حاج قمر ـ پیرزن ساکن جور ـ گفت:«به رئیس جمهور بگو؛ پول نرسد از سرما یخ میزنیم»! این تمام آن چیزی است که باید از سفر دو روزه به کوهبنان، روی جلد بیاید تا یکی هم پیدا شود در این میانه به داد مردم زلزلهزده شهری برسد که هم«گود زلزله» دارد هم «زلزله سنگ»!
نمی دانیم چرا کوهبنان با یکی از شهرهای ونیز(زادگاه) یا سن لورنزو(مدفن) خواهر خوانده نشده اما میدانیم که مارکوپولو (زاده ونیز و دفن شده در سن لورنزو ـ ایتالیا) در سفری که به شرق؛ از جمله ایران و باقی مناطق آسیا داشته از کوهبنان عبور کرده است. این را میدانیم که به دو جهت است؛ یکی این که این تاجر و سیاح ونیزی از «توتیای کوهبنان» به نیکی یاد کرده و توتیا همان سرمه است که به دلیل خواص پنهان مانده دارویی برای امروزیها بر چشم میکشیدند و دیگری این که، در این شهر خیابانی وجود دارد به نام مارکوپولو.
جَوَر(به گویش محلی گَوَر)به غیر از یلدای ۱۳۹۶ که با شدت ۵ و بیشتر از ۵ ریشتر لرزید، یک بار هم ۱۴۳ سال قبل ـ حوالی اردیبهشت ۱۲۵۴/مه ۱۸۷۵ ـ نیز لرزیده بود لرزیدنی ۶ ریشتری که میگویند بر اثر آن نه تنها روستا ویران شد که چشمهسارها نیز خشکید.
روایت سفر به سبک سفرنامهنویسها!
از راه و جاده یزد ـ بافق به«دارستان» میرویم و از آن جا با پشت سر گذاشتن «رتک پساب»، کوهبنان را مقابل خود میبینیم. ساعت از ۷ گذشته و هوا تاریک و سرد است. وسایل را که زمین گذاشتیم راهی جور یا همان گور به گویش محلی میشویم. سکوتی عجیب این دهستان را در خود فروبرده. به محض ورود به روستای جور(گور)، با کوبیدن به جداره یکی از کانکسها، از صاحب خانه میخواهیم به چند سوال ما پاسخ دهد.
محیطی که ما بدان وارد میشویم، کانکسی است که با چند ورق فلزی گسترش یافته، بیشتر به خانهای فقیرانه شبیه است تا به کانکس. یک سو وسایل روی هم تلنبار شده است و سویی دیگر وسایل و اسباب زندگی. چندین بچه قد و نیم قد و مادربزرگی که به او حاج قمر میگویند.
حاج قمر ۷۰ را رد کرده و حوالی ۸۰ است؛ ۲۰ نوه دارد و از داروهای گیاهی سردرمیآورد. او میگوید: «اگر دستتان به رئیس جمهور رسید به او بگویید: «پول نرسد از سرما یخ میزنیم»»! داماد و پسر و دخترهایش کنار او هستند.پسر بزرگش توضیح میدهد که به دلیل گران شدن مصالح و نرسیدن بودجه، بسیاری از پیمانکاران تقریباً کارها را تعطیل کرده اند. تازه چندتایی هم که تمام شده در گیر و دار انشعاب گاز و آب و برق هستند و به این تازگیها صاحبخانه نخواهند شد.
شب هنگام است و سکوتی عجیب همه جا را فراگرفته؛ کوچه به کوچه و کانکس به کانکس به زلزلهزدهها سر میزنم. همه از یک مسئله میگویند؛ گرانی مصالح!
همه از بدقولی پیمانکاران میگویند، از تعطیل شدن ساخت و سازها. با مسئولان بنیاد مسکن در تهران و کرمان تماس میگیریم. توضیحاتی میدهند اما همه چیز موکول میشود به فردا صبح که در معیت مهندس جعفری، اوضاع را از نزدیک بررسی کنیم.
سلطانی مدیر بنیاد مسکن استان کرمان در توضیحاتی تلفنی بسیاری از مسائل را گردن گرانیهای اخیر، عدم وجود کامیون برای حمل مصالح و تغییرات عجیب و غریب قیمتها میاندازد اما میپذیرد که باید سریعتر کارها سر و سامان گیرد چون سرما و زمستان کوهبنان کمکم دارد از راه میرسد. به چند جای دیگر هم سر میزنیم اما اصل بازدید و تهیه گزارش را میگذاریم برای صبح جمعه.
از همان روستا با سردبیر تماس میگیرم و خلاصهای از وضعیت اینجا را توضیح میدهم. سردبیر نظرش این است که چیزی از قلم نیفتد به همین دلیل خطوط اصلی تهیه گزارش را با هم مرور میکنیم و قرار میگذاریم تا فردا موشکافانهتر بررسیها را ادامه دهم.
۱۰ صبح جمعه خیابان طالقانی...
بار اولم نیست که یک شهر را میخواهم پیاده زیر پا بگذارم. حوالی ساعت ده از سکونتگاه خارج میشوم. کمی قبل تر، مهندس جعفری مسئول بنیاد مسکن کوهبنان تماس میگیرد که با ما در بازدید از مناطق همراه شود. در جایی به نام«تاج خانم» به هم میرسیم. او از شدت زلزله و تعداد خرابیها سخن میگوید. او اظهار خوشبختی میکند با وجود زلزله ۵ و ۲دهم ریشتری، یک نفر هم کشته نمیشود. او میگوید: بنیاد مسکن خیلی زود با شناسایی تعداد منازل ویران شده و محتاج بازسازی وارد عمل میشود.
اولویت با خانههایی است که تخریب شده، سپس خانههایی که آسیب جدی دیده و دست آخر خانههایی که نیاز به مقاومسازی دارد.
کوچه به کوچه و محله به محله به بازدید خانهها میرویم. تقریباً وضعیتی مشابه را میبینیم. چندتایی تمام شده اما بسیاری از منازل در مراحلی قبل از تکمیل شدن به دلیل نرسیدن بودجه متوقف ماندهاند. جعفری میگوید: بودجه مصوبی که شهریور از تصویب هیئت دولت گذشته شامل ۱۵ میلیون تومان برای منازل شهری و ۱۰ میلیون تومان برای منازل روستایی است. او میگوید گلایه مردم بجاست، زیرا آن بودجه تا این لحظه به دست ما نرسیده است.
جعفری میگوید: «از حق نگذریم رسانهها در زلزله کرمانشاه و کوهبنان خوب پای کار آمدند، حتی هم سیاهنمایی اگر کردند در نهایت نفعش به مردم رسید!» او در ادامه میگوید: «حالا هم راست و واقعیت ماجرا را انعکاس بدهید و هیچ معضل و مشکلی را از قلم نیندازید اما این را هم در نظر داشته باشید که حجم کار بیشتر از توان ما بوده اما با تمام توان پای کار بوده و خواهیم بود.»
کودکی که راهنمای ما شده بود!
از کانکسی که حاج قمر در آن سکونت داشت، کودکی سایه به سایه ما میآمد. او خانه و وسایل خودشان را نشان داد، اسباببازیهایی که دیگر کارایی نداشتند و اما او از این جا به بعد نقش راهنمای من را برعهده دارد. چه خوب؛ همه معضلات را میشناسد. از یک جا به بعد، گوش به حرف او بودم!
زن پا به ماه و چادر نشینی!
همان کودک میگوید: «زنی را سراغ دارم که در چادر زندگی میکند!» از تعجب نزدیک است شاخ در بیاوریم چون در این حوالی کانکس به اندازه کافی وجود دارد. همراه میشوم با آن کودک و صحنهای را میبینم دردناک. حق با آن کودک بود. زنی که در آستانه وضع حمل است در وضعیتی بسیار اسفناک در چادر زندگی میکند. شوهرش کارگر معدن است. از دیشب دندان درد دارد. صحنهای که میدیدم از روزهای نخست زلزله برخی نقاط کرمانشاه نیز دردناک تر بود. مهندس جعفری را صدا میزنم. او نیز متعجب است. قول میدهد تا شنبه مشکل آن زن را حل کند اما چرا تا آن لحظه کسی به داد این زن پا به ماه نرسیده خود حکایتی نغز است.
سیمان نرسید کارها تعطیل شد!
یکی از معضلاتی که مناطق زلزلهزده را با مشکل روبرو کرده است؛ مشکل کمبود وسائط نقلیه سنگین است، برای حمل مصالح از سیمان و گچ گرفته تا میلگرد و آهن. بسیاری از خانهها همچنان در مرحله اسکلت باقیماندهاند. با یکی از صاحبان همین گونه خانهها همصحبت میشوم، او میگوید: سهمیه به ما تعلق گرفته اما سیمان نیست. مهندس جعفری نبودن سیمان را مرتبط میداند به کمبود کامیون و تریلی و یادمان میآید برخی معضلات برای برخی جایها چقدر گران تمام میشود.
گربه رقصانی دلالان ارز
غافل هستیم از اثرات مخربی که برخی خبرها روی زندگی عادی و روزمره مردم میگذارد! این مسئله را وقتی داشتم تلفنی به سردبیر گزارش میدادم گفتم که گربهرقصانی دلالان ارز باعث شده تا زلزلهزدهها سرما را نه پوست و گوشت که با استخوان لمس کنند! میگویم همان لحظه که ارز ۲۰۰۰ تومان، ۲۰۰۰تومان بالا و پایین میشد، این گوشه مملکت خیلیها دست از کار کشیده بودند. دریغ از آن که زمستان اگر در برخی شهرها از دی ماه آغاز میشود برای کوهبنانیها از نیمه آبان: «زمستانهای کوهبنان استخوان میترکاند!» این را زنی حدوداً ۶۰ ساله گفت.
پول نرسد از سرما یخ میزنند!
حرف در همان یک جملهای خلاصه میشود که حاج قمر گفت: «پول نرسد از سرما یخ میزنند!» حقیقت ماجرا در همین یک جمله نهفته است و باقی میماند تکرار مکررات. بودجهای که شهریور تصویب شده را باید سریعاً به دست زلزلهزدههای کوهبنانی برسانند که اگر چنین نشود؛ زمستان سختی در پیش خواهند داشت. زمستانی که چه بسا تلفات جانی نیز داشته باشد.
حاشیههایی که در متن نگنجید!
ـ هنوز چادرنشینی در مناطق زلزلهزده کوهبنان رواج دارد، برخی به ضرورت و برخی از روی اطمینان بیشتر!
ـ بسیاری از خانههایی که از نزدیک دیده شد اگرچه مقاوم سازی شده است، اگرچه از حمایت بنیاد مسکن برخوردار بوده است اما در بسیاری موارد صاحبان املاک همچنان در گیر و دار قوانین و مقررات هستند از شهرداری و نظام مهندسی گرفته تا شرکت گاز و آب و برق!
ـ بهداشت از مغفولماندهترین مسائلی است که رعایت نشده و تمهیداتی نیز برای آن نیندیشیدهاند! کوهبنان و جور (گور) اگرچه مردمانی مهربان دارد و صبور اما سیما و منظری دارد آزاردهنده! گویی این حوالی چیزی به نام نظافت و بهداشت هنوز تعریف درستی ندارد!
ـ فرصتی دست داد تا دیداری داشته باشم با علیمردان آل طه از بزرگان کوهبنان که خدمات ارزندهای به کوهبنان و زرند داشته است. خوشآمدها گفت و سپاسها، اما گفت بازهم بیایید و از جاذبههای توریستی این شهر از تاریخ و فرهنگ اینجا مطلب تهیه کنید. آل طه گفت: ما میخواهیم جهانگردان این شهر را ببینند و از زیباییهایش بهرهمند شود. قول دادیم حتماً این دستور را انجام دهیم!
ـ شهرداری کوهبنان طی این سالها آن چنان که باید توجهی به سیما و منظر کوهبنان نداشته حال یا برمی گردد به درآمدهایی که ایجاد و هزینه نشده یا بازمیگردد به بیبرنامگی!
ـ کوهبنان دو ورودی اصلی دارد اما ورودیهایی که اصلا و ابدا شباهتی به ورودی یک کهن شهر تاریخی ندارد! کهنشهری که مارکوپولو از آن یاد کرده است!
رضا بردستانی
- 35
- 1
منصور
۱۳۹۷/۱۰/۱۳ - ۸:۴۳
Permalink