چهره انسان را می توان یک شاهکار هنری دانست. تنوع اعجاب آور خصوصیات ظاهری در این بخش از بدن به قدری است که تمیز دادن چهره بیش از هفت میلیارد جمعیت کره زمین از یکدیگر را ممکن می کند و البته که این امر نقشی کلیدی در شکل گیری جوامع پیشرفته امروزی دارد.
اما توانایی چهره در ارسال سیگنال های احساسی هم به همین شکل بوده و از همین تنوع برخوردار است؛ حال این سیگنال ها میخواهد حرکات ناخواسته چهره باشند یا خنده های مصنوعی.
مردم سراسر دنیا بخش اعظمی از ساعات بیداری شان را، حال در هر نقطه ای که باشند، صرف چهره خوانی می کنند تا به جذابیت ها، خصومت یا نیرنگ شخص مقابل به خود پی ببرند. جالب آنکه در کنار این مساله مردم زمان زیادی را نیز صرف پنهان کردن احساسات خود می کنند.
اما در این میان تکنولوژی نیز با سرعتی سرسام آور در حال حرکت است تا بتواند چهره انسان را بخواند و به علائم موجود در آن پی ببرد. در آمریکا از این فناوری عموما در کلیساها استفاده می شود تا شمار حاضران در مراسم دینی را پایش کند؛ در بریتانا بیشتر خرده فروشان برای تشخیص سارقان به آن متوسل می شوند. مقامات چینی هم برای شناسایی راننده های متختلف این تکنولوژی را به خدمت می گیرند و حتی برای صدور اجازه ورود توریست ها به اماکن گردشگری یا پرداخت وجوه از آن بهره می گیرند.
آیفون جدید اپل نیز بناست که از آن برای قفل گشایی نمایشگر هوم خود استفاده نماید.
البته تردیدی نیست که در مقایسه با مهارت های انسان این گونه موارد مصرف شاید چندان هم قابل توجه به نظر نیایند. البته برخی ابداعات بشر نظیر پرواز یا اینترنت قطعا در نوع خود تحول آفرین بوده اند، با این همه تکنولوژی تشخیص چهره ظاهرا تنها امکان رمزگذاری ساده تر این ابداعات را پیش رویمان قرار داده.
چهره ها منحصربفرد هستند اما یک جنبه عمومی هم دارند؛ به همین خاطر تکنولوژی در وهله نخست ورود به حریم آنچه خصوصی در نظر گرفته می شود را ندارد. با این حال اما امکان ضبط، ذخیره سازی و تحلیل تصاویر چهره افراد آن هم با کمترین هزینه و بالاترین سرعت و البته در مقیاس های بزرگ وعده روزی را می دهد که در آن شاهد تغییرات اساسی در حریم خصوصی، اعتماد و عدالت خواهیم بود.
خط مقدم
با حریم خصوصی شروع کنیم. تفاوت عمده میان چهره ها و دیگر داده های بیومتریک نظیر اثرانگشت آن است که از مسافت دور هم قابل استفاده هستند. در واقع هر کسی که موبایل داشته باشد می تواند با گرفتن تنها یک عکس از برنامه های تشخیص چهره استفاده نماید.
FindFace اپلیکیشنی روسی است که تصاویر مربوط به بیگانه ها را با تصاویر موجود در شبکه اجتماعی VKontakte مقایسه می کند و میتواند با دقت ۷۰ درصدی افراد را شناسایی کند.
دولت چین نیز از دیگر موجودیت هایی است که تصاویر چهره مربوط به شهروندانش را نگهداری می کند؛ تصاویر نیمی از بزرگسالان آمریکایی هم در دیتابیس هایی نگهداری می شوند که برای پلیس فدرال قابل دسترس و استفاده هستند. حالا سازمان های مجری قانون نیز به همین واسطه سلاحی قدرتمند دارند که امکان دنبال نمودن مجرمین را برایشان فراهم می کند. اما همه اینها هزینه های سنگین و البته بالقوه ای برای شهروندان دارد.
چهره تنها یک برچسب اسم نیست. این عضو از بدن اطلاعات دیگری را نیز در خود نهفته دارد که ماشین ها توانایی خوانش آنها را دارند. البته در اینجا باید اشاره کنیم که خوانش اطلاعات موجود در چهره صرفا هم پیامدهای بدی ندارد. برای مثال برخی شرکت ها با استفاده از تکنولوژی تشخیص چهره اقدام به شناسایی زودهنگام بیماری های نادر ژنتیکی از جمله سندروم Hajdu-Cheney (نوعی اختلال نادر مادرزادی که بافت های همبند را تحت تاثیر قرار می دهد و در نهایت باعث پوکی استخوان می شود) می کنند.
سیستم هایی که احساسات را اندازه می گیرند هم می توانند حس تجربه محدود سیگنال های اجتماعی را در مبتلایان به اوتیسم ایجاد کنند اما همانطور که گفته شد تکنولوژی با تهدیدهایی هم همراه است.
برای مثال احتمال می رود که به لطف فناوری اشکال کمتر خشونت آمیز تبعیض به امری رایج بدل شوند؛ همین حالا کارفرمایان براساس تعصبات خود افراد را برای تصدی مشاغل بر می گزینند اما تکنولوژی تشخیص چهره می تواند این امر را عادی تر نماید و امکانی را در اختیار شرکت ها قرار دهد که کلیه متقاضیان را براساس علائم هوشی یا اخلاقی شان فیلتر کنند.
اماکن عمومی از جمله ورزشگاه ها نیز ممکن است مجبور شوند که برای حفاظت از افراد چهره تمامی اشخاصی که در آنها حضور می یابند را اسکن کنند، در حالی که با در نظر داشتن ماهیت یادگیری ماشینی تمامی سیستم های تشخیص چهره به صورت غیرقابل اجتناب با احتمالات سرو کار دارند.
علاوه بر این چنین سیستم هایی ممکن است که نوعی تعصب یا غرض ورزی نسبت به افراد غیرسفیدپوست داشته باشند زیرا الگوریتم ها با استفاده از داده های افراد عمدتا سفید پوست تهیه شده اند و متاسفانه این دست تعصبات نیز در ارزیابی های خودکار مورد استفاده توسط نهادهای قضایی به شدت دیده می شود.
در انتها، ثبت مداوم اطلاعات چهره و گجت هایی که دیتای کامپیوتری شده را روی جهان واقعی به کار می برند می توانند بافت تعاملات اجتماعی را هم دستخوش تغییر نمایند.
به بیان دیگر وانمود کردن زندگی روزمره را برای خیلی ها راحت می کند؛ اگر همسرتان بتواند تک تک سیگنال های ناخواسته شما نظیر خمیازه را ببیند و مدیرتان تمامی غرزدن های بی دلیل تان را بشناسد آنگاه ازدواج ها و روابط کاری واقعی تر خواهند بود اما همخوانی کمتری با یکدیگر خواهند داشت.
بنابراین مبنای تعاملات اجتماعی ممکن است تغییر کند و از مجموعه تعهداتی که برپایه اعتماد ایجاد شده به محاسباتی بدل شود که مجموعه ای از خطرات و پاداش ها را از اطلاعات تولیدی توسط کامپیوتر در رابطه با چهره یک فرد ارائه می کند. در این صورت روابط عاطفی انسان ها نیز شکلی منطقی و البته معامله گونه به خود می گیرند.
در جوامع، قانون موازنه لازم میان خوب و بد را برقرار کند؛ بر همین اساس قانونگذاران اروپایی مجموعه قوانینی را وضع کرده اند که به موجب آن اطلاعات بیومتریک که دربرگیرنده تصویر چهره یک فرد هم می شود به دارنده آن تعلق دارند و استفاده از آن منوط به دریافت رضایت از فرد است. قوانینی هم که در قاره سبز برای جلوگیری از تبعیض وضع شده اند می توانند در مورد کارفرمایی که تصاویر متقاضیان کار را تحلیل می کند پیاده سازی شوند.
ممکن است در ادامه لازم شود شرکت های ارائه دهنده سیستم های تشخیص چهره اطلاعاتی را جهت انجام بازرسی های بیشتر به نهادهای مربوطه ارائه کنند و از این طریق ثابت کنند که سیستم هایشان عمدا به صورت تعصبی رفتار نمی کنند. از آنطرف شرکت هایی هم که از این سیستم ها استفاده می کنند باید در برابر اقداماتشان مسئول شناخته شوند.
اما حتی وضع این قوانین هم نمی تواند مسیر حرکت را دستخوش تغییر نماید. به لطف پوشیدنی های هوشمند دوربین ها روز به روز بیشتر می شوند. همین حالا هم تلاش هایی در جهت فراگیرتر نمودن تکنولوژی تشخیص چهره در حال انجام است که از پیاده سازی آن روی عینک های آفتابی گرفته تا صنعت آرایش را شامل می گردد؛ براساس تحقیقی که توسط دانشگاه کمبریج انجام شده هوش مصنوعی می تواند ساختارهای چهره افراد را بازسازی کند و به همین خاطر گوگل از بیم کاربردهای منفی این تکنولوژی به آن پشت کرده است.
البته در این میان شرکت های دیگر موضعی نسبتا ملایم تر نسبت به این فناوری اتخاذ کرده اند و برای نمونه آمازون و مایکروسافت هر دو تلاش دارند که از سرویس های ابری شان برای ارائه این خدمت به کاربران استفاده نمایند و برخی شرکت ها از جمله فیسبوک نیز حسابی ویژه روی آن باز کرده اند، هرچند که روشن است دولت ها نمی خواهند از مزایای این فناوری بی نصیب بمانند.
تغییر در راه است و باید منتظر پیشرفت هایی شگرف در این رابطه باشیم.
- 16
- 3