مهمترین عناوین خبری
یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۴:۴۳ - ۱۳ آذر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۹۰۳۴۱۳
موسیقی

روایت علیرضا افتخاری از تاج آواز ایران

علیرضا افتخاری,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,موسیقی
خواننده نامدار موسیقی ایران از استاد خویش می‌گوید: از آزمون باربد که برمی‌گشتم، خدمت استاد تاج رسیدم و ایشان گفتند نذر کرده بودم که شما در این آزمون حائز رتبه برتر شوید.

امروز سی و ششمین سالگرد خاموشیِ «تاج آواز ایران» است؛ مردی که آواز با صلابت و حنجره قدرتمندش، او را به یکی از قله‌های بلند و استوار تاریخ آواز ایرانی بدل کرده است.

امروز، سیزدهم آذر ماه است و تکیه سیدالعراقینِ گورستان پرشکوه و باستانیِ «تخت فولاد» اصفهان باز هم مانند هر سال، میزبان جمعی است که به یاد مردی دور هم جمع می‌شوند که از عمق جان در آواز افشاری خوانده است: «اگر آن عهدشکن بر سر میثاق آید / جان رفته است که در قالب مشتاق آید»؛ امروز سال‌مرگ بزرگ ‌استادی است که گرچه به‌رسمِ روزگارِ خود کم تصنیف خوانده، همان‌هایی که خوانده اما همه خاطره‌انگیز است و ماندگار؛ خاطره‌هایی از جنس «آتش دل» (در دل آتش غم رخت تا که خانه کرد...) یا «به اصفهان رو» (به اصفهان رو، که تا بنگری بهشت ثانی...). 

امروز یادآور سیزده آذر ماه ۱۳۶۰ است؛ روزی که قلب مردی مرد و استادی استاد، هم در هنر و هم در اخلاق، از حرکت بازایستاد. امروز سال‌روز درگذشتِ یکی از «یاران زنده ‌رود» است، هم‌نوای تار جلیل شهناز و نی حسن کسایی، استاد جلال‌الدین تاج اصفهانی است؛ خواننده بزرگی که خوانندگان بزرگی افتخار شاگردی او را داشته‌اند. 

استادانی چون علیرضا افتخاری ، سیدرضا طباطبایی، علی رستمیان، احمد مراتب، علی‌اصغر شاهزیدی، محمدتقی سعیدی، ناصر یزدخواستی و فضل‌الله شاه‌زمانی جزو سرشناس‌ترین شاگردانِ استاد تاج هستند.

به مناسبت سال‌مرگ استاد تاج اصفهانی، ایرنا گفت‌وگوی با علیرضا افتخاری ترتیب داد تا این استاد نامدار آواز ایران، از منش و شخصیتِ ممتاز استادِ والامقام خود حکایت کند؛ گفت‌وگویی که از لابه‌لای سطرهای آن به‌خوبی می‌توان عشق، احترام و ارادت افتخاری را به استاد سفرکرده خویش احساس کرد.

** مواظب باشید دلی را نشکنید 

جناب استاد افتخاری، مهم‌ترین ویژگی اخلاقی مرحوم استاد تاج که همیشه شما را به یاد ایشان می‌اندازد، چیست؟ 

- استاد تاج همواره این بیت از سعدی را به زبان می‌آوردند: «دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی / زنهار بد مکن که نکرده است عاقلی».

ما می‌بینیم که متأسفانه همه جا گویی جز دل‌شکنی برای یکدیگر چیزی به ارمغان نمی‌آوریم. 

استاد تاج، رحمت‌الله علیه، همیشه تکیه کلامشان بر دل‌نشکستن تأکید داشت؛ که آقا، کاری نکن که آه یک نفر تو را بگیرد. ای آقایی که ادعا می‌کنی من رئیسم یا من مدیرم، دل زیردست خود را مشکن. دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی!

استاد تاج از نظر اخلاقی به‌گونه‌یی بود که سعی می‌کرد حتی پا روی مورچه‌یی نگذارد. ایشان حتی حواسشان بود که مانند برخی افراد که با طمطراق و غرور پایشان را روی خاک می‌گذارند و حرکت می‌کنند، پا روی خاک نگذارند. حواسشان بود که خدای ناکرده حرفی یا سخنی را به زبان نیاورند که دلی را آزار بدهد. باید بدانیم که همه گرفتاری‌های ما به سبب دل‌شکنی یکدیگر است. چرا بچه من یا بچه‌های ما دلشان باید در دانشگاه بشکند؟ منِ پدر چه می‌توانم بگویم وقتی مثلاً رئیس دانشگاه دل بچه مرا می‌شکند؟ شاید کسی نداند، اما منِ پدر این را می‌دانم و منِ پدر باید بلرزم و بگویم چرا؟ اما راه چاره‌یی هم ندارم.

متأسفانه امروز می‌بینیم که همه جا موجب دلشکستگی یکدیگر هستیم؛ با زبان، با قلم و یا حتی در خیابان هم که شده، گاه یکدیگر را آزار می‌دهیم. 

تأکید استاد تاج در کلاسشان نه بر روی ردیف بود و نه آواز؛ بیشترین تأکید ایشان تنها بر روی اخلاق بود و می‌گفتند بچه‌ها مواظب باشید دلی را نشکنید.

اصلاً موسیقی برای چه پدید می‌آید؟ برای اینکه دشمنی‌ها را از میان ببرد. پس منِ افتخاری که چهل سال آواز خوانده‌ام، برای چه بوده است؟ برای اینکه فرزندانم، فرزندانِ همه ما آزار نبینند؛ برای اینکه خوب زندگی کنیم. بدقولی و بدقراری نکنیم؛ اگر یک برگه‌یی را امضا کردیم، باید تا پای جان پای آن برگه بایستیم، اما متأسفانه می‌بینیم که این مسائل رعایت نمی‌شود.

** روح تاج مراقب من است

بی‌تردید همین نگرشِ اخلاقی مرحوم استاد تاج در مقام و جایگاه والای ایشان نیز مؤثر بوده است.

- بله، به همین دلیل بود که شد استاد تاج، شد جزو اولیاءالله، شد آن کسی که امروز نیز روحش مراقب اَمثال ما و شاگردانش است. من هر قدر هم که آسیب ببینم، روح تاج نمی‌گذارد آبروی علیرضا افتخاری کم و زیاد شود. 

استاد جلال تاج شخص خاصی بودند؛ ایشان در جوانی معمم بودند و پدرشان نیز یکی از روحانیان بزرگ و صاحب‌نام شهر اصفهان بودند. خود استاد تاج نیز یک شخصیت روحانی و ممتاز داشت.

** نگاه زیبا به یکدیگر نداریم

شاید بخشی از پریشانی موجود در فضای موسیقی ما هم که سبب شده کمتر مانند گذشته اثر ماندگاری پدید بیاید، به دلیل کم‌رنگ شدن همین نگاه اخلاقی و وجدانی در مناسبات بین اهالی موسیقی باشد.

- دل‌شکنی آقا! سببش همین دل‌شکنی است؛ شخص می‌خواهد برای خودش جایی بازکند، من را بیرون پرت می‌کند! در حالی که ما جای کسی را تنگ نکرده‌ایم، اما مدیر برنامه‌اش می‌گوید هر طور شده، با حرف یا با نقد، به فرض علیرضا افتخاری را اول بزنیم تا بعد تو بتوانی خود را نشان بدهی. این، مثل این می‌ماند که شما یک کوزه پر از گُل پشت پنجره گذاشته باشی، بعد همه را برداری و به جایش یک عروسک پلاستیکی بگذاری تا خودنمایی کند.

متأسفانه امروز ما دچار این مسائل هستیم، مسائلی که آدم را می‌زنند تا خودشان را نشان بدهند. در اروپا و آمریکا این مسائل وجود دارد و شاید در کارهای رقابتی، گاه یکدیگر را قلع و قمع کنند، اما باید توجه کنیم که ما مسلمانیم، ما ملتی هستیم که خودمان را جزو عاشقان پیامبر (ص) و مولا علی (ع) و ائمه (ع) می‌دانیم؛ پس باید علی‌وار مسائل را حل‌ و فصل کنیم، نه اینکه به هم نیش بزنیم.

متأسفانه نمی‌دانند که «با نوایی می‌توان یک شهر دل در خون نشاند»؛ کافی است فردِ دل‌شکسته تنها یک آه بکشد، دیگر همه چیز تمام خواهد شد. پس ای کاش دل‌شکنی نکنیم و روحیات یکدیگر را خراب نکنیم، زیرا همه زندگی ما به روحیات ما بستگی دارد.

چرا به یکدیگر نگاه زیبا نداریم؟ چرا نگاهمان به هم خصمانه است؟ در این میان برخی افراد هم که خوبی می‌کنند، متأسفانه به قصد خودنمایی خوبی می‌کنند. باید پرسید چرا دل می‌شکنیم؟ چرا به گوش هم سیلی می‌زنیم؟ آیا برای دنیا این کار را می‌کنیم؟ ما به دنیا نیامده‌ایم که یکدیگر را برنجانیم؛ ما مسافریم و دو، سه روزی قرار است اینجا باشیم و بعد باید برویم، اما انگار این را فراموش کرده‌ایم و از یاد برده‌ایم که آخر سر جایمان زیر خاک است و بعد هم آن خاک را آسفالت می‌کنند و رقص تایر روی خاک ما نقش می‌شود.

**استاد تاج شاگردانش را فرزندانِ خود می‌دانست

جناب استاد، شما از چه سالی خدمت استاد تاج رفتید و محضر ایشان را درک کردید؟

- از سال ۱۳۴۹ که تلویزیون اصفهان نیز تأسیس شد، من خدمت استاد تاج رسیدم. استاد حسن کسایی، رحمت‌الله علیه، هم کنار کلاس استاد تاج کلاس داشتند و نی درس می‌دادند. البته استادان دیگر هم بودند، اما برجسته‌ترین استادان، همین استاد تاج و استاد کسایی بودند. ما هم سعی می‌کردیم همچون فرزندی در خدمتشان باشیم. 

خود استاد تاج نیز همیشه همه شاگردانشان را «بابا» خطاب می‌کردند. اگر به ایشان می‌گفتند، «شاگردت، افتخاری»، ایشان می‌گفت نه پدرم، افتخاری فرزند من است. 

استاد تاج نمی‌گفت من استاد این‌ها هستم و این‌ها هم شاگردان من هستند، بلکه می‌گفت این‌ها فرزندان من هستند. استاد تاج اصلاً یک دنیای دیگری برای خودشان داشتند و بسیار مهربان بودند.

[با خنده می‌گوید] ای کاش من هم در اصفهان می‌ماندم و تهران نمی‌آمدم و یک سری مسائل را نمی‌دیدم. به هر روی امیدوارم به یاری خدا جوان‌ها راه بزرگ‌ترهایشان را بروند و به پیشکسوت‌ها احترام بگذارند.

** ماجرای آلبوم‌ و تصنیفی که علیرضا افتخاری به یاد استاد خود خوانده است

جناب استاد افتخاری، اگر اشتباه نکنم، نخستین آلبومی که با صدای شما منتشر شد، «آتش دل» بود که آن را به یادِ استادتان، مرحوم تاج اصفهانی، اجرا کردید؛ از شکل‌گیری آلبوم «آتش دل» بفرمایید.

-مرحوم استاد فرامرز پایور، رحمت‌الله علیه، به اصفهان آمدند و مهمان شخصی بودند. سر میز ناهار بنده خدمتشان بودم و خواندم. ایشان آن را با دست مبارکشان نُت کردند و بعد استاد مهرداد دلنوازی کارها را از استاد گرفتند و کار با نظارت خودِ استاد پایور در استودیو بِل ضبط شد و من هم کار را خواندم. آوازهای آن آلبوم را با تار استاد هوشنگ ظریف و نی استاد محمد موسوی اجرا کردیم و تصانیف را هم زیر نظر استاد پایور اجرا و ضبط کردیم.

** آلبوم کاروان 

شما آلبوم دیگری را هم به نام «کاروان» با تنظیم دوستِ صمیمیتان، استاد مهیار فیروزبخت، اجرا کرده‌اید که در آن آلبوم نیز تصنیف‌های استاد تاج را به زیبایی خوانده‌اید.

- آلبوم «کاروان» از ساخته‌های استاد عبدالحسین خان برازنده بود که آقای فیروزبخت آن‌ها را تنظیم کرده بود. آن آلبوم شامل تصنیف‌هایی است که استاد تاج خوانده بودند.

**در وصف آلبوم نوای اساتید 

سال ۱۳۸۷ هم شما در آلبوم «نوای اساتید»، قطعه «به یاد استاد تاج» (روزی آن حنجره آوازی داشت...) را خواندید و دوباره ارادتتان را به استادتان نشان دادید. درباره این تصنیف هم لطف بفرمایید کمی توضیح دهید.

- «گر تو خواهی که بجویی دلم، امروز بجوی / ورنه بسیار بجویی و نیابی بازم» [بیتی از سعدی که استاد افتخاری آن را در میانه تصنیفِ «به یاد استاد تاج» به زیبایی به آواز خوانده است.].

بله، این تصنیف را من در رثای استادم خوانده‌ام. موسیقی این کار، آهنگ بسیار خوبی است که استاد فضل‌الله توکل آن را ساخته. خودِ استاد توکل به من گفتند اگر صلاح می‌دانی این کار را اجرا کنیم، که من هم امتثال امر کردم و این تصنیف را به یاد استادِ عزیزم، تاج اصفهانی، خواندم.

** تاج‌زاده! اول شعر را تحویل بده، بعد تحریر بده

جناب استاد، از روزگاری که همراه با دیگر شاگردانِ استاد تاج سر کلاس ایشان بودید کمی بفرمایید.

- سر کلاس استاد تاج بچه‌ها حالتی را داشتند که گویی الآن قرار است پدرشان از سفر بیاید و وارد کلاس شود؛ همه ما این‌گونه مشتاقانه منتظر استاد می‌ماندیم تا به زیارت استاد نائل شویم. بعد هم که استاد تشریف می‌آوردند، پدر [لفظی است که استاد افتخاری برای استاد تاج به کار می‌برند] برایمان حکایاتی می‌گفتند. از جمله حکایت‌هایی از روانشاد استاد سید رحیم [استاد سید عبدالرحیم اصفهانی که مرحوم استاد تاج نزد ایشان شاگردی می‌کردند.] تعریف می‌کردند. 

مرحوم استاد سید رحیم دندان‌هایشان به گونه‌یی بوده که گویا گاهی موقع حرف زدن، دندان‌هایشان روی هم قرار می‌گرفته و حرف می‌زدند. استاد تاج دقیقاً با همان حالتِ سید رحیم به ما می‌گفتند که «استادم، سید رحیم می‌گفتند تاج‌زاده! [یعنی خودِ استاد] اول شعر را تحویل بده، بعد تحریر بده». یعنی ما باید امانت‌دارِ شعر باشیم و وقتی شعری از شیخ اجلّ سعدی یا حضرت حافظ می‌خوانیم، باید مواظب باشیم که وسط بیتِ شعر تحریر نزنیم، زیرا اگر فردی خواست بیت را ترجمه و تفسیر کند، گمان نکند تحریر هم جزو شعر است. این را استاد تاج نمی‌پسندیدند که بین شعر تحریر نابجا زده شود؛ از این‌رو می‌گفتند اول شعر را تحویل بده، یعنی معنای شعر را به ‌درستی و به‌ تمامی به مخاطب تحویل بده، بعد تحریر بزن.

** مکتب آواز اصفهان مانند فرش اصفهان و مسجد شیخ لطف‌الله است

و اگر اشتباه نکنم، این تأکیدِ بر شعر، یکی از اصل‌های مکتب آواز اصفهان است.

- بله؛ این مکتب آواز اصفهان درست مثل فرش اصفهان و گنبد شیخ لطف‌الله اصفهان است که ویژگی‌های خاصِ خود را دارد.

** خوانندگان ما در مکتب اصفهان در برابر شعر باادب بودند 

چه تشبیه زیبایی!

- شما شباهت فرش و موسیقی را در نظر بگیرید، کناره فرش انگار برای خود یکی نُتی دارد؛ لچکی‌اش یک نُت دارد، میانه و ترنجش و گل‌ها و گل‌پیچک‌هایش هم گویی نُتی است جداگانه. در کنار این، موسیقی مکتب اصفهان از فضای شهر اصفهان و یا حتی صحبت کردنِ مردم اصفهان و شمرده و بجا صحبت کردنشان نیز اثر گرفته است. 

استاد روانشاد جلیل شهناز و استاد حسن کسایی و استاد عبدالحسین برازنده و استاد ساغری و دیگر استادان بزرگ موسیقی اصفهان در موسیقی خود فضایی را ایجاد می‌کردند، که نشان می‌داد اینان اهل اصفهان هستند. خوانندگان ما در مکتب اصفهان در برابر شعر باادب بودند، یعنی خواننده طوری شعر سعدی را می‌خواند که گویی دارد در برابر خود سعدی شعر می‌خواند؛ بنابراین شعر را جویده جویده نمی‌خواند. به بیان دیگر این خوانندگان شعر شاعر را کاملاً مؤدبانه و شمرده‌ شمرده می‌خواندند و جاهایی که باید مکث کنند و جمله‌بندی‌ها و ادوات تحریر را با حساب و کتاب اجرا می‌کردند.

اصلش نیز همین‌طور است؛ خواننده اگر شعر خیام را می‌خواند، باید حس کند که خیام در برابر او نشسته است و دارد به آواز او گوش می‌دهد. ببینید، استاد تاج به دلیل همین مسائل است که خداوندگار آواز ایران است. خیلی از خوانندگان می‌گویند زمان اجازه نمی‌دهد که بخواهیم بیت‌های یک آواز را به‌شکلی طولانی بخوانیم. اما باید توجه داشت که خواننده باید طوری آواز بخواند که مخاطب بتواند به راحتی شعری را که او می‌خواند، بنویسد و جا نمانَد. در غیر این‌صورت معنای شعر به‌طور کامل انتقال پیدا نمی‌کند. البته این کار، دشواری‌های خاص خود را دارد، اما رعایت همین مسائل است که رفته‌رفته خواننده را استاد می‌کند. استاد تاج، استاد این نوع سبک و اسالیب بودند.

** وقتی تاج شنید فردی پشت سر او صحبت کرده

«مناسب‌خوانی» یکی از ویژگی‌های مکتب آواز اصفهان است که هم در آواز استاد تاج به بهترین شکل تجلی داشته و هم بسیاری از بزرگان مکتب اصفهان، از جمله جناب‌عالی، آن را دارا هستند. لطفاً قدری هم از «مناسب‌خوانی» استاد تاج بفرمایید.

- ببنید مناسب‌خوانی یعنی اینکه اگر برفرض چهارشنبه‌سوری بود و همه دور آتش نشسته‌ بودند، فردی مثل استاد تاج اگر می‌خواست در چنان فضایی بیتی را به آواز بخواند، حتماً باید بیتی را می‌خواند که آتش و آن فضا را در خود داشته باشد؛ از این‌رو می‌خواند: «بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد...». 

در مورد موقعیت‌های دیگر نیز همین‌طور است؛ از کنار جوی آب گرفته تا توجه به دوست.

خاطره‌یی هم بگویم که هم به مناسب‌دانی استاد تاج مربوط است و هم اخلاق والای او. یادم است که در منزل روانشاد شاطر رمضان ابوطالبی گفتند آقای تاج، فلان دوست، که اسمش را نیاورم بهتر است، پشت سر شما صحبت می‌کرد. من، بنده هم به حکم یک شاگرد کوچک در آن مجلس نشسته بودم؛ دیدم که آقای تاج فرمودند «عجب! عجب! حتماً دلش هوای مرا کرده؛ وخیزم برم یه سر بهش بزنم». تاج نگفت برای چه پشت سر من حرف زد؛ گفت حتماً فلانی دلتنگ من شده، برم او را ببینم. شما گذشت این مرد را ببینید.

یا یک مورد دیگر؛ به استاد تاج می‌گفتند این آوازی که شما خواندی، از لحاظ نُتی اندکی کم و زیاد نبود؟ ایشان پاسخ می‌دادند که پدرم، من یک عمر است که کم‌ و زیاد می‌خوانم؛ یا به ایشان می‌گفتند، این آوازی که خواندید، خارج نبود؟ ایشان با آن مقام و مرتبه والا که تأکید می‌کنم خداوندگار آواز ایران است، می‌گفتند عجب! بله پدرم، یک عمر است که بنده خارج می‌خوانم. ببینید، خیلی حرف است که کسی این‌‌طور پاسخ بدهد. این، یعنی او تسلیم محض است؛ این روحیه و منش، گویی ورای طبیعت است و گویی باید عالمی چون ارسطو بیاید که بتواند فلسفه چنین مَنشی را تحلیل کند؛ این‌ها راز انسانیت است.

** امروزه زندگی نمی‌گذارد آن آوازها از گلو بیرون بیاید

میراث‌داران مکتب آواز اصفهان و به‌ویژه شاگردان استاد تاج همه جزو بهترین خوانندگان سرزمین ما هستند که شما، خودتان یکی از سرآمدان و بهترین نمونه‌های این نوع تربیتِ آوازی هستید؛ می‌خواهم دیدگاه کارشناسانه شما را درباره نسل تازه خوانندگانی که تحت تأثیر اسالیب مکتب آواز اصفهان می‌خوانند، بدانم.

- ببینید، قدیمی‌ها می‌گویند موسیقی از شیراز آمد، در اصفهان تکمیل شد و در تهران خراب شد. در تهران آدم حواسش به زندگی و روزگار و بچه‌ها و این‌ها است؛ و آن آوازها دیگر از گلوی آدم بیرون نمی‌آید. این آواز با زندگی و مرام و حتی جای‌جایی که آدم قدم می‌گذارد، در ارتباط است. 

اگر خواننده حواسش مدام به روزگارش و زندگی‌اش و بهتر زندگی‌کردنش باشد، از آواز بازخواهد ماند. تاج در همه چیزِ زندگی نیازهایش را به زیر صفر رسانده بود و بی‌نیازِ بی‌نیاز بود. برفرض اگر ایشان از اصفهان به تهران می‌آمد و شما یک چِک به او می‌دادید، می‌گفت پدرم نیازی نیست؛ هر وقت نیاز داشتم از شما می‌پذیرم. این یعنی هماهنگی اندیشه و کردار. اما امروز بچه‌های خواننده ما که صداهای قشنگی هم دارند، هر یک گرفتاری‌های زندگی خود را دارند و ناگزیرند که به زندگیشان بپردازند. به دلیل همین مشغله‌های امروزی است که ما هرچه آوازهای خوانندگان نسل‌های گذشته را بررسی می‌کنیم، می‌بینیم شرایط بهتر بوده است. باید به بچه‌‎های امروز کمک شود. باید یک جایی به من بگوید افتخاری، این بودجه را بگیر و برو ردیف آواز تاج را ضبط کن.

** نذر استاد تاج و رتبه اول آزمون باربد

اتفاقاً یکی از پرسش‌های بنده هم این بود که چرا شما در جایگاه شاگرد برجسته و نامدار استاد تاج، ردیف آوازی ضبط نمی‌کنید تا در دسترس علاقه‌مندان قرار گیرد؟

- من نیم بیشتری از گوشه‌های ردیف را ضبط کرده‌ام و حتی زبان و بطن شعر را هم توضیح داده‌ام و گفته‌ام که چگونه باید خواننده با لحن خود معنای باطن شعر را ادا کند. به هرروی، من در این زمینه ادعا دارم؛ زیرا سال‌ها آواز خوانده‌ام و با بسیاری از آهنگسازان بزرگ این سرزمین کار کرده‌ام. 

وقتی استاد علی تجویدی درباره اجرای من در آلبوم «یاد استاد» می‌گوید اجرای علیرضا افتخاری قابل ستایش است، من باید پرواز کنم که شخصیتی چون استاد تجویدی این‌گونه درباره بنده نظر داده است.

اما از آن‌سو مشکلات افتخاری را هم باید در نظر بگیریم. زندگی بسیار دشوار شده است، زیرا مدام در پی آزار رساندن به یکدیگر هستیم و همدیگر را می‌پاییم. متأسفانه در دین‌داریمان هم غلو می‌کنیم و گاه می‌خواهیم فقط به هم نشان دهیم که مؤمن هستیم! در صورتی که خدا باید ما را بشناسد، نه بندگان خدا. 

من دخترم، استاد دانشگاه است؛ می‌آید و می‌گوید مثلاً هنگام درس دادن، قدری پوشش سرش کم و زیاد شده و به همین دلیل به او به‌اصطلاح گیر داده‌اند، در حالی که در اصل باید به علم او گیر بدهند.

باز هم باید بازگردیم به نام مبارک استاد جلال‌الدین تاج اصفهانی که ما هرچه داریم از دعای استاد است. از آزمون باربد که بنده برمی‌گشتم، خدمت استاد رسیدم و ایشان گفتند نذر کرده بودم که شما در این آزمون حائز رتبه برتر شوید. شما نگاه تاج را ببینید.

** موفقیت ما در آزمون مرهون دعای استاد تاج بود

این رابطه گرم و پدرانه - پسرانه استاد تاج و شاگردانشان هم از آن کیمیاهای امروز است!

- آنچه گفتم، عین جمله استاد است. آن زمان در تهران به کسی به این راحتی مجوز نمی‌دادند که دو نفر از اصفهان، بنده و آقای اصغر شاهزیدی، با اتوبوس بیاییم و جا و مکانی نداشته باشیم و در مسافرخانه بمانیم و بدون هیچ پارتی پانزده روز در باغ فردوس باشیم تا آخرالامر اعضای آزمون باربد، یعنی دکتر برکشلی، دکتر صفوت، دکتر فروغ، حاجی علی‌اکبر خان شهناری بزرگ و استاد علی تجویدی بگویند این دو نفر حائز رتبه برتر آزمون باربد شده‌اند. این آزمون سال ۱۳۵۷ برگزار شد و ما در تهران غریب بودیم و خودمان چیزی نداشتیم، اما با دعای استادمان بود که این موفقیت رقم خورد. بی‌ریا بگویم که ما جوان بودیم و خام؛ و با دعای استادمان توانستیم حائز رتبه برتر آزمون باربد شویم. 

** آلبوم تازه‌یی در راه است

دوست دارم در پایان این گفتگو کمی هم از فعالیت‌های جناب‌عالی بپرسم. از سال ۹۳ که «آلبوم پادشاه فصل‌ها» با صدای شما منتشر شد، دیگر آلبومی با صدای شما به گوش علاقه‌مندان نرسیده است؛ چرا در زمینه تولید آلبوم فعال نیستید؟

- ببینید، اگر بخواهم بی‌ریا حقیقت ماجرا را بگویم، این است که امروزه کار افتاده است دست مدیر برنامه‌های عزیزانی که آواز می‌خوانند. بنده هم هیچ‌گاه مدیر برنامه نداشته‌ام؛ و این بخشی از سببِ این کم‌کاری در اجرای آلبوم است. افزون بر این، قبول دارم که خودِ من نیز تا اندازه‌یی در مورد این رایزنی‌ها کوتاهی و کم‌کاری کرده‌ام و این ایراد از خود بنده بوده است. اما امیدوارم که ان‌شاءالله بتوانم دوباره در این زمینه فعال باشم.

البته به‌تازگی هم در خدمت استاد فریدون شهبازیان بودم و ایشان فرمودند که دارند کاری را به‌ صورت آلبوم تنظیم می‌کنند و از بنده هم دعوت کردند که در خدمتشان باشم؛ و قرار شد که دیگر از خانه بیرون بیایم و مشغول کار شوم.

**هر زمان بخواهند برای رفتن به استودیو آماده ام 

چه خبر خوبی! پس از طریق همین گزارش می‌توانیم نوید آلبوم تازه‌ شما را به همه علاقه‌مندان موسیقی بدهیم.

- ان‌شاءالله. صدای من هنوز هست و من صدایم را به رسم امانت حفظ کرده‌ام و هر زمان که از من بخواهند برای رفتن به استودیو آماده شوم، با تمام وجود و انرژی و احساسم برای دل عزیزانمان خواهم خواند.

** زمانی کارمان را آغاز کردیم که به سبب وجود کلمه «آغوش» در شعر، مجوز نمی‌دادند

بنده نیز در جایگاه یک شنونده موسیقی ایرانی، بسیار از این خبر خوشحال شدم و امیدوارم علیرضا افتخاری که به قول استادان بزرگی چون اکبر گلپایگانی و نیز خوانندگان خوب نسل تازه، همچون علیرضا قربانی، بی‌تردید از برترین صداها و بزرگ‌ترین ستاره‌های موسیقی ایرانی در سال‌های پس از انقلاب است، بیش از پیش برای علاقه‌مندان موسیقی نغمه‌های خوش بخواند.

- این را هم دوست دارم بگویم که زمانی ما کار می‌کردیم که وقتی شعرِ آهنگ را برای تصویب به ارشاد می‌بردیم، اگر حرف دل داخل شعر بود، روی آن خط می‌کشیدند. زمانی شروع به کار کردیم که اگر بر فرض شعر باباطاهر را که می‌گوید «چو شو گیرم خیالت را در آغوش...» می‌بردیم برای تصویب، روی آغوش خط می‌کشیدند. آن زمان کار بسیار دشوار بود و الآن از این‌ نظر کار بسیار راحت شده است. اما من سعی می‌کردم به اندازه توان و کفایت بتوانم در موسیقی خودی نشان دهم.

یادم است که در گوشه «گبری» این شعر را می‌خواندم که «ای گمشده دل، کجات جویم / غم نهانی به که بگویم»؛ اما دیدم که «دل» را خط زدند! گفتند دنبال کدام دل می‌‌خواهی بگردی؟! 

با تعجب گفتم این ردیف است! به هر ترتیب مجبور شدم آن بخش از شعر را با تحریر سامان بدهم. منظورم این است که ما با مشکلات عدیده‌یی روبرو بودیم، اما الآن جوانان عزیز ما به راحتی می‌توانند کارشان را انجام دهند. اما باید بدانند که ما گرچه عاشق بودیم، عشقمان بدون رنج نبود و رنج فراوانی در این راه دیدیم.

** نیلوفرانه‌یی دیگر که در صف انتظار مانده است / همکاری تازه با استاد عباس خوشدل

در پایان این را هم بپرسم که بنده در جشنواره موسیقی فجر سال گذشته وقتی از استاد عباس خوشدل، آهنگساز بزرگ «نیلوفرانه» ، درباره احتمال همکاری دوباره با شما پرسیدم، گفتند که اتفاقاً چند آهنگ آماده دارند که برای صدای آقای افتخاری ساخته‌اند. چرا این همکاریِ دوباره تاکنون به مرحله ضبط آلبوم نرسیده‌ است؟

- بله، ایشان یک کار زیبا دارند و دو شرکت نشر موسیقی هم به ایشان قول همکاری داده بودند، اما به ایشان گفتم استاد فکر نمی‌کنید که دارند اذیتمان می‌کنند؟

آخر مردی چون استاد خوشدل را که کاری والا چون «نیلوفرانه» را با شعر قیصر امین‌پور ساخته، نباید اذیت کرد. به هر ترتیب به نظر بنده هیچ شرکتی جز شرکت مشکات و آقای محمدعلی چاووشی که کار نیلوفرانه را هم ایشان تولید کرده است، نمی‌تواند این کار را پخته و آماده کند و به دست شنونده برساند و به باور من قرعه این کار به نام آقای چاووشی است. متأسفانه ایشان هم اکنون فعالیت نمی‌کنند و کم‌کار هستند، اما اگر ایشان بپذیرند و این کار را عهده‌دار شوند، من حاضرم بدون مزد این اثر را بخوانم و حتی خود استاد خوشدل هم در این‌باره موافق هستند تا این اثر ضبط شود.

امیدوارم این اتفاق بیافتد و اثر ماندگاری برای موسیقی ایران به یادگار بماند.

- از شما سپاسگزارم.

  • 20
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش