روزنامه ایران نوشت: مرد و زن و پیر و جوان ندارد! اعتماد فوری به افرادی که به تازگی با آنها آشنا شدهایم، اشتباه است و باید در روابطی که اخیراً برایمان شکل گرفته، محتاط باشیم و به سرعت رفقای جدیدمان را وارد محافل خصوصیمان نکنیم، یا حتی به خانهمان دعوت نکنیم و به خانهشان نرویم! شاید این هشدار خیلی سطحی و ابتدایی به نظر برسد و در نظر اول گمان کنیم که این توصیه پیش پا افتاده را هر کسی میداند! اما در هر سن و سال و موقعیتی که هستید، گمان نکنید که در دام افراد تبهکار گرفتار نمیشوید چون این افراد خیلی خوب میدانند از چه دری وارد شوند که اعتماد شما را جلب کنند!
شکار ۲۰ زن و مرد توسط روباه
همه ۲۰ زن و مرد این پرونده در مدت کوتاهی بعد از آشنایی با یک پسر جوان به نام ابوالفضل در دام او گرفتار شدند، آن هم فقط به خاطر اینکه در این مدت کوتاه، به او اعتماد کردند که تاوان این اعتماد برایشان خیلی سنگین تمام شد.
متهم با ترفندهای مختلف خود را به طعمههایش نزدیک میکرد. در برخی موارد افرادی را که برای کار یا تحصیل به تهران آمده و دنبال هم خانه میگشتند، شناسایی میکرد. گاهی هم طرح دوستی میریخت و برای ساعتی گپزدن و صرف چای خودش را به خانه آنها دعوت میکرد. او قربانیان خود را از میان زنان و مردانی با هر سن و سال انتخاب میکرد و برایش فرقی نمیکرد که چه اقشاری را فریب دهد؛ هر جا که نقشهاش میگرفت، اقدام به اجرای آن نقشه میکرد.
سرهنگ کارآگاه علی عزیزخانی ریاست پایگاه هشتم پلیس آگاهی تهران که با تلاش شبانهروزی و با کمک دیگر مأموران این پایگاه، موفق به شناسایی و دستگیری متهم پرونده شدهاند، در توضیح این پرونده به خبرنگار ما میگوید: «مدتی قبل شکایتهای سریالی شهروندان با موضوع سرقت اموالشان به دست ما رسید. در بررسیها مشخص شد که این افراد در فضای مجازی یا بوستانهای سطح شهر تهران یا سفرهخانهها با فردی حدوداً ۲۲ ساله آشنا شده بودند. سپس با او قرار ملاقات گذاشته و او اعتماد آنها را جلب کرده و وارد خانهشان شده بود یا اینکه آنها را به مخفیگاه خود کشانده بود. سپس در نوشیدنی آنها قرص خوابآور ریخته و بعد از اینکه طعمههای خود را بیهوش میکرد، اقدام به سرقت اموال آنها کرده و از حساب بانکی آنها نیز سرقت میکرد.»
بازداشت روباه
سرهنگ عزیزخانی در ادامه گفت: «همکاران ما در پایگاه هشتم پلیس آگاهی تهران با اقدامات فنی و پلیسی موفق به شناسایی این فرد شده و سپس او را به یک قرار صوری که در فضای مجازی ترتیب داده بودند، کشاندند که متهم به دام پلیس افتاد و به اعمال ارتکابی اعتراف کرد.»
در حالی که تاکنون ۲۰ زن و مرد از این جوان به اتهام اغفال، سرقت و تهیه فیلم سیاه شکایت کردهاند، احتمال بالا رفتن شمار شاکیان وجود دارد. به همین دلیل با دستور قضایی تصویر متهم بدون پوشش منتشر میشود تا در صورتی که افراد دیگری به دام او افتاده اما به دلیل تهدید فیلم سیاه اقدام به طرح شکایت نکردهاند، برای ثبت شکایت خود به پایگاه هشتم پلیس آگاهی مراجعه کنند.
گفتوگو با روباه
تهیه فیلم سیاه به خاطر بدهکاری خرید موتور!
وارد حیاط پایگاه هشتم پلیس آگاهی که میشود، همه کسانی که موضوع پرونده را میدانند اما او را ندیدهاند، تعجب میکنند! جوانکی است با قد و قامتی کوتاه و ریزنقش که خود را دانشجو معرفی میکرد. ظاهرش با آن عینکی که بر چشم دارد، بیشباهت به یک دانشجوی درسخوان هم نیست! صحبت کردنش به اراذل شباهتی ندارد و گویا همه چیز در ظاهرش برای جلب اعتماد مهیا بوده است.
ابوالفضل ۲۲ سال دارد و تا کلاس هشتم بیشتر درس نخوانده است. او فرزند اول یک خانواده همدانی است و وقتی متوجه شد که با درآمد پدرش که یک کارگر فصلی بود و برخی ایام در سال بیکار میشد؛ دخل و خرجشان جور نمیشود، از همدان به تهران آمد و در یک کارگاه تولیدی لباس مشغول برشکاری لباس شد. شاید در همه سالهایی که در تهران مشغول کار بود، چشم امید خانوادهاش به او بود اما آنها فکرش را هم نمیکردند که ناگهان یک نقشه شیطانی در ذهن او جرقه زده و دست به سرقتهای مقرون به آزار بزند.
چند سال است که به تهران آمدهای؟
حدوداً ۵، ۶ سالی میشود.
چه شد تصمیم گرفتی از همدان به تهران بیایی؟
وضع مالیمان خوب نبود. به تهران آمدم تا کار کنم و کمک خرج خانوادهام باشم.
وقتی به تهران آمدی، کجا زندگی میکردی؟
مدتی در خانه اقوام بودم اما بعد به مسافرخانه رفتم.
درآمدت از کاری که میکردی، چطور بود؟
زیاد نبود. ماهیانه حدود ۸ میلیون تومان حقوق میگرفتم.
چه شد که فکر سرقت به سرت زد؟
اخیراً یک موتور خریده بودم که به خاطر خرید آن بدهکاری بالا آورده بودم. با حقوقی که میگرفتم، نمیتوانستم بدهی را پرداخت کنم. برای همین قبل از عید بود که فکر سرقت به سرم زد.
در مورد شیوه و شگرد سرقتها توضیح بده.
در فضای مجازی یا پارکها بویژه پارک دانشجو و سفرهخانهها با طعمههای خود آشنا میشدم. سر صحبت را با آنها باز میکردم و طرح دوستی میریختم. میگفتم که دانشجو هستم و وضع مالی خوبی ندارم. با داستانسراییهایی که میکردم، آنها دلشان برای من میسوخت و من را به خانهشان دعوت میکردند.
این دوستی تا دعوت به خانه آنها چقدر طول میکشید؟
خیلی کم. گاهی ۲ یا ۳ روز. بعضی وقتها هم کمتر از یک نصفهروز به خانهشان میرفتم. بعد در نوشیدنی آنها قرص خوابآور میریختم و وقتی بیهوش میشدند، کارت بانکیشان را سرقت میکردم.
کارت را چطور خالی میکردی؟ مگر رمز را داشتی؟
قبل از رفتن به خانهشان ترتیب یک خرید کوچک را میدادم و میگفتم حساب کنند تا بعداً با آنها پول خرید را حساب کنم. وقتی میخواستند پول خرید از سوپرمارکت را بدهند، رمز کارتشان را حفظ میکردم. بعد هم پول را انتقال میدادم.
شاکیان در شکایت خود گفتهاند که اموال دیگری جز حساب بانکیشان هم سرقت شده است.
من قبول ندارم!
بعضی وقتها هم تو خانهای را برای یک روز اجاره میکردی و طعمهها را آنجا دعوت میکردی!
فقط در یک مورد این کار را کردم.
پولهای سرقتی را چه کردی؟
خرج شد و اصلاً نفهمیدم این پولها چطور از دستم رفت! پول حرام همین است دیگر! برکت ندارد.
میدانی چه مجازاتی در انتظار تو است؟
نه اما ذهنم خیلی درگیر این موضوع است. خانوادهام متوجه شدهاند که من را دستگیر کردهاند اما دلیل آن را نمیدانند.
چرا فیلم سیاه؟!
فیلم سیاه تهیه میکردم تا بعداً از ترس آبرویشان از من شکایت نکنند.
پدر سالخورده من فریب خورد!
خانم جوانی که گفتوگو با او را در ادامه گزارش میخوانیم، یکی از شاکیان پرونده است که به نمایندگی از پدرش طرح شکایت کرده و پیگیر روال قضایی پرونده است.
در مورد جزئیات شکایت خود توضیح دهید.
نیمه خرداد بود که مادرم به سفر رفته و پدرم در خانه تنها بود. پدرم یک مرد ۷۷ ساله مهربان و دل رحم است. صبح روز حادثه برای خرید وسایل صبحانه برای خودش به سوپرمارکت رفته بود که در مسیر با این متهم همکلام شد. او خودش را دانشجو جا زده و به پدرم گفته بود که صبحانه نخورده است. پدرم به او گفته بود که میتواند در شهرستان برای او کار پیدا کند چون در حال ساخت یک خانه در شهرستان بود. میگفت که این جوان از این حرف استقبال کرده بود. بعد پدرم او را برای صرف صبحانه به خانه دعوت کرده بود اما این فرد در چای پدرم قرص خوابآور ریخته و او را بیهوش کرده بود.
بعد از بیهوش کردن پدرتان چه چیزی از او سرقت کرد؟
مقدار زیادی از مسهای مادرم و طلاهای او را از خانه برده بود. مقداری هم پول نقد که در خانه داشتیم، برداشته بود. ۸ میلیون تومان هم از کارت حقوق پدرم برداشته بود. یک دستگاه دریل و کامپیوتر ماشین همسایهمان را هم سرقت کرده بود.
شما چطور متوجه این حادثه شدید؟
مادرم چندین بار با پدرم تماس گرفته بود اما او جواب نمیداد. برای همین نگران شد و از من خواست به خانهشان بیایم. وقتی در را باز کردم، پدرم بیهوش روی تختش افتاده بود. او مبتلا به دیابت است و باید هر چند ساعت یکبار یک خوراکی کوچک بخورد اما نزدیک به ۳۰ ساعت بیهوش بود. سریع او را به بیمارستان رساندیم و ۳ روز در بخش مراقبتهای ویژه بود. بعد که حالش بهتر شد، موضوع را تعریف کرد و شکایت خودمان را ثبت کردیم. دوربینهای مداربسته موجود در محل بازبینی شد و چهره متهم به دست آمد و در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
فکرش را میکردید که به این زودی متهم شناسایی و دستگیر شود؟
نه اصلا! از مأموران پلیس آگاهی واقعاً تشکر میکنیم.
متهم از من اخاذی کرد
یکی از شاکیان جوانی است که عمویش در دام این متهم گرفتار شده بود. زمانی که گوشی عموی این جوان در ابتدای دوستی با متهم، در دست این روباه بوده و هنوز اقدام به اجرای نقشهاش نکرده بود، از روی لیست شمارههای داخل گوشی فیلم گرفته بود. بعد از بیهوش کردن طعمه خود، فیلم سیاهی را که از او تهیه کرده بود، برای برادرزادهاش فرستاد و از او خواست ۵ میلیون تومان پول بدهد تا فیلم را منتشر نکند. همچنین گفته بود جان عمویش در خطر است. پسر جوان هم برای نجات جان عموی خود پول درخواستی متهم را برای او واریز کرده بود.
این شاکی در شرح جزئیات شکایت خود میگوید: «اواسط فروردین ماه امسال بود که فردی برای من پیام فرستاد و گفت جان عمویم در خطر است. او با عموی من آشنا شده و بعد از چند روزی که از رفاقت آنها گذشته، به خانهاش رفته بود. بعد از اینکه عمویم را بیهوش کرد، از او فیلم سیاه تهیه کرده و علاوه بر سرقت از عمویم از من هم اخاذی کرد.»
شکایت کنید
بنابراین گزارش، مقام قضایی با درخواست انتشار عکس بدون پوشش روباه پارک دانشجو از کسانی که در دام ابوالفضل افتادهاند، خواست تا با شناسایی او بدون نگرانی از وجود فیلمهای سیاه و با اعتماد به امانتداری در پرونده به طرح شکایت بپردازند.
- 10
- 4