی فرزندان برخی از نمایندگان مجلس یا اعضای برجسته برخی نهادها، شبکههای اجتماعی را پر میکند و زندگی لاکچری فرزند فلان سفیر یا فلان مسئول در کشورهای آمریکا و اروپایی تعجب برانگیز میشود، این موارد و صدها موارد ریز و درشت دیگر تنها بخشی از فسادهای مالی در کشور است که به دست مسئولان یا فرزندان آنان اتفاق میافتد.
در چند سال اخیر آن قدر اختلاس و سوءاستفاده کلان از سرمایههای ملی در کشور زیاد شده است که میتوان برای آن عنوان و سرفصل تعریف کرد. سیاسیترین اختلاس، اولین اختلاس، جوانترین اختلاس، نفتیترین اختلاس و ... سرفصلهایی هستند که میتوان در زیر آن اسامی از افراد طراز اول کشور قرار داد که اغلب اسم های ناآشنایی نیستند، اختلاس و دزدی در کشور آن قدر زیاد شده است که برخی از تشکیل سایت خبری تحت عنوان «اختلاس نیوز» سخن به میان میآورند.
جامعه به خبر فسادهای مالی آن قدر عادت کرده است که دیگر خبرهایی از این قبیل و حتی عددهای درشتتر با صفرهای طولانیتر نیز تنها میتواند برای ساعاتی نگاه شهروندان را به خود معطوف کند. پیامکهای طعنهآمیز و طنزآمیز در برخورد با اخبار این دزدی و اختلاسها در جامعه مثال روشنی از این بیتفاوتی و عادت به خبرهای از این دست در جامعه است.
آثار فساد مالی تنها محدود به اقتصاد کشور نمیشود، بلکه تاثیرات اجتماعی عمیقی را به دنبال دارد. بیتفاوتی و کرختی مردم در مواجهه با این اخبار یکی از تاثیرات منفی و زیانبار تکرار این پدیده در جامعه است که کوچکترین تاثیر آن، کاهش همبستگی و ترویج فرد گرایی در جامعه است.
بدیهی است که دزدی، اختلاس از بیتالمال یک آسیب و ناهنجاری است. اما چه اتفاقی افتاده است که در مقابل این ناهنجاری که در کیفیت زندگی و رفاه همه ما تاثیرگذار است، آن چنان مسخ و بیتفاوت شدهایم که نه تنها با آن کنار آمدهایم بلکه دنبال هیچ راه مفری نیز نیستیم.
شاید عدهای بر این باور باشند که مبارزه با فساد مالی مسئولان از اراده مردم خارج است و مسئولان و قوه قضائیه یا ارگانهای نظارتی را مسئول رسیدگی به آن بدانند. اگرچه این ذهنیت، ذهنیت اشتباهی نیست اما اگر واقعا اراده جدی در برخورد با فساد در کشور وجود داشت، هر روز شاهد دزدیهای بیشتر و فربه شدن دزدانی که با نقاب مذهب از جیب مردم دزدی میکنند، بودیم. از سویی دیگر وقتی در جامعهای پدیدهای ناهنجار برای مردم، عادی و نه چندان مهم جلوه کند ، مسئولان امر نیز جهت رفع مشکل حساسیت لازم را به همراه نخواهند داشت.
در مطالعات اجتماعی نیز از مفهومی چون بیتفاوتی به عنوان یکی از آسیبهای مهم و نوعی بیماری اجتماعی یاد میشود،بیتفاوتی اعضای یک جامعه در برابر بحرانهای اجتماعی، سیاسی ، اقتصادی و یا بیتفاوت بودن در قبال سرنوشت، به معنی نوعی فروپاشی اخلاقی آن جامعه است. اکنون با نگاه به واقعیتهای اجتماعی جامعه ایران میتوان گفت: بیتفاوتی مردم تهدیدی جدی است که احساس بیگانگی سیاسی و عدم احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت جامعه را در بین شهروندان دامن می زند و شکاف بین حکومت و مردم را بیش از پیش افزایش می دهد.
اگرچه این روزها هر از چندگاهی خبر از برخورد با مفسدان اقتصادی سرتیتر رسانهها میشود، اما تا ساختار اصلاح نشود امیدی به اثربخش بودن این دستگیریها و بگیر و ببندها نیست. چرا که در سیستم فاسد سالم کار کردن دشوار است. سیستم فاسد، افراد فاسد را پرورش میدهد. ضرب المثلی قدیمی میگوید در حلقه لنگان باید لنگیدن. این را میتوان به سیستمی که فساد از در و دیوار آن میبارد تعمیم داد. بیشک این سیستم همان حلقه لنگان است که باید در آن لنگان راه رفت.
ستاره لطفی
- 12
- 2