اين روزها اعتماد عمومي ميان دولت و مردم کاهش محسوسي داشته و به پايينترين سطح خود در چند دهه اخير رسيده است. ريشه اين بياعتمادي به چند دهه قبل باز ميگردد و مردم يکباره در عرض چند ماه به دولت بياعتماد نشدند، بلکه با وعدهها و قولهاي بيسرانجام روساي جمهور، نمايندگان مجلس و ديگر مسئولان اين اعتماد عمومي مورد خدشه قرار گرفت تا جايي که امروزه اعتماد ميان دولت و مردم به پايينترين سطح خود رسيده است.
در اين مدت هر رئيسجمهور يا نماينده مجلسي که راي مردم را گرفت و به قدرت رسيد، وعدههاي اساسي خود را فراموش کرد و در اين شرايط سلب اعتماد مردم رويدادي کاملا طبيعي است و حالا نيز با کتمان حقايق سقوط هواپيما به مدت سه روز، تير خلاص به اعتماد عمومي وارد شد.
سخنگوي دولت، خلبانها و... ميگفتند که امکان اصابت موشک به هواپيما وجود ندارد، اما رسانههاي بيگانه اين اخبار را به شکل ديگري منتشر ميکردند و اين اخبار اعتماد مردم را به رسانههاي داخلي و دولت خدشهدار کرد. اگر چند ساعت بعد از سقوط هواپيماي اوکرايني، مسئولان اعلام ميکردند که موشک به هواپيما اصابت کرده، مردم نيز قبول ميکردند که در شرايط جنگي اين نوع خطاي انساني قابل پيشبيني است، اما وقتي شواهد چيز ديگري را نشان ميداد و مسئولان بعد از سه روز، اين حادثه را تاييد کردند، مردم اعتمادشان را نسبت به آنها از دست دادند.
مردم اين روزها مسئول پاسخگو ميخواهند و البته اگر کسي هم پاسخي به خواستههايشان ميدهد، امروزاين اطمينان را ندارند که سخن او راست است. سال گذشته مرکز پژوهشهاي مجلس، درباره اعتماد افراد جامعه به يکديگر پژوهشي انجام داد که نتيجه آن بياعتمادي بيش از ۷۵ درصد مردم به يکديگر بود. بياعتمادي از داخل خانواده و محيط کار آغاز ميشود و در بالاترين سطوح خود به دولت ميرسد. وقتي دولت به عنوان پدر خانواده، قولهاي بيسرانجام به فرزندانش ميدهد، باعث افزايش بياعتمادي در ميان آنها ميشود و در چنين جامعهاي رشد و پيشرفت از حرکت ميايستد و هر کسي سعي ميکند کار خودش را به سرانجام برساند. در حقيقت ما اين روزها فقط به خودمان اعتماد داريم و اين براي اجتماع مردم در جوامع ميليوني، بزرگترين آفت است. در کشوري که پايه و اساس آن دين اسلام است و اسلام همواره تاکيد دارد که دروغگويي حرام و زشت است، اما افراد جامعه خيلي راحت به يکديگر دروغ ميگويند، در حالي که در هيچ جايي از دنيا اين حجم از دروغ مشاهده نميشود و بياعتمادي از عواقب دروغ است.
اگر بياعتمادي در جامعه افزايش پيدا کند باعث درگيري و تنش خواهد شد، کما اينکه وقتي زن و شوهر نسبت به يکديگر بياعتماد ميشوند راهي جز طلاق پيش روي آنها نيست. هميشه در مراسمات تنفيذ رياست جمهوري، رهبر معظم انقلاب به روساي جمهور دو مساله را تاکيد ميکنند: شايستهسالاري کنيد و دوم افراد پاسخگو به مردم را در راس کار قرار دهيد. اما کدام مسئول پاسخگوي مشکلات مردم در بزنگاههاي حساس بود و اگر يک وزير يا مسئولي که به دليل شايسته نبودن از مقامش برکنار شد، سريعا او را در يک پست يا مقام ديگر گذاشتند.
اگر اين دو رهنمود رهبر معظم انقلاب به روساي جمهور اجرايي ميشد، بيش از ۹۰ درصد آسيبهاي جامعه کاهش پيدا ميکرد و شکاف بين دولت و مردم به وجود نميآمد. اگر در هر کجاي دنيا چنين اتفاق بيسابقهاي (سقوط هواپيما بر اثر اصابت موشک) رخ ميداد حداقل چندين مسئول بازداشت و تعداد زيادي از مسئولان رده بالاي کشور استعفا ميدادند. کسي که به مردم ميگويد از اين حادثه اطلاعي نداشتم، بايد استعفا ميداد، در حالي که در کشور ما هيچ کسي استعفا نداد و اين امر باعث بياعتمادي مردم به مسئولان شدهاست.
مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران
- 16
- 5