به گزارش اعتمادآنلاین، افغانستان همسایه محصور در خشکی شرقی ایران است؛ محل به هم رسیدن سه زیرسیستم منطقهای جنوب آسیا، آسیای میانه و آسیای جنوب غربی آسیا که در محل تصادم رقابتهای ژئوپلیتیک قدرتهای اصلی جنوب آسیا و جنوب غربی آسیا قرارگرفته است. همین امر بهتنهایی میتواند موجب تشدید بیثباتی و ضعف دولت مرکزی در کابل شود، در حالیکه موقعیت محصور در خشکی این کشور وضعیت امنیتی آن را نسبت به مداخلات قدرتهای منطقهای آسیبپذیرتر میکند.
علیرضا مکی کارشناس ارشد روابط بینالملل در مقالهای که مؤسسه آیندهپژوهشی جهان اسلام منتشر کرد نوشت: اگر تحولات دوران بعد از سقوط طالبان را بخواهیم بر مبنای عملکرد نیروهای بینالمللی و بومی ترسیم کنیم درمییابیم که این تحولات بر سه مبنای صلح سازی، ثبات سازی و فرایند دولت ملتسازی استوار بوده که در تمام مدت جنگ افغانستان هر سه اینها در موازات هم بهپیش رفته است، اما درعینحال به نظر میرسد که این فرایند در سایه تشدید اختلافات منطقهای و فرا منطقهای در سایه تغییرات ژئوپلیتیک که از دوران یازده سپتامبر پدید آمده، با آیندهای پر چالش و پیشبینیناپذیر مواجه است.
از طرف دیگر، در حال حاضر مهمترین علامت و نشانه رقابتهای شدید ژئوپلیتیک در این کشور محصور در خشکی، تشدید بروز پدیدههای تروریستی در اقصی نقاط افغانستان است و این مسئله با توجه به تحولات سریع بینالمللی و همچنین با توجه به مشکلات عملی مناطق بومی از شدت و ضعف دورهای قابل ملاحظه است. ازاینرو به نظر میرسد حضور و نمایش قدرت نیروهای ناهمتراز ضد سیستمی در این کشور نهتنها نتیجه تشدید رقابتهای ژئوپلیتیکی است که افغانستان را در مرکز توجهات خود قرار داده، بلکه عملاً بازتولید کننده فضا و زمان موردنیازی است که بازیسازیهای قدرتهای رقیب را امکانپذیر میکند.
با توجه به رویکرد جدید ایالاتمتحده به تحولات جنوب آسیا و نزدیکی هر چه بیشتر واشنگتن به دهلینو و در مقابل نزدیکی اسلامآباد به پکن میتوان با اطمینان خاطر نسبی افغانستان را محل برقراری توازن میان دو محور مذکور دانست. ازاینرو اسلامآباد سعی در توسعه زمین بازی خود در افغانستان خواهد کرد و این کار را با استفاده نیروهای نیابتی نزدیک به سازمان اطلاعات نظامی ارتش پاکستان موسوم به طالبان و یا شورای کویته، با هدف متعادل کردن محور دهلینو – واشنگتن انجام خواهد داد. درعینحال نزدیکی فزاینده به چین ضلع دیگر راهبرد اسلامآباد برای جلوگیری از منزوی شدن از جانب ایالاتمتحده در منطقه است. افزون بر این، حضور و انتقال بخشی از توان و نیروی عامل ناهمتراز و ضد سیستمی نظیر داعش به افغانستان - پس از شکستهای این گروه در عراق و سوریه - مخصوصاً انتقال به مناطق شمال غربی افغانستان و میان مرزهای این کشور و پاکستان نشان از تشدید شرایط امنیتی افغانستان در آیندهای نزدیک دارد. شرایطی که فارغ از نتیجه رقابت و تقابل این دو کشور موجب گسترش و تحکیم پیشبینیناپذیری و شکلگیری معماهای جدید امنیتی در این کشور خواهد شد.
در این میان باید توجه داشت که گرچه نیروهای داعش به دلیل غیربومی بودن و عدم آشنایی با محیط عملیاتی جدید، بهاحتمالزیاد در مقابل نیروهای طالبان که ارتش پاکستان آنها را پشتیبانی میکند، توانایی ایجاد برتری راهبردی را نخواهد داشت؛ اما به دلیل ساختار خاص داعش و قدرت مالی فراوان، مشکلات جدی و فراوانی را برای طالبان پاکستان و افغانستان ایجاد خواهد کرد. شکلگیری این مشکلات میتواند به دو صورت انجام شود:
۱-از دست رفتن نیروهای طالبان در مقابل نیروهای داعش با حذف فیزیکی و طی درگیریهای دو طرف و یا جذب نیروهای هوادار طالبان توسط داعش
۲-تحتفشار قرار دادن منابع مالی طالبان در افغانستان توسط داعش با تغییر جهتگیریها و وفاداریهای لایههای عمیق لجستیک این گروه در منطقه.
این دو عامل بهتنهایی میتواند نیروی محرکه لازمی برای شروع تغییرات در روندهای امنیتی منطقه باشد. عدم مدیریت و کنترل صحیح این وضعیت، و ناتوانی در برقراری توازن قوا میان دو گروه، کنترل شرایط امنیتی را برای نیروهای دولتی دشوار خواهد کرد. نیروهای دولتی در حال حاضر برای حفظ صلح شکننده این کشور با کمبودهای بسیاری در زمینههای مختلف تجهیزاتی، آمادی، پشتیبانی و نیز آموزشی دستبهگریبان است.
ازاینرو با توجه به تأثیرگذاری روندهای امنیتی کشورهای همسایه نظیر افغانستان بر علایق امنیت ملی ایران در منطقه، به نظر میرسد که ایران باید با ابتکار عمل، خود را بیشتر و بیشتر درگیر روند صلحسازی و ملتسازی در افغانستان کند تا بتواند بهنوعی امکان کنترل نبض و مدیریت جریانهای این کشور جنگزده را دست بگیرد.
- 9
- 1