یک سال از قدرت گرفتن طالبان در افغانستان میگذرد و سیل پناهجویان به ایران و دیگر کشورها، عملیات متعدد تروریستی، به محاق رفتن تحصیل و کار زنان و... گواه روشنی از وضعیت فعلی این کشور و روندی است که هیات موقت سرپرستی این کشور طی کرده است. هیاتی که قرار بود شرایط را برای تشکیل دولت ملی فراهم کند اما نشانهای مبنی بر حرکت طالبان به این سمت دیده نشده و به همین دلیل جهان از به رسمیت شناختن این دولت موقت خودداری کرده است. ابوالفضل ظهرهوند سفیر سابق ایران در افغانستان معتقد است که طالبان تاکنون نه تنها روندی کاملا منفی در حوزههای مختلف طی کرده، بلکه هیچ دستور کار مشخصی نیز ارائه نداده که بر اساس آن مقبولیت پیدا کند. ظهرهوند در گفتوگو با همشهریآنلاین تاکید کرد که طالبان در این یک سال نشان داده که هیچ تفاوتی با ۲۰ سال قبل یعنی پیش از حمله آمریکا به افغانستان نکرده است. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
حدود یک سال از قدرت گرفتن طالبان در افغانستان گذشت. روندها در حوزههای مختلف در این یک سال را چطور ارزیابی میکنید؟ فکر میکنید طالبان توانسته قدرت خود را تثبیت کند؟
یک سال از روی کار آمدن طالبان در ارگ ریاستجمهوری میگذرد. در همین مدت روندها در کشورداری اعم از سیاست خارجی و رابطه با همسایگان، اقتصاد، مسائل اجتماعی و زنان، مسئله بهداشت و مشارکت اقوام در قدرت منفی بوده است. یعنی ما با طالبانی مواجه هستیم که جز انفعال و حرکت در مسیر منفی اقدام دیگری انجام نداده است. البته ممکن است بهانه آنها عدم شناسایی از سوی کشورها به عنوان دولت رسمی باشد اما واقعیت این است که طالبان فاقد دستور کار ایجابی است. آنها هیچ طرحی را به دنیا و افکار عمومی معرفی نکردند که بر اساس آن مقبولیت و مشروعیت پیدا کند. افغانستان در دوران طالبان حتی در بحث امنیت نیز دچار گرفتاریهای بیشتری شده و امروز میبنیم که داعش عملیاتهایی در شمال، غرب، جنوب و مرکز انجام شده که ناظر بر این است که طالبان در این زمینه نیز دستاوردی نداشته است. به طور کلی افغانستان امروز در شرایط خوبی نیست.
مهمترین مطالبه ایران و اکثر کشورهای جهان از طالبان تشکیل دولتی ملی، فراجناحی و فراقومی بود. اتفاقی که تاکنون رخ نداده است. آیا افقی برای مشارکت اقوام و تشکیل چنین دولتی در افغانستان تحت سلطه طالبان وجود دارد؟
وقتی طالبان امروز را با طالبان بیست سال قبل مقایسه کنیم تفاوت محسوسی وجود ندارد. فقط چند چهره کمتر از انگشتان دو دست در این فاصله تربیت شدند که ادبیات دیپلماتیک بلدند و میتوانند با دنیا صحبت کنند. اما بدنه طالبان و نیروهایی که وجود دارند نه تنها منسجم نیستند بلکه رفتار و سخن جدیدی را هم ندارند. موضع درست ایران و اکثر کشورها مبنی بر تشکیل دولت فراگیر برخواسته از واقعیتهای افغانستان است. افغنستان موزاییکی از اقوام است که یک اقلیت ۳۵ تا ۴۰ درصدی آن پشتون است و مابقی اقوام فارسزبان هستند. امروز پس از یک سال همچنان اثری از سایر اقوام و گروهها در قدرت نیست.
ضمن اینکه باید توجه داشت که طالبان نیز نماینده همه پشتونها محسوب نمیشود. طالبان یک جریان ایدئولوژیک تکفیری است که قدرت را با هماهنگی آمریکاییها در افغانستان به دست گرفته است. وقتی شرایط را بررسی میکنیم هیچ دورنمای امیدوارکنندهای برای تشکیل دولت فراگیر و در ادامه به رسمیت شناختهشدن آن وجود ندارد.
داعش امروز در صحنه افغانستان فعال است. ایمنالظواهری در کابل چه میکرده است؟ این موضوع نشاندهنده این است که طالبان هرگز ارتباط خود را با القاعده قطع نکرده است. بنابراین مجموعا طالبان منفعل بوده است و به عنوان یک متغیر وابسته در سناریویی بازی میکند که آمریکاییها برای کل منطقه طراحی کردند. سناریویی که هدف آن تغییر در ژئوپلتیک منطقه است و افغانستان را تبدیل به پایگاهی برای پرش به سمت روسیه و چین و ایران و آسیای میانه میکند.
به نظرتان سیاست دولت در قبال افغانستان در این یک سال چطور بوده است و چگونه باید با طالبان مواجه شد؟
سیاست دولت سیزدهم در قبال افغانستان از دولت قبل به ارث رسیده است. یعنی طی هشت سال دولتهای گذشته ایران میتوانست به عنوان یک بازیگر موثر منطقهای مانع از این اتفاقات در افغانستان شود. دولت آقای روحانی عملا افغانستان را رها کرد. در حالی که پیش از آن ایران و پاکستان دو بازیگر اصلی در افغانستان بودند. اما در هشت سال دولت آقای روحانی استراتژی و سیاست مشخصی در قبال افغانستان پیش گرفته نشد و مذاکراتی که هر از گاهی به شکل چهارجانبه برگزار شد ایران حضور موثری نداشت. این موضوع نشان میدهد که دولت سیزدهم وارث روندی در افغانستان بوده است که با منافع ملی مباینت داشته است.
در چنین شرایطی فکر میکنید دولت باید چه رویکردی را در پیش بگیرد؟
در این شرایطی ابتدا دولت ایران به عنوان صیانتکننده از مرزها و موقعیت خود در برخورد با افغانستان باید طالبان را متوجه وضعیت دشوار خود کند. درست که ما آنها را به رسمیت نشاختیم و نمیشناسیم اما بخشی از مسئولیت سفارت ما در کابل است که با مقامات طالبان وارد مذاکره شود و تلاش کنند تا آنها متوجه این باشند که با این سیاق افغانستان فرجام خوبی ندارد. اگر افغانستان فرجام خوبی نداشته باشد و اتفاقات ناگواری هم رخ دهد ایران و دیگر کشورهای منطقه بیشترین تاثیر را از آن میگیرند. این مشاوره و دیپلماسی با سطحی از دلسوزی هم همراه است. چرا که مهمترین مسئله ما در افغانستان امنیت است که بستر بازگشت ۵ تا ۶ میلیون پناهجو و مهاجر در ایران است.
این موضوع برای ما اولویت است و ایران نسبت به کسانی که در افغانستان امنیت ندارند هم احساس تعهد میکند. امروز حدود ۳۰ میلیون جمیعت در این کشور هستند که قریب به ۲۰ میلیون آن و حتی باقی یعنی پشتونها با ما قرابت فرهنگی و تمدنی دارند. ایران به عنوان کشور مادر همواره دلسوزی خود را به افغانستان و منطقه نشان داده و به این معنا دیپلماسی ما دیپلماسی کمک است. طالبان باید متوجه این وضعیت باشد و تکلیف خود را با خود تعیین کنند. نشان دهند چه نسبتی از پشتونها و به طور کلی مردم افغانستان از طالبان حمایت میکند و سپس سیاست حکمرانی خود را به طور شفاف اعلام کنند. امروز زمزمههایی از عمارت اسلامی و خلافت اسلامی است یا نشانههایی از ارتباط با طالبان پاکستان و القاعده وجود دارد که دورنمایی خوبی را نشان نمیدهد. در چنین وضعیتی شیب منفی افغانستان که مسبب آن نیز طالبان است ادامه خواهد داشت.
نقش ایران را در آینده افغاستان چطور ارزیابی میکنید؟
در پایان باید تاکید کنم که ایران همواره به شکل بالقوه بازیگر اثرگذار منطقه و افغانستان است. چراکه افغانستان در حوزه تمدنی ایران محسوب میشود و اولین ایستگاه ورود به جغرافیایی فرهنگی و تاریخی ایران است و به همین هرگز از این مسائل این کشور جدا نمیماند. اما پاسخ به این سوال که چه باید کرد، مجال و فرصت مناسب و بیشتری میطلبد. قطعا ما راهحلهای متنوعی داریم که میتواند موقعیت ایران در افغانستان را در ترازی که بایسته است بازگرداند.
امیرمحمد حسینی
- 18
- 3