سیل خوزستان دیرتر از دیگر شهرها صدایش درآمد، امدادگران همگی از چهارم فروردین ماه در خوزستان درگیر سیل شدند، اما داستان برای مردم و رسانهها آنقدرها هم جدی نشده بود، از روز سیزدهبهدر سیل خوزستان رنگ دیگری به خودش گرفت. هلالاحمریها هشدار آمادهباش گرفتند و سیل حرف تمام مردم خوزستان شد؛ سیلی که تا امروز باعث شده دهها روستا زیر آب بروند و صدها روستای دیگر راه ارتباطیشان را از دست بدهند و مردم آنها در پشتبام خانههای زیر آب رفته گرفتار شوند. سیل اما در هر اقلیم و شهری شکل متفاوتی دارد و نتایجی که بر جا میگذارد، متفاوت است، در گلستان و لرستان تنها دو شهر به شکل جدی درگیر شدند و خسارات زیادی دیدند. در گرگان زیاد خانهها را خراب نکرد و زمینهای کشاورزی و وسایل زندگی مردم را از بین برد، در معمولان و پلدختر گِل اصلیترین مصیبت سیل شد و خانهها چندین روز پس از تمامشدن سیل هنوز دارند با آن دستوپنجه نرم میکنند. تبعات سیل در خوزستان متفاوت بود و البته که وجه اشتراکاتی با سیلهای دیگر داشت، مثلا مردم خوزستان مانند مردم آققلا و گمیشان سیلبند زیاد ساختند یا اینکه مانند آنها زمینهای کشاورزی زیادی را از دست دادند، یا اینکه مانند لرستانیها وسایل خانهشان در آب ماند. اما سیل در خوزستان داستانهایی هم داشت که با سیلهای دیگر متفاوت بود. در گزارش زیر به بخشی از آسیبهایی که سیل خوزستان داشت، پرداختهایم، همچنین به مواردی اشاره کردهایم که مردم خوزستان این روزها در اوج جنگ با سیل، با آنها درگیرند؛ از مارهایی که از گفته میشود پشت سدها آمدهاند گرفته تا گندمهایی که بویشان این روزها تمام دشت را گرفته و از دست دادنشان برای روستاییان درد عجیبی است.
سیل و بلایی که سر گندمها آورد
گندمها درد اصلی روستاییان شدهاند، خیلیها قبل از اینکه حرف از خانههای زیر آب رفتهشان بزنند، برای گندمهایی که بنا بود به همین زودی درو کنند، اشک میریزند. گندمها در خوزستان داستان دارند، بسیاری از روستاییان کارشان کشت گندم است؛ برای این کار معمولا یا وام میگیرند یا پول قرض میکنند یا اندک سرمایهای که دارند را صرف آمادهسازی زمین و کشت میکنند. چند ماه به زمین رسیدگی کرده و درنهایت در فصل بهار گندمها را درو میکنند. این داستان بسیاری از کشاورزان خوزستانی است که این روزها اسمشان سیلزده شده است، سیل برای این کشاورزان جدای از اینکه خانه و زندگی را از بین برده، زمین و گندمشان را هم از آنها گرفته و این یعنی زندگیشان به صفر میرسد و از ابتدا همه چیز را شروع کردن همراه با بدهیای است که بنا بود بعد از برداشت گندمها پس بدهند.
از دیروز در راه رسیدن به روستاهای اطراف اهواز بوی نامطبوعی به مشام میرسد، محلیها میگویند این بو از گندمهایی آمده که زیر آب مانده و فاسد شدهاند، حال نخلها خوب است و اگر چندین روز زیر آب بمانند، برایشان اتفاقی نمیافتد و حتی حالشان بهتر میشود، چراکه بعد از چندین سال بیآبی سیراب میشوند. نیشکرها هم اوضاع بهتری نسبت به گندمها دارند، بسیاری از مزارع نیشکر هنوز زیر آب نرفتهاند و به گفته مردم اگر هم بروند، آب تا دو روز به آنها آسیبی نمیزند، اما تحمل گندم برای زیر آب ماندن تنها چند ساعت است و بعد از گذشتن این زمان فاسد میشود. این اتفاق برای بسیاری از مزارع گندم در خوزستان افتاده است و اهالی به این فکر میکنند که زیر بار این اتفاق چگونه کمر راست کنند.
سیلبندها، تجلی امید و همراهی مردم در خوزستان
سیلبندها این روزها تجلی امید و همراهی مردم در خوزستان شدهاند، مردم شبانهروز در حال پر کردن کیسههای پر از شن و خاک هستند تا از ورود سیل به شهر یا روستایشان جلوگیری کنند. کاری که تا به حال در خیلی از نقاط موفق بوده یا اینکه توانسته شدت آب را پایین بیاورد. مردم کاملا خودجوش این کار را میکنند، گیر آوردن کیسه و ماشینآلات سنگین که هر دو لازمه ساختن سیلبندهاست کار سادهای نیست، اما کوتاه نمیآیند. حتی کسانی که خانهشان در اهواز است مرخصی گرفتهاند و برای ساختن سیلبندها به کمک مرم میآیند. کاری که راحت نیست و به کندی پیش میرود، اما تمام که میشود مردان و کودکانی که برای ساختن آن تمام جانشان را گذاشتهاند بیل به دست و گلی میرقصند و شعر میخوانند و به زنان روستا مژده دور شدن خطر میدهند. تمام امید زنانی که در اردوگاههای اضطراری ساکن شدهاند هم به همین است که شوهران و پسرانشان دارند سیلبند میسازند و آب به خانههایشان نمیرسد.
آب شور، ترس مردم سیلزده برای روزهایی که سیل تمام میشود
دغدغه دیگر کشاورزان آب شور است؛ بسیاری از آنان میگویند آبی که پشت سد بوده، آب شور است که با آبهای دیگر ترکیب شده و حالا وارد زمینهایشان شده است و این آب شور آسیب به زمینها را تنها محدود به از دست رفتن محصول امسال نمیکند. زمینها خراب میشوند و سال دیگر حتی اگر امکان کشت هم باشد، محصول به این دلیل به برداشت نمیرسد. گندم و صیفیجاتی مانند گوجه اصلیترین محصولاتی هستند که در خوزستان کشت میشوند و آب شور از نظر کشاورزان کشت درست آنها را تقریبا دو برابر میکند. البته این حرف تا به حال با هیچ مبنای علمی تایید نشده و هیچکدام از کارشناسان آن را تایید نکردهاند، با این حال در مناطق سیلزده خوزستان دهانبهدهان چرخیده و نگرانیها را برای مردم چندین برابر کرده است.
کارون و اینکه ما فقط جاده ساحلی رو داشتیم
در اهواز اما همه نگران کارون هستند، تمام پزشان به مسافران همیشه ساحل کارون بوده است و حالا با حسرت به کارون نگاه میکنند و درختان ساحلی آنکه فقط شاخه کوچکی از آنها از آب بیرون مانده است؛ درختانی که تا پیش از این چندین متر دورتر از لب آب بودهاند و محلی برای اینکه زیلویشان را پهن کنند و آخر هفته را بگذرانند. مردم شهر از این گلایه دارند که چرا در زمان خشکسالی به لایروبی درست در اطراف کارون فکر نشده بود که امروز آب تا این حد بالا بیاید و معتقدند اگر لایروبی درست انجام میشد محال بود کارون تا این اندازه بالا بیاید. البته هنوز هم اهوازیها دست از سر کارون برنداشتهاند و بازار سلفی بگیران کنار آن این روزها حسابی داغ است.
مارهای پشت سد مانده راهی زمینهای خوزستان شدهاند
مارگزیدگیها هنوز آنقدر زیاد نشده، اما در این چند روز چندین بار به اورژانس و هلالاحمر مواردی از مارگزیدگی اعلام شده که خوشبختانه تا به حال تلفات جانی نداشته است. به گفته محلیها این روزها آب پر از مار است؛ مارهایی که به اعتقاد آنها پشت سد بودهاند و حتی پرههای قوی خروجیهای سد نتوانسته جلوی آنها را بگیرد. در چند روز اخیر چندین مورد مارگزیدگی هم اعلام شده، اما محلیها همه بلد هستند با مار گزیدگی چه کار کنند، به همین دلیل تا به حال خوشبختانه این مارها تلفات جانی به سیلزدگان تحمیل نکردهاند. محلیها با تعجب از این مارها حرف میزنند و اینکه بسیار بزرگ هستند، یکی از آنها اصلا کوتاه نمیآمد و اصرار داشت ماری که دیده مار بوا بوده است. خیلیها هم از فیلمی که در آن یک دلفین در خوزستان دیده شده، حرف میزنند و توجیهشان هم این است که وقتی دلفین به اینجا رسیده، رسیدن مارها عجیب نیست. بعضی از روستاییان حتی بچه تمساح هم دیدهاند و معتقدند سیل کمکم تعداد بیشتری مار و تمساح را به منطقه میآورد. با این وجود، هنوز هم مردم آنقدرها دغدغه مارها را ندارند، با پاهای برهنه در آب راه میروند، یا اینکه دستشان را بیمحابا در خاک فرو میبرند و کیسهها را پر از خاک کرده و حتی به این فکر نمیکنند که شاید ماری که آب آورده، در خاک برایشان کمین کرده باشد.
مارها راهی زمینهای خوزستان شدهاند
مارگزیدگیها هنوز آنقدر زیاد نشده، اما در این چند روز چندین بار به اورژانس و هلالاحمر مواردی از مارگزیدگی اعلام شده که خوشبختانه تا به حال تلفات جانی نداشته است. به گفته محلیها این روزها آب پر از مار است؛ مارهایی که به اعتقاد آنها پشت سد بودهاند و حتی پرههای قوی خروجیهای سد نتوانسته جلوی آنها را بگیرد. در چند روز اخیر چندین مورد مارگزیدگی هم اعلام شده، اما محلیها همه بلد هستند با مار گزیدگی چه کار کنند، به همین دلیل تا به حال خوشبختانه این مارها تلفات جانی به سیلزدگان تحمیل نکردهاند. محلیها با تعجب از این مارها حرف میزنند و اینکه بسیار بزرگ هستند، یکی از آنها اصلا کوتاه نمیآمد و اصرار داشت ماری که دیده مار بوا بوده است. خیلیها هم از فیلمی که در آن یک دلفین در خوزستان دیده شده، حرف میزنند و توجیهشان هم این است که وقتی دلفین به اینجا رسیده، رسیدن مارها عجیب نیست. بعضی از روستاییان حتی بچه تمساح هم دیدهاند و معتقدند سیل کمکم تعداد بیشتری مار و تمساح را به منطقه میآورد. با این وجود، هنوز هم مردم آنقدرها دغدغه مارها را ندارند، با پاهای برهنه در آب راه میروند.
شایعاتی که بلای جان خوزستان شدهاند
در سیل خوزستان شایعات بلای جان شدهاند و درحالیکه همه تلاش میکنند منطقه به آرامش برسد و کار امدادی سرعت بیشتری بگیرد، هر روز یک شایعه جو را متشنج میکند. در راه برگشت از یک روستا پیرمردی ماشین را نگه داشت و گفت چرا دو روز است تلویزیون دیگر زنده سد را پخش نمیکند؟ پیرمرد اصرار داشت که حالا که دو روز است تصاویر زنده از سد را قطع کردهاند، حتما سد شکسته، اما به آنها نمیگویند. از این دست حرفها در مناطق سیلزده خوزستان کم نیست؛ هر روز شایعه سوراخ شدن بخشی از سد کرخه دهان به دهان میچرخد یا اینکه سد دز از چند نقطه شکسته و همین روزهاست که بشکند. در سوسنگرد هم دایم اصرار بر این وجود دارد که میشد این شهر را نجات داد، اما به خاطر تأسیسات نفتی این کار را نمیکنند، شایعاتی که علی رغم تمام تکذیبیهها همچنان دهان به دهان میچرخد.
دامها اینجا عزیزند
روستاییان خوزستانی دو دسته هستند، یا کار اصلیشان کشاورزی است یا دامداری و البته تعداد کسانی که هر دو را با هم دارند، کم نیست. دامداران هم مانند کشاورزان این روزها حال خوشی ندارند، سیل بسیاری از دامها را با خود برده و صاحبانشان نشسته بر پشتبام خانههای آب گرفته این را به چشم دیدهاند. آنهایی که توانستهاند چند دام خودشان را زنده نجات دهند هم شرایط خوبی ندارند، بسیاری از آنها مجبور شدهاند به بهانه این حیوانات در دشتهای گلآلود و خیس که سیل هر لحظه تهدیدش میکند، بمانند و این برایشان شرایط خوبی نیست. دامها علوفه ندارند و ترس از سیل هنوز هم وجود دارد. نکتهای که نمیتوان نادیده گرفت، توجه زیاد این روستاییان به دامهاست، آنها به دامهایشان وابستگی عجیبی داشتهاند و مرگ آنها برایشان یک مصیبت بزرگ بوده که تنها به دلیل خسارت مالی نیست. یکی از دامداران بزرگ سوسنگرد با عشق عجیبی از گاومیشهایش حرف میزد و اینکه با چنگ و دندان از آنها محافظت میکند. در روستاهای اطراف اهواز هم همینطور است، بسیاری از روستاییانی که چادرهای هلال در کنار روستاهایشان برپا شده، دامهایی که برایشان مانده را لحظهای از خودشان دور نمیکنند و این اندک سرمایه باقیمانده برایشان بسیار عزیز شده است.
فاضلاب در اهواز همراه با سیل طغیان کرد
شهر اهواز جز جاده ساحلی که همان روزهای نخست سیل تخلیه شد تا دیروز که دستور تخلیه چند محله دیگر آن داده شد به شکل مستقیم با سیل درگیر نشده بود، اما یکی از چیزهایی که سیل را برای مردم در اهواز غیرقابل تحمل کرده جاری شدن فاضلاب در سطح شهر است. این اتفاق از روزهای نخست سیل آغاز شد و جالب اینجا بود که کیانشهر که یکی از محلههای به اصطلاح اعیاننشین اهواز است از نخستین محلاتی بود که با معضلی به نام جاری شدن فاضلاب در خیابانهایش روبهرو شد. مشکل هم تنها آبی نبود که حتی تا پارکینگ خانهها رفته بود بلکه بوی نامطبوعی بود که سطح شهر را برداشته بود. خیلی از مردم این فاضلاب را دلیل اصلی برکنار شدن مدیرعامل آبفای اهواز در اوایل هفته میدانند.
پشهها، نمک روی زخم سیلزدهها
پشهها اما در این روزهای سیل، نمک روی زخم خوزستانیها شدهاند؛ هوا رو به گرما میرود و حشرات همگی بیرون ریختهاند. بسیاری از مردم که در روستاهای محاصره در آب ماندهاند، خانهای ندارند و مجبورند در هوای آزاد بمانند و همین باعث شده از حمله و نیش حشرات در امان نباشند. متاسفانه تصویری که این روزها در خوزستان و اردوگاههای اسکان اضطراری زیاد میبینید، کودکانی هستند که چشمها و صورتشان از نیش حشرات ورم کرده و سهم کودکانی که همراه با خانواده و دامهایشان در دشت ماندهاند، از نیش حشرات خیلی بیشتر از این حرفهاست، برخی از این کودکان حتی جای در بدنشان نمانده است. در هر حال فاضلابی که وارد شهر شده و فاسد شدن مزارع گندم تعداد حشرات را بیشتر کرده است. بچهها در اردوگاههای اسکان اضطراری هم شرایط بهتری ندارند، از اینکه در خانه خودشان نیستند، کلافه شدهاند و دنبال بازی هستند، به همین دلیل مادرها حریفشان نمیشوند و بچهها از چادر یا اتاقها برای بازی بیرون میروند و وقتی برمیگردند یک جای جدید ورم کرده قرمز به بدنشان اضافه شده است.
خانهام اینجاست، کجا بروم؟
اصرار مردم به ماندن در روستاهایشان را هم میتوان از قشنگیهای سیل خوزستان دانست، هم از تلخیها. مردم در بیشتر از ٩٠درصد روستاهای در معرض خطر راضی به تخلیه نشدهاند، روستاهایی هم که کامل به زیر آب رفتهاند، در ثانیههای آخر زمانی که دیگر هیچ امیدی وجود نداشته، تخلیه شدهاند. تعداد روستاهایی که تا نیمه زیر آب رفتهاند و مردم هنوز هم در آنها ماندهاند، کم نیست، روستاهایی هم هستند که آب راه ارتباطی به آنها را از بین برده و مردم در آنها حبس شدهاند. تنها راه دسترسی به این روستاها بالگرد و قایق هستند، بالگردهای جمعیت هلالاحمر هر روز برایشان غذای گرم میآورند و تا جایی که مردم راضی به ترک شوند، آنها را به نقاط امن منتقل میکنند. قایقهایی هم که متعلق به خود مردم هستند، کارشان این شده که هر روز از صبح برای جابهجایی مردم و اقلام غذایی و بهداشتی به مردم کمک کنند. التماس و خواهش برای خالی کردن خانهها هم نتیجهای ندارد. همه میگویند خانهام اینجاست و جایی نمیروم، بیشتر مردم هنوز هم رسیدن سیل به خانهشان را باور نمیکنند و معتقدند سیل به خانه آنها نمیرسد، امیدی که قشنگ است، اما انگار درنهایت شکست میخورد.
طلا میفروشند تا برای مردم سیلزده غذا بپزند
حجم کمکهای مردمی به سیلزدگان در خوزستان قابل تحسین است، مردم خودشان به کمک یکدیگر آمدهاند و حتی مردم روستایی که آب به آن رسیده، اما هنوز راه دسترسی دارد برای روستای دیگری که راه دسترسیاش قطع شده، غذا میفرستند. همه معتقدند مردم گرسنه که شوند طاقتشان کم میشود و عصبیتر میشوند و تنها کاری که میشود انجام داد این است که به مردم در تأمین غذا و آب کمک کنند. خیرین هر روز ظهر تقریبا به تمام روستاهای درگیر سیل در سطح خوزستان غذای گرم میفرستند و در توزیع آنها از بالگردهای جمعیت هلالاحمر و قایقها استفاده میکنند. برای این کار روایات زیادی هم ساختهاند و دهان به دهان میچرخند. از زنی که گردنبندش را فروخته و با پول آن برای سیلزدگان غذا درست کرده گرفته تا پیرمردی که ماشینش را برای این کار فروخته است. البته اگر گشتی در محلات اهواز بزنید این روایت آنقدرها هم غیرقابل باور نیستند، خانههایی که زنها در حیاطشان جمع شدهاند و درحال بستهبندی غذا برای مردم مناطق سیلزده هستند را این روزها در اهواز زیاد میشود دید.
سُمیرا زمانی
- 12
- 6