پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۵۲ - ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۲۱۵۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با گلاب آدینه، ‌به مناسبت دریافت جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره پکن

اگر شد چه عالی، ‌نشد چه بهتر

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,گلاب آدینه

به گزارش شرق، هفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم پکن، جایزه بهترین بازیگر زن را به گلاب آدینه اهدا کرد. گلاب آدینه برای بازی در فیلم «آبجی» به کارگردانی «مرجان اشرفی‎زاده» موفق به کسب این جایزه شد. البته گلاب آدینه یکی از بازیگران مهم سینما و تئاتر ایران است که هنوز توانایی‌های بالقوه‌ای در ارائه نقش‌های متفاوت دارد.

 

هرچند که کسب این جایزه، ‌نمایانگر بخشی از توانایی‌های این بازیگر است، ولی به نظر می‌رسد هنوز سینمای ایران، ‌قدردان این بازیگر استثنايی نشده است. نکته جالب هفتمین دوره جشنواره فیلم پکن، ترکیب هيئت داوران آن بود. بیل آگوست، کارگردان مشهور دانمارکی، ریاست هيئت داوران بخش رقابتی بین‌المللی را برعهده داشت.

 

این کارگردان دوبار نخل طلای جشنواره فیلم کن و یک بار نیز جایزه اسکار دریافت کرده است و در کنار او ژان رنو، ‌بازیگر مشهور فرانسوی، مابِل چیونگ، پابلو دل براکو، ژیانک ونلی، رادو جاد و راب مینکوف به قضاوت درباره فیلم‌ها پرداختند. هفتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم پکن از ٢٧ فروردین تا سوم اردیبهشت‌ماه برگزار شد. آدینه احساس خود را موقع دریافت جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم پکن  این‌طور توصیف می‌کند: «مثل شاگرد دبستانی که هدیه دریافت می‌کند یا دختربچه‌ای که به او کارت صدآفرین می‌دهند؛ همان‌قدر برایم خوشحال‌کننده و ‌به همان اندازه گذراست». گفت‌وگویمان را با او می‌خوانید.

 

 چرا نسل بازیگرانی همچون شما به جایزه و اصولا هر تشویقی نگاهی گذرا دارند؟ مگر تشویق،‌ انگیزه ایجاد نمی‌کند. اگر تشویق برایتان گذراست، پس اصولا انگیزه ادامه کارتان چیست؟!

من فکر می‌کنم این مسئله به نسل ما یا نسل جوان ربطی ندارد. بیشتر دوستان و همکارانم چنین حس‌وحالی دارند. وقتی کسی جایزه‌ای دریافت می‌کند، ‌خوشحال می‌شود و مدتی بعد آن حس فروکش می‌کند و تمام.

 

چون آدم به ادامه زندگی‌اش مشغول می‌شود. اگر این‌گونه نباشد، ‌ادامه زندگی برای آدم متوقف و باعث می‌شود که درجا بزند. چون معتقدم فردا روز دیگری است. بنابراین باید امیدوار بود و به کارهای بعدی فکر و برای بهترشدن آن تلاش کرد. به‌همین‌دلیل متمرکزشدن به ادامه کار جذاب‌تر است و انسان را پاگیرتر می‌کند.

 

  اما نکته‌ای وجود دارد؛ اینکه اصولا برای هنرمندان و بازیگران خوب، ‌فرصت بازی‌کردن نقش‌های خوب و کارکردن با فیلم‌سازان بزرگ همیشه پیش نمی‌آید. به‌عبارت‌دقیق‌تر نقش‌های خوب کمتر نوشته می‌شوند و بازیگران هم در هر کاری کار نمی‌کنند. در این صورت آیا همین امیدواری به انجام کارهای خوب، ‌به مرور کم‌رنگ‌تر نمی‌شود؟‌

اول اینکه ناامیدی معنی ندارد. هرروز خوشی‌ها و مشکلات خاص خودش را دارد. پس ناامیدشدن و پاپس‌کشیدن راه‌ چاره نیست.همان‌طور که زندگی راه‌ورسم خودش را دارد، ‌کارکردن هم از اصولی تبعیت می‌کند. هر کسی باید ابعاد و ظرفیت‌های شغلی خود را بشناسد و از همه مهم‌تر میزان توقعات خود از شغلش را در نظر بگیرد. اصلا در ذات هر شغلی چنین نکاتی نهفته است. به‌همین‌دلیل من آمادگی کامل روانی برای پذیرش تمام پستی‌وبلندی‌های بازیگری را دارم. اصلا معتقدم در کلاس‌های آموزش بازیگری و حتی در دانشکده‌های هنری در کنار دروس تخصصی باید چنین نکاتی را به هنرجویان و دانشجویان یاد بدهند. نکاتی مثل توضیح و تبیین مختصات شغلی و نحوه پذیرش آن، پرورش روحی و آمادگی‌های روانی برای مواجهه با مشکلات و... .

 

به نظرم کسانی که ناامید و عصبی می‌شوند، شغل خود را اصلا نمی‌شناسند. مثل بالرین‌های حرفه‌ای که از روز اول به آنها آگاهی می‌دهند که عمر مفید شغلتان محدود است و اگر سنتان به ٣٠، ٤٠سالگی رسید دیگر نمی‌توانید همچون گذشته روی صحنه بروید، اما در تاریخ هنر شاهد بودیم که برخی از بالرین‌ها تاب‌وتحمل پذیرش این واقعیت را نداشتند و متأسفانه به انواع و اقسام مخدرها و آشامیدنی‌های ویران‌کننده پناه بردند!

 

در مورد شغل بازیگری هم این واقعیت وجود دارد که هرچه سنمان بالاتر برود، ‌تعداد نقش‌های مطلوب و خوب هم کمتر و از طرفی هم بازیگر سخت‌گیرتر می‌شود. به نظرم به‌جای اینکه غصه بخوریم، ‌بهتر است آغوشمان را برای پذیرش این واقعیت گشوده کنیم. فقط می‌ماند مسائل مالی که بالاخره هر کسی در هر جایگاهی باید برای خودش فکری کند.

 

  خانم آدینه! با وجود توانایی‌های منحصربه‌فرد شما در بازیگری که در اغلب بازی‌هایتان شاهد آن بودیم، ‌معتقدم که هنوز سینمای ایران آن‌گونه که باید قدر شما را ندانسته است... .

به‌هرحال این نظر شماست و خیلی هم خوشحال شدم! چون این امیدواری را به من می‌دهد که همچنان نقش‌های خوب، ‌فیلم‌نامه‌های دقیق و فیلم‌سازان بزرگ در انتظار من هستند و ان‌شاءالله چنین موقعیت‌هایی از راه برسند. بااین‌حال من در همه جهات زندگی‌ام شعاری دارم و اینکه «اگر شد چه عالی،‌ نشد چه بهتر!».

این جمله از نظر من شگفت‌انگیز است. این جمله تأثیر روانی بسیار عجیبی روی ذهن دارد، ‌پیشنهاد می‌کنم آزمایش کنید.

 

  اصولا فیلم «آبجی»، ‌انتظارات شما را برآورده کرد؟ کارکردن با کارگردانی که نخستین فیلم بلند سینمایی خود را می‌ساخت، ‌چگونه بود؟‌

البته خانم مرجان اشرفی‌زاده، ‌پیش از ساخت «آبجی»، فیلم‌های کوتاه و بلند ویدئویی ساخته‌اند که برخی از آنها جوایز جشنواره‌های داخلی و بین‌المللی را دریافت کرده‌اند. از نظر خودم فیلم «آبجی» راضی‌کننده بود؛ فیلمی سرحال، ‌سالم و سلامت که دوستش داشتم و توقعات من را هم برآورده کرد. چون این فیلم از جنگ، جدال و پرخاشگری دوری می‌کند و می‌گوید که برای حل مشکلات راه‌های بهتری هم هست.

 

  جشنواره فیلم پکن، ‌چگونه جشنواره‌ای بود؟‌

در جشنواره فیلم پکن خیلی به ما خوش گذشت. نه کسی به ما گفت سلام‌علیکم و نه کسی گفت خداحافظ! ما را در هتلی خوب اقامت دادند و پذیرایی خوبی از ما شد، اما حتی یک فیلم هم ندیدیم!

 

  چرا؟

چون کیفی که مربوط به برنامه جشنواره و بلیت‌ها و... بود، ‌دیر به دستمان رسید و جدا از آن اصلا بلیتی در آن نبود! وقتی هم به راهنمایمان گفتیم، ‌گفتند شما نمی‌توانید فیلم خودتان را ببینید! دست‌آخر هم نفهمیدیم چه شد! حالا آنها سؤال ما را چگونه فهمیدند و ما هم پاسخ آنها را چگونه درک کردیم را بالاخره متوجه نشدم! خلاصه فقط فهمیدیم نمی‌توانیم فیلم ببینیم!

 

  با مردم هم برخوردی نداشتید؟

طبعا چون در سالن نمی‌توانستیم فیلم خودمان را ببینیم، درنتیجه مردم را هم ندیدیم! فقط یک روز جلسه مطبوعاتی برگزار کردند که در آن تعدادی خبرنگار حضور داشتند و ما هم شرکت کردیم. از نوع سؤالات مشخص بود که فیلم را پسندیده‌اند. بعد از آن هم در مراسم اختتامیه شرکت کردیم و جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کردم.

 

  اما هيئت داوران جشنواره از افراد شناخته‌شده سینما بودند. با آنها ملاقاتی نداشتید؟

انتخاب از سوی این هيئت داوران برایم خوشحال‌کننده بود. منتها در مراسم تا فارغ شدم، داوران جشنواره را ترک کرده بودند. فقط ملاقاتی کوتاه با آقای ژان رنو داشتم که ایشان اظهار خوشحالی کردند!

 

  جشنواره، ‌جایزه نقدی هم داشت؟‌

خیر. آنها اصلا جایزه نقدی ندارند؛ اما جایزه جشنواره یک مجسمه بسیار زیبا بود به نام

«Tiantan Award» و در کنارش هم گواهی‌نامه جشنواره را با امضای بیل آگوست به من دادند... .

 

فرانک آرتا

 

 

  • 14
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش