به گزارش شرق، بیستوهفتم آذر سال ۹۴ وقوع درگیری دستهجمعی مقابل تالار عروسی در جنوب تهران به پلیس اعلام شد.
در این درگیری دستهجمعی پسر جوانی به نام همایون و پدرش خسرو با شلیک گلوله زخمی و به بیمارستان منتقل شدند؛ اما همایون به خاطر شدت خونریزی ساعتی بعد تسلیم مرگ شد و پدرش که تحت درمان قرار گرفته بود، صاحب تالار و سه برادر را بهعنوان عاملان درگیری معرفی کرد. بهاینترتیب مرد میانسالی به نام سروش و پسرش شروین ردیابی و بازداشت شدند؛ اما در بررسیها روشن شد دو برادر دیگر سروش به نامهای حامد و حسام به محل نامعلومی گریختهاند. درحالیکه شواهد نشان میداد درگیری به خاطر خصومت قبلی به وقوع پیوسته و حامد عامل جنایت بوده است، پلیس نتوانست ردی از متهمان فراری به دست بیاورد . با گذشت شش سال از این ماجرا سروش و پسرش در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در ابتدای جلسه اولیایدم درخواست قصاص را مطرح کردند. پدر مقتول که در این ماجرا از ناحیه دست زخمی شده بود، گفت: از سالها قبل ما و خانواده حامد با یکدیگر درگیر بودیم و چندین بار با هم دعوا کرده بودیم. آن شب حامد همراه برادرانش مقابل خانهمان آمدند و درحالیکه کلت و اسلحه شکاری همراه داشتند، به ما شلیک کردند که من از ناحیه دست مجروح شدم و پسرم همایون مقابل چشمانم جان سپرد. من به هیچ قیمتی حاضر به گذشت نیستم و تقاضای قصاص دارم.
سپس سروش روبهروی قضات ایستاد و گفت: دو برادرم به نامهای حامد و حسام به کشور آلمان رفتهاند و آنجا زندگی میکنند. حامد بعد از درگیری شبانه از کشور خارج شد اما برادر کوچکم حسام برای تحصیل و به صورت قانونی به کشور آلمان رفت و من خبری از آنها ندارم. متهم در ادامه گفت: ما و همایون و پدرش از سالها قبل با هم بچهمحل بودیم و یکدیگر را میشناختیم و سالهاست با هم اختلاف داریم. چند سال قبل همایون در جشن عروسی برادرم حامد، دعوایی را شروع کرد و شیشههای تالار را شکست. آن شب درگیری سنگینی بین ما رخ داد اما دعوا با میانجیگری پایان یافت. شبی که قتل رخ داد بار دیگر همایون، پدر و دوستانش مقابل تالاری که متعلق به یکی از دوستان ماست آمدند و شیشهها را شکستند و سر همین موضوع درگیری میان آنها و برادرانم شروع شد. چون درگیری بالا گرفته بود من برای میانجیگری و برای اینکه در این درگیری کسی کشته نشود وارد دعوا شدم اما اسلحهای در دست نداشتم.
من سالهاست که از درد کمر رنج میبرم و بههمینخاطر نمیتوانم رانندگی کنم. مدارک پزشکی دارم که نشان میدهد ۱۰ سال است رانندگی نکردهام؛ اما پدر متهم میگوید من آن شب برادرانم را با ماشین مقابل خانه آنها بردم تا دست به قتل بزنند. من در ماجرای قتل همایون دستی نداشتم. سپس پسر این متهم به نام شروین به دفاع پرداخت و گفت: قبول دارم آن شب در درگیری حضور داشتم اما من اسلحه شکاری نداشتم. چیزی که دست من بود سلاح واقعی نبود. یک فندک بود که شبیه به اسلحه بود. همان شب بعد از دستگیری آن را به افسر پلیس تحویل دادم. عمویم حامد با کلت کمری به سمت همایون شلیک کرد. در این میان پدر مقتول گفت: آن شب سروش با اسلحه به دستم شلیک کرد.
شاهدانی دارم که میتوانم آنها را به دادگاه معرفی میکنم. متهمان همگی اسلحه در دست داشتند. با این ادعا قضات دادگاه به شاکی مهلت دو هفتهای دادند تا شاهدان را به دادگاه معرفی کند. در دومین جلسه دادگاه شاهدان یک به یک به تشریح ماجرا پرداختند. یکی از آنها گفت: وقتی درگیری بالا گرفت حامد با اسلحه به همایون شلیک کرد. پدر همایون با دیدن این صحنه به تعقیب حامد رفت. حامد میخواست فرار کند که به زمین افتاد و اسلحه از دستش رها شد. همان موقع دیدم برادر حامد به نام سروش اسلحه را به دست گرفت و به پدر همایون شلیک کرد. سایر شاهدان نیز حرفهای وی را تأیید کردند.
سپس سروش روبهروی قضات ایستاد و منکر شلیک به پدر همایون شد. متهم گفت: اسلحه متعلق به برادرم بود که حالا فراری است. من هرگز در زندگیام دست به اسلحه نزدهام و به پدر همایون شلیک نکردهام. در ادامه سایر شرکتکنندگان در دعوا نیز از خود دفاع کردند. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و حامد را به قصاص، بابت اخلال در نظم عمومی به ۷۵ ماه حبس، به خاطر قدرتنمایی با سلاح به ۳۰ ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق و به جرم حمل سلاح به هفتماهو نیم حبس محکوم کردند.
همچنین سروش به خاطر زخمیکردن پدر مقتول به پرداخت دیه، بابت حمل سلاح به پرداخت جریمه در حق دولت، بابت اخلال در نظم عمومی به سهسالو نیم حبس و به خاطر قدرتنمایی با سلاح به ۱۳ ماه حبس و شلاق محکوم شد. شروین نیز بابت اخلال در نظم عمومی به هفتماهو نیم حبس و شلاق، به خاطر قدرتنمایی با سلاح به ۱۳ ماه حبس و شلاق و به جرم حمل سلاح به پرداخت جریمه در حق دولت محکوم شد. قضات دادگاه سایر متهمان شرکتکننده در درگیری خونین را نیز به خاطر اخلال در نظم عمومی به یک سال حبس و تحمل ۷۴ ضربه شلاق محکوم کردند.
- 15
- 6