مأموران در پی این خبر تحقیقاتشان را برای پیداکردن مهرناز آغاز کردند.
درهمینحین خواهر این دختر به مأموران گفت: مهرناز با پسر جوانی به نام کامبیز رابطه دارد و من فکر میکنم او از خواهرم خبر دارد. بهاینترتیب کارآگاهان در ادامه تحقیقات کامبیز را شناسایی و از او بازجویی کردند.
پسر جوان که ادعا کرد از مهرناز خبر ندارد، درباره نحوه آشناییاش با او به کارآگاهان گفت: چندی پیش مهرناز و مادرش را بهعنوان مسافر سوار ماشینم کردم، بعد از چند دقیقه مادر مهرناز در میان راه پیاده شد و دختر جوان با من درددل کرد. او گفت میخواهد با پسری ازدواج کند؛ اما برادرش با این وصلت موافق نیست، برای همین از من خواست به او کمک کنم. آن لحظه خیلی ناراحت شدم و تصمیم گرفتم به او کمک کنم. بعد از آن روز دو بار با یکدیگر به رستوران رفتیم و چند باری تلفنی صحبت کردیم.
در ادامه روند تحقیقات مهرناز به اداره پلیس مراجعه کرد و درباره علت ناپدیدشدنش به مأموران گفت: بهخاطر ترس از آبرویم به مشهد رفته بودم، چند روز قبل پسری که دوستش داشتم به من تجاوز کرد، خیلی حالم بد بود و نمیتوانستم به خانه برگردم، بههمیندلیل تصمیم گرفتم به مشهد بروم و چند روز خودم را پنهان کنم.
او ادامه داد: چند ماه پیش در خیابان با کامبیز آشنا شدم، او چند بار از من خواست به خانهشان بروم؛ اما قبول نکردم تا اینکه روز حادثه بهزور من را سوار ماشین کرد و با خود به خانه برد، خواستم از دستش فرار کنم، اما موفق نشدم و درنهایت کامبیز به من تجاوز کرد.
بهاینترتیب با توجه به شکایت مهرناز و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه کامبیز صادر و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه پنجم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. کامبیز در اولین جلسه رسیدگی در جایگاه ویژه ایستاد و ادعا کرد بیگناه است و هرگز به دختر جوان نزدیک هم نشده است. بااینحال قضات کامبیز را مجرم تشخیص دادند و او را به ٩٩ ضربه شلاق و دو سال تبعید محکوم کردند؛ اما کامبیز به رأی اعتراض کرد و پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه هشت دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
در این جلسه مهرناز در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: مدتی است نامزد کردهام و بهخاطر حفظ آبرویم در مقابل خانواده شوهر آیندهام، از شکایت صرفنظر میکنم. او درباره زمان حادثه دچار تناقضگویی شد و به قضات گفت: پس از اینکه از مشهد به تهران برگشتم، کامبیز به راهآهن آمد تا من را به خانه برساند؛ اما در میان راه مسیرش را عوض کرد و به مکان دیگری رفت.
سپس کامبیز در برابر قضات ایستاد و حرفهایش را بار دیگر تکرار کرد.
در پایان قضات کامبیز را به ٩٩ ضربه شلاق و شش ماه کار اجباری در فضای باز محکوم کردند، اینبار نیز کامبیز به رأی صادرشده اعتراض کرد و گفت: مهرناز دروغ میگوید، اگر مدعی است من به او تجاوز کردهام چرا آدرس خانهای را که او را بردهام نمیدهد. مهرناز فقط میخواهد از من اخاذی کند؛ او بارها از من طلب پول کرد، اما من حاضر نشدم به او پولی بدهم، بههمیندلیل او این داستان را سرهم کرده است.
با اعتراض متهم، پرونده در اختیار شعبه ٣٢ دیوان عالی کشور قرار گرفت، دیوان اعتراض را وارد دانست و پرونده را برای رسیدگی مجدد در اختیار شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران قرار داد تا بار دیگر بررسی شود.
کامبیز بهزودی برای سومینبار برای این پرونده پای میز محاکمه میرود.
- 9
- 4
سعید
۱۳۹۶/۴/۲۰ - ۱۱:۴۵
Permalink