در اولین پرونده که جلسه رسیدگی به آن در شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، پسر جوانی که برای میانجیگری میان زوجی اقدام کرده و مرتکب قتل شده بود، مورد محاکمه قرار گرفت. این جوان که پیش از این و با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شده بود، موفق شد با حمایت خانوادهاش از قصاص رهایی یابد و این بار به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت.
در ابتدای جلسه رسیدگی کیفرخواست علیه متهم خوانده و از سوی دادستان تهران به لحاظ جنبه عمومی جرم برای او درخواست حکم قانونی شد. در ادامه وقتی مرد جوان در جایگاه حاضر شد، اتهام قتل را قبول کرد و در توضیح چگونگی آن گفت: قتل زمانی اتفاق افتاد که من ۲۱ساله و بسیار جوان بودم. من اهل دعوا و درگیری نیستم و قصدم میانجیگری بود. وی گفت: من سنگکار هستم و با شوهرخواهرم به نام مراد همکار بودم. گاهی اوقات مراد با من درددل میکرد. او آخرینبار گفت شوهرخواهرش به نام اسماعیل با خواهرش الهه اختلاف دارند و اسماعیل بارها خواهرش را کتک زده است.
مراد از من کمک خواست و گفت: اگر خواهرم از شوهرش جدا شود، بدبخت میشود؛ ما خانوادهای هستیم که طلاق را بسیار بد میدانیم و من میدانم جدایی خواهرم از شوهرش باعث میشود او بسیار سختی بکشد و آبروی ما هم در فامیل میرود. مراد به من گفت شاید اگر دونفری برای صحبتکردن با اسماعیل سراغش برویم، از آنجا که تو نسبتی با او نداری، فایده داشته باشد و به حرف تو گوش بدهد و آنها از هم جدا نشوند. به همین خاطر ما برای فیصلهدادن به اختلافهای خانوادگی خواهر مراد به خانه آنها رفتیم. وی ادامه داد: ما با اسماعیل و الهه صحبت کردیم.
الهه طلاق میخواست تا اینکه اسماعیل برای راضیکردن زنش قبول کرد او را پیش خانوادهاش به شهرستان ببرد و در واقع آنها تصمیم گرفتند به شهرستان مهاجرت کنند تا همهچیز تمام شود. ما در حال صحبتکردن بودیم که یکباره برادران اسماعیل سر رسیدند و با چوب و چماق به ما حمله کردند. آنها اصلا به ما مهلت نمیدادند حرف بزنیم. سعی کردم توضیح دهم ما داریم آشتیکنان برگزار میکنیم و قصدمان بههمزدن زندگی برادرشان نیست اما آنها چنان به سر و صورت ما میکوبیدند که من هم ناچار شدم برای دفاع از خودم و شوهرخواهرم چاقو بکشم. در آن دعوا نمیدانم چطور شد که چاقو به شکم یکی از برادران اسماعیل فرو رفت.
متهم درحالیکه سرش را پایین انداخته بود، گفت: در مدتی که در زندان هستم، سختی زیادی کشیدم تا توانستم با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کنم. در این سالها نامزدم منتظرم مانده است. زمانی که من زندانی شدم، او دختر بسیار جوانی بود؛ میتوانست من را ترک و با کسی دیگری ازدواج کند اما به پای من ماند و وفادار بود. من هم از کرده خودم بسیار پشیمان شدم. در زندان در کلاسهای دارالقرآن شرکت کردم و نگاهم به زندگی تغییر کرد. حالا که خداوند به من رحم کرد و زندگی دوباره به من داد، از قضات دادگاه تقاضا دارم به حرمت ماه مبارک رمضان در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا بتوانم بهزودی از زندان آزاد شوم.
بیرون از این زندان دختری چشمانتظار من است و جوانیاش را برایم گذاشته است؛ درخواست دارم در مجازاتم تخفیف دهید؛ من تعهد میدهم دیگر کار خلافی نکنم و شهروند خوبی باشم. قضات شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران در پایان این متهم را به شش سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند تا بهزودی آزاد شود. در دومین پرونده متهم به قتلی که با پرداخت دیه توانست به زندگی برگردد، اکبر ۳۷ساله بود. وی ۱۰ سال قبل مرد جوانی را به خاطر متلکپرانی در خیابان کشت. هرچند اکبر بعد از ۱۰ سال موفق به جلب رضایت اولیای دم و نجات از قصاص شد اما او در پروندهای دیگر به خاطر حمل مواد مخدر به ۱۰ سال حبس محکوم شده است.
متهم وقتی برای محاکمه به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت، به قضات گفت: اگرچه به خاطر خریدوفروش مواد مخدر به ۱۰ سال زندان محکوم شدهام و تا دوره محکومیتم را نگذرانم نمیتوانم از زندان آزاد شوم اما حالا که رضایت اولیای دم را جلب کردهام، از قضات دادگاه تقاضای کمک دارم. او درحالیکه بهشدت اشک میریخت، گفت: در سالهایی که در زندان بودم، پدرم را از دست دادم. حالا فقط یک مادر دارم که میخواهم به خاطر او زودتر از زندان آزاد شوم. من میخواهم در چند سال آخر عمر مادرم کنارش باشم. در زندان قرآن را حفظ کرده و دیپلم گرفتهام. حالا به حرمت ماه مبارک رمضان از قضات دادگاه کمک میخواهم. در پایان این جلسه هیئت قضائی وارد شور شد و متهم را به ۱۰ سال زندان محکوم کرد.
- 18
- 2