این عکس مأمور طالبان را در حال گشتزنی در خیابانی در کابل نشان میدهد. ازکنار او اما زنی عبور میکند که با نگاه خود یک دنیا حرف با او دارد.
نگاهی پر از غرور و اعتماد به نفس که خشمی پنهان هم در آن مستتر است. مرد طالب اما به او نگاه نمیکند یا بر اساس ملاحظۀ شرعی یا این که به جای دیگر توجه دارد.
طالبان یا طالبها خود را مردان خدا میدانند. مرد خدا باید با آموزۀ خدا بترساند، طالبان اما بیشتر با سلاح می ترسانند و به سلاح اتکا دارند و مشخص نیست اگر اصرار دارند جهان، آنان را به رسمیت بشناسد چرا ۱۷ ماه پس از بازگشت به قدرت بر تن مأموران نظامی و انتظامی خود یونیفورم نمیپوشانند؟
مرد، مسلح است اما سرشار از بدویت و دور از تمدن شهری و از نشانههای دنیای مدرن تنها سلاح را دارد. انگار همه چیز دنیای مدرن بد است الا سلاح! زن، سلاح ندارد ولی نگاه او بر مرد چیره است و انگار میخواهد بگوید چه سادهدل بودیم که گمان میبردیم بازگشتی برای شما متصور نیست.
جهان امروز البته آشکارا به افغانستان بیاعتناست. به خاطر مواد مخدر است یا پایگاه مردمی ۴۰ درصدی طالبان در افغانستان یا ترجیح امنیت بر آزادی مشخص نیست. نگاه این زن اما نشانی از تن دادن به خواست طالبان ندارد و با حضور اجتماعی و انتخاب پوششی که از حداکثر مورد نظر طالبان کمتر است و البته زیبایی طبیعی که کم گناهی نیست نزد زشت پسندان، از زنده بودن جامعهای حکایت میکند که نمی تواند باور کند صلاح همان سلاح است ولابد اگر بتواند از او میپرسد چرا مدام سلاحتان را به رخ میکشید؟ راستی طالبان کی از سلاح دل میکند؟ مشکل جنگسالاران پس از فتح و ظفر و به قدرت رسیدن همین است. نمیتوانند از آن فضا دل بکنند چون هویت خود را آن گونه تعریف کردهاند و یادشان می رود جنگ، قاعده نیست، استثناست و اگر روزی سلاح در دست گرفتی برای رسیدن به صلح بوده است و مرد خدا باید از صلاح سخن بگوبد.
دوباره به عکس نگاه کنید. به نگاهِ زن نگاه کنید! او شهامت چشم دوختن مستقیم به نگاه مرد طالب را دارد. بین چشم های زن و مرد طالب یک خط فرضی در نظر بگیرید. مستقیم به چشم او منتهی میشود! مرد طالب و مسلح چه؟ نه، چون به جای دیگر چشم دارد. نمی دانیم که متوجه نیست یا برای او عادی شده یا ملاحظه دارد یا نمیتواند و جرأت ندارد چشم در چشم بگوید ما مأموریم تا نتوانید آنگونه که دوست دارید زندگی کنید. به تعبیر سهراب سپهری اما : ما هیچ، ما نگاه....
- 9
- 6