چکیده ای از بیوگرافی شاه اسماعیل اول:
نام کامل: اسماعیل بن سلطان حیدر بن شیخ جنید
تاریخ تولد: سه شنبه ۲۵ رجب سال ۸۹۳ قمری و ۴ مرداد ۸۶۶ شمسی
محل تولد: اردبیل، سلطنت آق قویونلو
لقب: ابوالمظفر بهادرخان حسینی و شاه اسماعیل ختایی
دوره سلطنت: ۱ جمادیالثانی ۹۰۷ – ۱۹ رجب ۹۳۰
جانشین: تهماسب یکم
بیوگرافی شاه اسماعیل اول:
شاه اسماعیل اول بنیانگذار سلسله قدرتمند، بزرگ و باشکوه صفویه بود، وی فردی ایران دوست و البته شیعه بود که در زندگی خود لحظه ای آرام ننشست تا خاک اشغال شده ایران را پس بگیرد و ایران را بار دیگر به سربلندی برساند، وی در ابتدا باکو را تصرف کرد سپس در سال ۹۱۴ قمری راهی عراق عجم شد که به دست اعراب اشغال شده بود و مجددا این ناحیه را به خاک ایران اضافه کرد.
شکست ازبک های متجاوز اقدام دیگر او بود و بعد از آن افغانستان و ترکمستان و ازبکستان را که با نام های مرو و هرات و بلخ شناخته می شدند، را جزئی از خاک ایران کرد. شاه اسماعیل با طلب کمک از اقوام مختلف ایرانی نظیر؛ گيلکي، کرد، لر، بختياري، آذري، بلوچ، خوزي و... و بعد از گذشت حدودا هزارسال ایران را به سرزمینی یکپارچه تبدیل کرد. حماسه چالدران در دوران سلطنت این پادشاه رخ داد که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. شاه اسماعیل با متحد کردن تمامي حکومتهاي ملوکالطوايفي، متجاوزان را سرکوب کرد و ایرانی یکپاچه، قدرتمند و با شکوه را در تاریخ به جا گذاشت.
مذهب شیعه توسط شاه اسماعیل رسمی شد، وی با زنده کردن هویت ایرانی مرزهای ایران را به مرزهای ساسانی رساند و با تبدیل ایران به یک واحد سیاسی مستقل حدودا بعد ۸۰۰ سال؛ نام خود را در تاریخ ثبت کرد. از شاه اسماعیل اشعاری با زبان های ترکی آذربایجانی و فارسی که با تخلص «ختایی» هستند، به جا مانده اند.
نسب شاه اسماعیل اول:
اسماعیل بن سلطان حیدر بن شیخ جنید ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی و مشهور به شاه اسماعیل اول؛ پایه گذار سلسه صفویه در ایران بود. او فرزند شیخ حیدر بود که در تاریخ ۲۶۵ رجب ۸۹۲ قمری و ۴ مرداد ۸۶۶ در اردبیل به دنیا آمد. با وجود پنج واسطه نسبت وی به شیخ صفی الدین اردبیلی می رسد. دختر اوزون حسن آق قویونلو؛ با نام حلیمه بیگم آغا مادر شاه اسماعیل بود که نام اصلی اش را مارتا معرفی می کنند، وی تا آخر عمر مسیحی ماند و در نهایت در بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی به خاک سپرده شد.
زندگی:
بعد از اینکه شیخ حیدر به قتل رسید؛ در رجب ۸۹۳، یعقوب بیک، پسر اوزون حسن خواهر خود را به همراه خواهرزادگانش علی، ابراهیم و اسماعیل (که در آن زمان یک سال بیشتر نداشت) در استخر فارس زندانی کرد.
پسر یعقوب بیک یعنی رستم بیک بعد از وی به قدرت رسید. وی برای اینکه با همپیمان سابق و دشمن کنونی خود؛ فرخ یسار، مقابله کند به کمک فرزندان شیخ حیدر و مریدان آنها نیاز داشت، به همین دلیل عمه خود حلیمه و فرزندانش را بعد از حدود چهار سال و نیم در ۸۹۸ قمری از حبس آزاد کرد و آنها را به تبریز منتقل کرد.
رستم بیک توانست با کمک رشادتهای «سلطان علی» و مریدانش به اهداف خود دست پیدا کند به همین دلیل به خانواده شیخ حیدر اجازه داد به اردبیل بروند، اما به دلیل افزایش مریدان آنها در اردبیل احساس خطر کرد و مجددا آنها را به تبریز برگرداند و تصمیم گرفت علی و سران صوفیه را از میان بردارد، به همین جهت سلطان علی و مریدانش شبانه فرار کردند. رستم بیک برای تعقیب آنها سپاه پنج هزارنفری به فرماندهی اَیبه سلطان فرستاد، که آنها در نزدیکی اردبیل در روستای «شماس» با صوفیان روبرو شدند، در نهایت سلطان علی کشته شد اما قبل از این موضوع اسماعیل میرزا را به عنوان جانشنین خود انتخاب کرد.
کسب آموزشهای دینی و نظامی شاه اسماعیل در لاهیجان:
بعد از جریان به قتل رسیدن سلطان علی؛ برادرانش ابراهیم و اسماعیل برای مدتی به شکل مخفیانه در اردبیل زندگی کردند، سپس با دعوت والی شیعی گیلان، کارکیا میرزاعلی، قزلباشها به لاهیجان رفتند. با مراقبت هایی که شمس الدین لاهیجی از اسماعیل داشت در پنج سالی که آنجا مانده بود؛ توانست از فضلای آن دیار استفاده کند و فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعه امامیه را فرابگیرد، علاوه بر آن در همین مدت ، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفیه لاهیجان، فنون جنگآوری آموخت.
شکست فرخ یسار و ورود به تبریز:
اسماعیل میرزا به همراه هفت تن از اعیان صوفیه لاریجان به اردبیل رفت و هرچه به این شهر نزدیک می شد؛ به یارانش هم اضافه می شد، در نهایت در سال ۹۰۵ قمری وی به همراه هفت هزار نفر نیروی جنگی به جنگ با «فرخ یسار»، قاتل پدرش رفت و او را شکست داد. در ادامه این ماجرا قلعه باکو فتح شد، بناها با خاک یکسان شدند، به قبر خلیل الله، قاتلِ شیخ جنید، بیحرمتی شد به طوری که استخوان های او را از خاک بیرون کشیدند و سوزاندند، سپس به جنگ با حاکم آذربایجان؛ الوند بیک رفت و با شکست دادن او وارد تبریز شد.
مهمترین اقدامات شاه اسماعیل:
رسمی کردن مذهب تشیع در ایران:
در تابستان سال ۹۰۷ قمری زمانی که شاه اسماعیل ۱۵ ساله بود، تاجگذاری را در تبریز به انجام رساند و بعد از تاجگذاری دستور داد همه خطبه ها با نام دوازده امام قرائت شوند، همچنین عبارت «اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به اذان اضافه کنند. شاه اسماعیل به اجبار مذهب شیعه را رسمی کرد با عنایت به اینکه تا آن هنگام اکثریت مردم ایران شافعی مذهب بودند، همین موضوع پیامدهای گسترده ای را برای آینده ایران ایجاد کرد.
با تاسیس دولت صفوی توسط شاه اسماعیل؛ ایران از سرزمینی پاره پاره؛ به یک سرزمین متحد، یکپارچه و دارای وحدتی سیاسی تبدیل شد، از طرفی با رسمی شدن تشیع اثنی عشری؛ هویت ملی تقویت شد و در نهایت دولت متمرکزتر و قویتری پدید آمد.
با رسمی شدن مذهب تشیع در ایران؛ بین دولت صفویه و امپراتوری عثمانی که قدرت اصلی جهان اسلام در قرن دهم بود تمایز آشکاری ایجاد شد، به همین ترتیب دولت صفوی هویت ارضی و سیاسی به خود گرفت.
ادامه کشورگشایی شاه اسماعیل اول:
با شکست دادن مخالفان توسط شاه اسماعیل؛ قلمرو حکومت ایران گسترش یافت، وی توانست «سلطان مراد آق قویونلو» را که در نزدیکی همدان بود شکست دهد و از همین طریق بر سراسر عراق عجم مسلط شد. نیروهای قزلباش، سمنان و فارس را در سال ۹۰ قمری و یک سال بعد یزد را به تصرف خود درآورد. در سال ۹۱۴ شاه اسماعیل بر عراق عرب نیز قدرت تسلط پیدا کرد.
بعد از تصرف دیاربکر و بخش علیای فرات و غلبه بر علاءالدوله ذوالقدر توسط شاه اسماعیل؛ وی برای تسخیر آخرین پایگاه امیران بایندری آق قویونلو و شهرهای مقدس شیعیان به سمت عراق راهی شد. در سال ۹۱۴ بعد از اینکه بغداد فتح شد؛ به نجف، کربلا و سامرا رفت و اقدام به نوسازی و تعمیر بارگاه امامان کرد. در سال ۹۱۶ قمری سلطان اسماعیل «شیبک خان ازبک» که رقیب سنی اش بود را شکست داد، سپس دستور داد سر وی را از بدنش جدا کنند و برای برای سلطان عثمانی، بایزید بفرستند.
تنش با دولت عثمانی:
با گسترش مذهب شیعه در سرزمینهای شرقی قلمرو اسلامی و پیشروی شاه اسماعیل در ماوراءالنهر؛ پذیرش برای بایزید دوم که خود را از پیشوایان همه مسلمانان جهان می دانست، دشوار شد، به همین جهت از راه دوستی با شاه اسماعیل درآمد اما زمانی که سر شیبک خان برای او فرستاده شد؛ خشمش افزایش یافت، در همین راستا شاه اسماعیل را برای مداخله در کار شیعیان عثمانی و فکر «استیلا بر ممالک روم» تهدید به جنگ کرد.
شاه اسماعیل با بهانه پشتیبانی از صوفیان و شیعیان قلمرو عثمانی؛ از بحرانهای اجتماعی و سیاسی در عثمانی استفاده کرد، از شورش شاه قلی بابا تکلو حمایت کرد و به نورعلی خلیفه کمک کرد تا به تخریب و تصرف شهرهای عثمانی بپردازند.
جنگ چالدران:
در دوم رجب ۹۲۰ در دشت چالدران بین سلطان سلیم و شاه اسماعیل جنگی سر گرفت که بیشتر از یک روز طول نکشید و در نهایت با پیروزی عثمانی به پایان رسید، برخی از منابع از جنگاوری و رشادت شاه اسماعیل و حیرت دشمن در این جنگ یاد می کنند. شاه اسماعیل بعد از شکست در چالدران به درگزین فرار کرد و سلطان سلیم با پیروزی وارد تبریز شد، اما نتوانست در آنها بماند و بعد از ۸ روز به استانبول راهی شد و تمامی هنرمندانی که توسط شاه اسماعیل به پایتخت آورده شده بودند به همراه جمعی از صنعتگران و اعیان تبریز به عثمانی برده شدند.
بعد از اینکه سلیم از ایران خارج شد؛ شاه اسماعیل به پایتخت برگشت و همواره به دنبال راهی برای جبران جنگ چالدران بود؛ از جمله تدبیرهایی که در این زمینه به آنها فکر می کرد مربوط به پذیرفتن حضور سفرای پادشاهان مجارستان و آلمان بود که دول اروپایی را به اتحاد بر ضد عثمانی دعوت می کرد.
لازم به ذکر است بعد از اینکه شاه اسماعیل در چالدران شکست خورد؛ شروع به عذاداری کرد؛ پرچمها را به رنگ سیاه تغییر داد روی آنها کلمۀ «القصاص» نوشته شد ، خرقۀ سیاه میپوشید و دیگر مانند گذشته به امور دولتی توجه نداشت.
درگذشت شاه اسماعیل اول:
بعد از ۲۳ سال پادشاهی زمان مرگ شاه اسماعیل نیز فرارسید، وی در سن ۳۸ سالگی در روز دوشنبه ۱۹ ماه رجب سال ۹۳۰ در گذشت و جسدش در بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی به خاک سپرده شد. بعد از مرگ وی از او چهار پسر از او باقی ماند با نام های؛ "تهماسب میرزا"، "القاسب میرزا"، "سام میرزا" و "بهرام میرزا" که تهماسب اول ادامه حکومت پدرش را برعهده گرفت.
گردآوری: بخش بیوگرافی سرپوش
- 10
- 4