به گزارش ایسنا، "اشرف غنی" رئیسجمهور فراری افغانستان در گفتوگویی با ژنرال سر نیک کارتر، رئیس پیشین ستاد ارتش بریتانیا برای برنامه "تودی" رادیو ۴ بیبیسی گفت که تنها اشتباه او به عنوان رئیسجمهور اعتماد به شرکای بینالمللی از جمله آمریکا بود.
او در این گفتوگو میگوید که خشم افغانها و این که او را مقصر تسلط سریع طالبان بر افغانستان میدانند، را درک میکند.
غنی روز ۱۵ اوت با رسیدن طالبان به دروازههای کابل، کشور را به مقصدی اعلام نشده زمانی ترک کرد که طالبان با خروج کامل نیروهای خارجی در چند هفته تقریبا تمام افغانستان را تسخیر کرده بودند. بیشتر ولایات بدون درگیری تسلیم طالبان شدند. با انتشار خبر فرار غنی از کشور، طالبان وارد ارگ ریاست جمهوری افغانستان شدند و دولت عملا سقوط کرد. او چند روز پس از این اتفاق، در یک پیام ویدیویی از امارات متحده عربی گفت که چون "یک توطئه جانی" در کمین او بود و برای جلوگیری از خونریزی و فاجعه مجبور به ترک کشور خود شد.
غنی در گفتوگوی تازه خود با ژنرال کارتر میگوید که او را قربانی کردند تا مقصر هرج و مرج و بحران افغانستان قلمدادش کنند.
او گفت شرکای بینالمللی به طور مداوم به او فشار میآوردند و اختیارات او را محدود میکردند.
غنی در این گفتوگو همچنین میگوید آماده است که برای تحقیقات از او درباره ادعاهای بردن پول با خود از کابل از دستگاه دروغسنج استفاده شود.
او همچنین میگوید آمریکا پس از توافق با طالبان برای او ضربالاجل هشدارآمیز برای رهایی پنج هزار زندانی طالبان تعیین کرده بود که این کار از عوامل اصلی "اتفاقات اوت" بوده است. او میافزاید که مذاکرات صلح با طالبان "تبدیل به مسالهای مربوط به آمریکا شد، نه مساله افغانها".
متن گفتوگوی ژنرال نیک کارتر با محمد اشرف غنی که در آغاز از او درباره دلیل خارج شدنش از افغانستان پرسیده:
دلیل اصلی من برای خروج، جلوگیری از ویرانی کابل بود. کابل قبلا در جنگهای میان گروهیِ مجاهدین بر سر قدرت، ویران شده بوده، با خاک یکسان شده بود. دو گروه متفاوت از طالبان از دو جهت مختلف در حال وارد شدن به کابل بودند. احتمال یک درگیری شدید بین آنها بسیار بالا بود و شهری با جمعیت ۵ میلیون نفر در معرض نابودی قرار داشت.
چه به یاد میآورید از همان روز، وقتی که از خواب بیدار شدید و دیدید که آن اتفاقها افتاد؟
صبح آن روز، به ذهنم هم خطور نمیکرد که بعد از ظهر من کشور را ترک میکنم. به ما اطلاع دادند که گروه حقانی تعهد داده که وارد کابل نشود. ولی دو ساعت بعد، اینطور نبود. از من خواسته شد که به همکارانم از جمله مشاور شورای امنیت ملی اجازه بدهم تا کشور را ترک کنند. همچنین از همسرم خواستم تا کشور را ترک کند، او مردد بود که این کار را بکند. آنها یک و نیم ساعت قبل از خروج من، محل را ترک کردند. من منتظر بودم، تا اینکه از بسم الله خان (وزیر دفاع وقت) به من زنگ زد و گفت که همه چیز از هم فرو پاشیده است. این زمانی بود که من میخواستم به وزارت دفاع بروم. ۲۵ دقیقه منتظر بودم، ولی خودروها نیامدند. بعد دکتر محب (حمدالله محب)، مشاور شورای امنیت ملی و بعد رئیس"پیپیاس"( واحد محافظت از رئیس جمهور) وارد شدند و گفتند که "پیپیاس" از هم پاشیده و اگر من بر ماندن اصرار کنم، همه آنها کشته میشوند. آنها توانایی حفاظت از من را ندارند. دکتر محب واقعا ترسیده بود. برای من بیش از دو دقیقه فرصت نداد. برنامه و دستور من این بود که آماده شویم و به طرف خوست حرکت کنیم. او به من گفت که خوست سقوط کرده و جلال آباد هم سقوط کرده است. من نمیدانستم که کجا می رویم. تنها وقتی سوار هلیکوپتر شدیم، مشخص شد که ما کشور را ترک میکنیم، این واقعا اتفاق ناگهانی بود.
اخیرا کنگره آمریکا از جان ساپکو، بازرس ویژه آمریکا در امور افغانستان خواسته تا در باره ادعاهایی تحقیق کند که گویا شما زمان ترک کشور، با خودتان مقدار مشخصی پول خارج کردید. فکر می کنم سوال دیگری که خیلی از افغانها می خواهند دربارهاش بشنوند این است که چرا شما افغانستان را به آن شکل ترک کردید که البته توضیح دادید، من می خواستم بگویم که برای شما هم شخصا احتمالا خیلی سخت بوده که در آن مرحله افغانستان را ترک کنید.
البته، سختترین اتفاق ممکن بود. به همین دلیل در یکصد روز گذشته من تنها و درحال نوشتن بودم و به اتفاقات گذشته فکر میکردم. وضع نمی توانست از این سختتر باشد. من مجبور بودم خود را قربانی کنم تا کابل را نجات بدهم و خودم را در معرض شرایطی قرار بدهم که واقعیت داشت. یک کودتای خشن، نه یک توافق سیاسی یا یک روند سیاسی که مردم در آن مشارکت داشته باشند. دوم، من میخواهم قطعا تاکید کنم که هیچ پولی را از کشور خارج نکردهام. هلی کوپترها و اولین مقصد ما در دسترس همه بود تا بررسی کنند. من نه تنها از تحقیق در این باره توسط ساپکو استقبال میکنم بلکه من میخواهم یک تحقیق دیگر هم انجام شود. به محض اینکه این ادعاها مطرح شد، پیشنهاد کردم که تحقیقاتی در این باره توسط سازمان ملل یا یک نهاد بازرسی کننده دیگر انجام شود. شیوه زندگی من بر همه معلوم است. من با پول چه میخواستم بکنم؟ این اتهامهایی است که مشخصا اول از طرف روسیه مطرح و بعد منتشر شد. من خوشحال میشوم که در این زمینه هر نوع تحقیق لازم از من انجام شود از جمله اینکه از دستگاه دروغسنج استفاده شود، یا به هر شیوه دیگری که لازم باشد. من به دلیل تعهد به کشور خود مطرح هستم و مثل خیلیهای دیگر به دلیل رابطهای ویژه با سازمانهای اطلاعاتی یا چیزهای دیگر وارد میدان (سیاست) نشدم.
برگردیم به تفاهمنامهای که در تاریخ ۲۹ فوریه ۲۰۲۰ امضا شد. اکنون وقتی به آن نگاه میکنید، آیا چیزی درباره آن هست که احساس کنید اگربه عقب برگردید، میتوانست طور دیگری انجام شود یا شما میشد بهگونه دیگری رفتار کنید که باعث میشد نتیجه بهتری از آن تفاهمنامه حاصل شود؟
آنچه در ۲۹ فوریه رخ داد، این بود که به جای دستیابی به یک روند صلح، به روندی برای خروج نیروهای آمریکا رسیدیم. در آن زمان طالبان به عنوان مهلکترین سازمان تروریستی شناخته میشد. آن روز دو تفاهمنامه وجود داشت، دو رخداد. اولی در کابل شکل گرفت. استولتنبرگ، دبیرکل ناتو، و اسپر، وزیر دفاع آمریکا اول به کابل آمدند و اعلام تفاهم مشترک کردند. ماهها بود که این به طور موازی همزمان با تفاهم با طالبان در حال انجام بود.
یعنی این در واقع یک رابطه مشترک بین آنها و دولت افغانستان بود، درست است؟
بله.. وقتی به تفاهمنامه نگاه میکنید چهار قسمت دارد. اما چهار بخش دو تفاهمنامه شدیدا با هم فرق دارند.
ببخشید، فکر میکنم لازم است توضیح بدهید منظور از تفاهمنامه دیگر، تفاهم امضا شده میان دولت آمریکا با طالبان در دوحه است.
آن تفاهمنامه توسط سفیر خلیلزاد، در حضور پامپئو، وزیر امور خارجه آمریکا امضا شد. در کابل اسپر، وزیر دفاع گفت این یک تفاهم مشروط است و بازهم گفت دوباره تاکید میکنم این یک تفاهم مشروط است و اگر طالبان به تعهدات خود عمل نکند، این تفاهمنامه از سوی آمریکا لغو میشود.
مهمترین مسالهای که احتمالا یکی از اصلیترین دلایل وقایع ماه اوت است این بود که در تفاهمنامه با ما، که ماهها بر سر آن مذاکرات صورت گرفت، بیان شد که آمریکا در صورت آزادسازی زندانیها از سوی هر دو طرف (طالبان و دولت افغانستان)، برگزاری مذاکرات میان دو طرف را تسهیل میکند. تعداد ]زندانیانی که باید آزاد میشدند[ در آن تفاهمنامه حدود چند صد نفر حداکثر ذکر شده بود. در تفاهمنامه آمریکا با طالبان اما، آمریکا یک تعهد یک جانبه داده بود، که آزادسازی ۵ هزار زندانی طالبان تا دهم ماه مارس تضمین کند.
آیا با شما درباره آزاد کردن ۵ هزار زندانی مشورت نکردند؟
ما قاطعانه آن را رد کردیم. چون من تکلیفم را انجام داده بودم و تفاهمنامه صلح را مطالعه کرده بودم و غیر از موضوع آتشبس همهجانبه و دایمی، آنچه اسپر، وزیر دفاع آمریکا و دبیرکل ناتو آن را تکرار کرده بودند، هیچ مشورتی با ما صورت نگرفت و علاوه بر آن، آمریکا یک جانبه تعهد داد که باقی زندانیان طالبان را هم در سه ماه بعد از آن آزاد کند. ضربالاجلی هشدارآمیز صادر شد، این که ما باید آزادشان میکردیم. تعداد شان اول چند صد نفر بود، بعد به یک هزار رسید و بعد اصرار شدید و کامل وجود داشت که تمامی پنج هزار نفر آزاد شوند. اما طالبان از مذاکرات سیاسی با ما خودداری کردند و گفتند شما چهکاره هستید. و حتی در مورد زندانیان گفتند این تعهد آمریکاست و آمریکا قرار است اجرایش کند. چه از نظر روند کار و چه از نظر نتیجه آن، این مسئولیت باید مشخصا متوجه همان تیم باشد. به خصوص سوال اینجاست که چطور وکلای وزارت امور خارجه آمریکا، اجازه دادند دو تفاهمنامه به شدت متفاوت شکل بگیرد؟ چون تفاوتها با هم نمیتوانست مطابقت کند.
برمیگردم به جایی که این گفتوگو را آغاز کردیم. آیا فکر میکنید اگر همانجا میماندید، میتوانستید کاری کنید که آنها متوجه این موضوع شوند؟
نخیر. چون متاسفانه از من چهرهای کاملا منفی ترسیم کرده بودند و همه اینها به این خاطر رخ داد که ما هرگز فرصت این را نداشتیم که با آنها به مذاکره بنشینیم. سفیر خلیلزاد خودش این را گفت که این تبدیل به مسالهای مربوط به آمریکا شد، نه مساله افغانها. آنها ما را حذف کردند.
شما زمان زیادی، چیزی بیش از صد روز داشتید که به آنچه گذشت فکر کنید. آیا هیچ پشیمانی شخصیای دارید درباره همه اتفاقهایی که افتاد؟ مردم احتمالا خیلی برایشان جالب است بدانند که چه احساسی دارید، و برایتان چه معنایی دارد؟
کارنامه زندگی من نابود شد، ارزشهایم لگدمال شد و مرا قربانی کردند. آمریکا و دیگر همکاران غربی ما این انتخاب را داشتند که یا شیوه جنگیدن شان با ترور را تغییر دهند یا کلا کنارش بگذارند و خارج شوند.اما برای ما خودمختاری ملی تا زمانی که جنگ به این شکل با تروریسم باشد، امکانپذیر نیست. چون تمام مشکلات دیگر ما نسبت به این فرعی هستند.
شما وقتی رئیسجمهور بودید، به وضوح اعلام کردید که این برای شما جنگیدن تا پای مرگ است و همه مسائل مربوط به آن که تا انتها خواهید رفت. اگر به پایان این مساله برگردیم، مطمئنم افغانهای بسیاری هستند که شما را به عنوان رهبرشان نسبت به آنچه اتفاق افتاد، مقصر میدانند. شما احتمالا باید درباره همه اینها پاسخی به آنها بدهید.
قطعا، مقصر دانستن من از سوی آنها کاملا قابل درک است. آنها به درستی من را مقصر میدانند و این حق را دارند. چون من به مشارکت بینالمللی ما اعتماد کردم و این مسیر را پیش گرفتم. به جای مقابله مداوم مثل فرد پیش از من (حامد کرزای)، من، همانطور که شما شخصا شاهد بودید، واقعا همه فشارها را پذیرفتم که از این نتیجه خودداری شود.
اما آنها هم این تحمیل مداوم را درک کنند و امیدوارم که با گذشت زمان متوجه شوند. اما خشم آنها را کاملا میفهمم چون خودم هم در آن شریکم. به همین دلیل، من به این مساله متمرکز هستم که بتوانیم یک راه اساسی به جلو را در پیش بگیریم نه برای مقاصد شخصی، بلکه برای آنکه قادر باشم به افغانستان و جهتی که در پیش میگیرد، کمک کنم که همه ما دوباره بتوانیم به هم تعلق داشته باشیم. و اینجا درسی هم برای جامعه جهانی هست. یک افغانستان بیطرف، موجودیتی به مراتب ماندگارتر است، تا افغانستانی که به میدان جنگ بدل شده باشد یا تابع جنگی از بیرون باشد.
همه ما اشتباه بزرگی کردیم در اینکه فکر کردیم شکیبایی جامعه بینالمللی پایدار خواهد بود. و درسی که گرفتیم این است که ما نیاز داریم در مسیری برای آشتی ملی واقعی، خودمختاری و مسئولیتپذیری نسبت به یکدیگر حرکت کنیم، تا بتوانیم باز هم با هم زندگی کنیم.
- 13
- 6