همواره از بخش خصوصی به عنوان پیاده نظام اقتصاد و تجارت کشور نام برده میشود. در این میان اتاقهای بازرگانی، از جمله اتاق بازرگانی، صنعت و معدن تهران را میتوان عصاره بخش خصوصی نام برد. در این میان با یکی از اعضای «اتاق تهران» گفتوگو کردهایم. گفتوگو با سیدهفاطمه مقیمی عضو هیات رئیسه اتاق بازرگانی تهران بیشتر اقتصادی فرهنگی بود تا صرفا اقتصادی تجاری. مقیمی بیشتر به فکر فرهنگ و ناهنجاریهای فرهنگی است تا اقتصادی. گفتوگوی «آرمان» با سیدهفاطمه مقیمی در ادامه آمده است که میخوانید.
در این آشفته بازار قیمت ارز و دلار، بخش خصوصی چه میکند؟ ارزیابی شما از اوضاع بهوجود آمده چیست؟
شما فکر میکنید بخش خصوصی چه مسئولیتی باید داشته باشد به غیر از اینکه در بازار باقی بماند و در بخشهای مختلفی که خودش مسئولیت دارد، به فعالیت ادامه دهد و کار کند؟ در هر سازمان و مجموعهای، مسئولیتها تقسیم شده است. در یک کشور قوانین توسط قوه مقننه تصویب میشود و قوه مجریه این قوانین را به مرحله اجرا میگذارد. اگر قوانین به درستی تصویب و اجرا نشود، بخش خصوصی که در رده پایینی قرار دارد. بخش خصوصی بدون داشتن قانون خوب نمیتواند کار کند و مفید باشد.
در بحث قیمتگذاری و سیاستگذاری درباره نرخ ارز، بخش خصوصی به عنوان تصمیمگیرنده به هیچ عنوان ورود پیدا نکرده است که بخواهد پاسخگوی این شرایط هم باشد و نباید این بخش را متهم کرد، اما کاری که این بخش خصوصی انجام میدهد، باقی ماندن در اقتصاد کشور است و به سهم خودش تلاش میکند که کارها متوقف نشود. برای همین تصمیمگیریها مهم و سرنوشت ساز است. این تصمیمات و راهکارهای مسئولان است که میتواند اقتصاد را به قهقرا یا رشد برساند. در این شرایط عدم ثبات نرخ ارز، مشکلاتی را بهوجود آورده که ثبات و پایداری هیچ نرخی را در اقتصاد نمیتوان تضمین کرد. نرخ کالا در ساعتها و دقایق مختلف، دیگر بهصورت جوک درآمده است، چرا که به قدری نرخها نامتعادل و ناپایدار است که نمیشود برای یک دوره زمانی هرچند کوتاه، برنامهریزی کرد.
اقتصاد در یک کشور، یک جامعه یا یک خانواده، بستگی به مؤلفههایی دارد که باید تعریف شوند. حداقل این مؤلفهها بحث «ثبات» است. اگر ثبات نباشد، برنامهریزی بر مبنای آن امکانپذیر نیست. وقتی که از یک نرخ ثابت دلار سخن گفته میشود یعنی اینکه یک برنامه اقتصادی آن جامعه بر مبانی آن طرحریزی میشود. ولی اگر نتوانیم بر مبنای یک عدد و رقم مشخصی طرح داشته باشیم، شالوده این کار هم بهم میریزد و غیرقابل استناد میشود. قطعا در هر وضعیتی بخش خصوصی نقش خود را به نحو احسن ایفا خواهد کرد.
طی پنج سال گذشته دولت کمک یا مشورتی از بخش خصوصی طلب کرده است؟ چراکه به هرحال اتاقهای بازرگانی میتوانند امین و مشاورهای خوبی برای دولت باشند. دولت تا چه حد به این بخش بها داده و برای رفع مشکلات کمک خواسته است؟
ما مشاور ۳ قوه هستیم. بسیاری از اوقات منتظر نمیمانیم که به ما بگویند چه کنیم و اغلب خودمان پیشقدم شدهایم. به دفعات نامههایی از طرف اتاق بازرگانی تهران به دفتر آقای رئیسجمهوری و آقای جهانگیری معاون اول ایشان ارسال کردهایم و به کرات شرایط و اوضاع را کشور را تشریح، پیشبینی کرده و به ارائه راهکار پرداختهایم. متاسفانه تعیین نرخ دلار بدون هماهنگی و مشاوره با بخش خصوصی انجام گرفت.
در اتخاذ برخی از تصمیمات از بخش خصوصی مشاوره گرفته نمیشود و در مواردی هم که ما حرفی میزنیم و مشاوره میدهیم، متاسفانه وقعی نمینهند. اما بخش خصوصی و اتاقهای بازرگانی، صنعت و معدن بهعنوان نهاد اصلی مرجع بخش خصوصی، وظیفه و رسالت خود میدانند که به دولت مشورت داده و راهکار ارائه کند. طرحها و برنامههای خود را به دولت ارائه میکنیم، اما تصمیمگیر و مجری دولت است. حدود یک ماه پیش هم آقای شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی، مهمان ما بودند و با ما به تبادل نظر پرداختند.
وضعیت اقتصادی کشور با امنیت کشور گره خورده است و یک پارامتر بسیار مهم تاثیرگذار در بحث امنیت است. ایشان نامه هم نگاشتند و مسائلی هم بیان شد، اما اتاقهای بازرگانی مجری نیستند و مشاور هستند؛ بیش از آنکه مشاوره بخواهند هم مشاوره میدهیم. ما همه در یک کشتی نشستهایم و باید مراقب باشیم و به اخطارها و هشدارها توجه کنیم. ما تمام علائم و چراغهای قرمز اوضاع اقتصادی کشور را به مسئولان نشان دادهایم.
در چند ماه اخیر بسیاری از مقامات کشور شرایط کنونی را به یک جنگ تشبیه کرده و شرایط جنگی را در عرصه اقتصادی کشور متصور هستند. بخش خصوصی چقدر خود را آماده این عرصه کرده است؟
در این شرایط جنگ اقتصادی طرفهای این جنگ چه کسانی هستند. دشمنان و طرفهای خارجی به کنار، اما ما یکسری جنگها و درگیری و مشکلات داخلی هم داریم. اگر تصمیمگیریهای به موقع، صحیح و پیشگیرانه انجام میشد، از بخش خصوصی مشاوره گرفته و به حرفها و هشدارهای آنها توجه میشد، قطعا میتوانستیم از مشکلات بسیاری عبور کنیم. اگر در داخل قدرت و قوت کافی را نداشته باشیم، در عرصه جنگ اقتصادی خارجی نمیتوانیم مقاومت کنیم و موفق شویم. در داخل کشور و به علت عدم اطلاع رسانی صحیح، جامعه دستخوش بحران شده است. همین هجوم بردن به خرید انواع کالاها یا بهعبارتی هجوم برای انبار و ذخیره کالا توسط اقشار مختلف مردم، یک آسیب است.
الان از احتکار تولیدکنندگان به احتکار خانگی رسیدهایم. خانوادهها به انبار کردن کالا روی آوردهاند. در فروشگاههای بزرگ سبد خرید مردم چه تغییری کرده است؟ چرا مردم دستمال کاغذی و پوشک و محصولات سلولزی و شویندهها را سبدسبد میخرند؟ چه اتفاقی افتاده که مردم امنیت خاطر و روان آسودهای ندارند؟ این موارد عملا یک جنگ روانی داخلی است که ابتدا باید از این مرحله عبور کرد. باید در این عرصه روشنگری صورت بگیرد. جامعه ایران همان جامعه اوایل انقلاب و سالهای دفاع مقدس است. اگر مردم آن روز ۲ لقمه نان داشتند، یک لقمه را برای رزمندگان میفرستادند، اما امروز فردی که ۶ لقمه دارد هفتمی و هشتمی و دهمی را هم انبار میکند تا همه را خودش ببلعد. چرا این احساس عدم اعتماد در جامعه پدید آمده است؟ ما بهجای رفع این مسائل، در حال دامن زدن به این اوضاع هستیم. بنابراین اتفاقات و بحرانها اقتصادی ابتدا از داخل شکل میگیرد و سپس جریانات و رویدادهای خارجی میتواند تاثیرگذار باشند یا نباشند.
برخی معتقدند در این جو روانی منفی هم سیاست دولتهای این ۳ دهه مسبب بودهاند و هم به نوعی یک فرهنگ و یک رفتار و منش توده مردم شده است.
بله؛ سیاستهای دولت مردم را به این سمت سوق داده که اینگونه فکر کنند و احساس امنیت روانی و اقتصادی نداشته باشند. مگر میشود شب تا صبح مقدار مالکیت ما نصف شود؟ مگر میشود قدرت خرید در ۲۴ ساعت نصف شود. چرا این ماجرا را نمیتوانند مدیریت کنند. چطور است که نمیتوان به یک ثبات رسید. اگر به این بیثباتیها دامن زده شود، عدم اعتماد مردم به دولت و مسئولان بیشتر خواهد شد. اگر نتوانیم جلوی بحران بیاعتمادی را بگیریم، قطعا آسیبهای آن بسیار بیشتر از تحریمها و جنگ اقتصادی خارجی خواهد بود. مسئولان باید به این موارد توجه کنند. ما درون خانه خود دشمن پروری نکنیم. باید در کنار هم بودن و انسجام و همدلی را در داخل کشور احیا کنیم.
به لحاظ اقتصادی بزرگترین مهمترین مساله کشور چیست؟
بحث اشتغال بسیار مهم است. دولت میگوید اشتغال ایجاد کرده است، کجا ایجاد شده است. چرا واقعیت چیز دیگری است؟ ما که داریم وضعیت را طور دیگری میبینیم بنگاههای بزرگ اقتصادی یک به یک در حال تعطیل شدن هستند. نگران معیشت مردم هستیم. بزرگترین و مهمترین دغدغهها ما معیشت مردم است. وقتی فضا به این شکل است و مردم در مضیقه هستند باید توجهها به این سمت باشد. مگر میشود در خانه و سر یک سفره، همیشه سیر باشد و بقیه گرسنه باشند؟ مگر میشود این را عدالت دانست. جامعه ما اسلامی است، آیا این اوضاع معیشتی مردم مبتنی بر عدالت است؟ انتظار ما بیشتر از اینهاست. باید پرسید چه شد که جامعه ما به این سمت حرکت کرد و اینگونه تغییر یافت؟
در کلام مدیران دولت و مسئولان کشور، جنگ اقتصادی به خارج، تحریمها و سیاستهای ترامپ و دشمنان نسبت داده میشود. بهنظر میرسد زیاد به تحلیل شما مبنی بر وجود شرایط جنگی در داخل کشور (همان احساس نداشتن امنیت روانی) معتقد نیستند. دولت و مسئولان را چگونه باید از این امر آگاه ساخت؟
مگر میشود تمام اتفاقات و بحرانها را به گردن دیگری انداخت؟ هر وقت اتفاقهای مثبتی شاهد هستیم، خودمان مسئول و مسببش بودهایم و نتیجه سیاستها و راهکارهای ماست اما اگر مشکلی بهوجود آید و اتفاق ناگواری روی دهد، باعث و بانی آن دیگران هستند. اینگونه نمیتواند باشد. در قبال عملکردهایمان مسئولیت پذیر نیستیم. این افرادی که در فروشگاهها قفسهها را غارت میکنند و کالاها را انبار میکنند، خارجی هستند؟ مردم چرا این کار را انجام میدهند؟ بهعنوان یک زن خانهدار و یک مادر از خانمهایی پرسیدم که مثلا لزومی دارد ۶ ظرف چهارلیتری مایع ظرفشویی خریداری کنند؟ احتکار در خانهها انجام میشود، زیرا آن امنیت روانی وجود ندارد. طبیعی است وقتی میزان تقاضا از عرضه بیشتر باشد، کارخانهها و فروشگاهها با کمبود کالا مواجه میشوند که امر بدیهی است. در کنار آن برخی تولیدکنندگان هم از فضا سوءاستفاده میکنند.
بنده اطلاعاتی دقیق دارم که مثلا تولیدکنندگان رب گوجه فرنگی، در تهیه قوطیهای رب با مشکل روبهرو هستند اما تولیدشان متوقف نشده است. ممکن است به شکل دیگری عرضه شود اما تولید و عرضه متوقف نشده است. بنابراین چه لزومی دارد یک خانواده دو جعبه ۲۴ تایی رب گوجه فرنگی خریداری کنند؟ این همان بحث فرهنگ سازی است که در جامعه ایران مغفول مانده است. این فرهنگ سازی و آگاهی بخشی، یا تاکنون شکل نگرفته یا شکل گرفته اما راه را اشتباه رفتهایم. دلیل پیمودن راه اشتباه هم عدم اعتماد عمومی به سیستم و سیاستهای موجود است. این سیاستها باید در نحوه ارائه و اثبات واقعیات اعلامی خود تغییر یابد.
یعنی دولت برای رفع این معضل بیشتر باید کار فرهنگی انجام دهد تا به فکر راهکارهای اقتصادی باشد؟
بله شاید دولت میبایست بیشتر به این جنبه و کار فرهنگی در این زمینه توجه میکرد. طی این سالها از مقوله فرهنگ فقط به جنبهها و بخشهای خاصی از آن توجه داشتهایم. خط قرمزهای فرهنگی ما چیز دیگری بوده و الفبای فرهنگی در کشور آموزش داده نشده است. الفبای همزیستی در کنار هم و به فکر هم بودن و جمع زیستی را یاد ندادهایم. هزینههایی مادی و معنوی و از اینها مهمتر عمری را صرف مسائلی کردیم که واقعا مساله نبودند؛ در صورتی که مشکلات فرهنگی جاهای دیگری بود. عزت و احترام و حرمت به نسل کهنسال از بین رفته است. اگر هم احترامی مانده، برای نسل ماست که هنوز مسائلی را رعایت میکنند.
چقدر توانستهایم فرهنگ و رفتارهای پسندیده گذشته را به فرزندان خود یاد بدهیم. تاثیر خانوادهها در برابر رسانهها و فضای مجازی چقدر بوده است. باید به برخی مسائل و هنجارها بیشتر توجه میکردیم و دنبال آنها میرفتیم اما غفلت کردیم. باید به احترام، همزیستی، نوعدوستی، کار جمعی، عزت و هنجارهای مثبت بهعنوان ساختار و ریشه اهمیت داده میشد. اگر به این امور ساختاری پرداخته میشد، امروز شاهد احتکار و هجوم برای تهیه ارزاق نبودیم. این ولعها کنترل میشد.
همین دوران دفاع مقدس و ایام سخت جنگ خودمان و فرهنگ موجود در ۴۰ سال قبل خود را مقایسه کنید. چرا آن فرهنگ کمرنگ شده و خلاف هنجارهای ۴۰ سال قبل حرکت میکنیم؟ این شرایط واقعا زجرآور است. جوانان امروز نبوده و آن روزها را ندیدهاند اما امثال بنده دیدهایم؛ عذاب میکشیم اما تحمل این شرایط فرهنگی برای ما سخت است زیرا نه میتوانیم مثل امروزیها باشیم و نه میتوانیم به آن چیزهایی که اعتقاد داریم و با آن هنجارها بزرگ شدهایم، عمل کنیم. به همین علت بین دیروز و امروز ماندهایم و ابزارهای تربیتی هم از دست نسل ما خارج شده است.
به لحاظ اقتصادی و تجاری چرا کشور وارد چنین شرایطی شد؟ برخی، البته عموما توده مردم و کارآفرینان خرد میگویند در دوره احمدینژاد اگر درآمد کم بود، ولی کار بود و اموراتمان بهتر میچرخید. شما به عنوان یک کارشناس در این باره چه نظری دارید؟
خیر؛ اینطور نیست. بنده از آن دوران بهعنوان طلایی یاد نمیکنم. دقیقا آغاز به قهقرا رفتن اقتصاد ما در دوره احمدینژاد بود. تواناییها و ویژگیهای مثبتی که در آن دوره وجود داشت و باقی مانده دوره روسای جمهور قبل بود، به مرور از بین رفت. قهقرا از جایی شروع شد که نقدینگی در کشور بدون هدف افزایش یافت و رها شد. پرداخت یارانه مستقیم و اینکه به مردم گفته شد، کار نکنید ما سرماه پول به شما میدهیم و در نهایت احساس مسئولیت را در اقشار مختلف جامعه از بین بردن، یادگار دوران احمدینژاد است.
پرداخت یارانه، بهرهوری و خدمتآفرینی افراد را در جامعه از بین برد. عزت نفس مردم گرفته شد. با این نگاه، با این روش و سیاست، سیستم اقتصادی را تغییر دادند. نقدینگی سرگردان در جامعه سرریز شد که اکنون به ۱۶۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. اگر در همان دولت به این موارد بدیهی توجه میشد به اینجا نمیرسیدیم. هر کدام از آقایان که در مسند ریاست جمهوری قرار میگیرد ارزشمند است، اما یادگارهای آنها و عمل ارزشمند یا غیر ارزشمند رؤسا، چیزی جز کارنامه آنها نیست. به همین علت بنده به عنوان یک شهروندی که سیاسی هم نیست و فعال اقتصادی و کارآفرین است، میگویم که اقتصاد همراه عامل مهم و تاثیرگذار گردش و توانمندی یک جامعه است که میتواند در سیاست هم اعمال نفوذ کرده، سیاست و جامعه را اعتلا داده و اجازه رشد بدهد.
هیچگاه با عدم تصمیمگیریهای به موقع و مناسب به جایی نخواهیم رسید. اگر آن موقع آقای احمدینژاد همان پولها را برای کمک به رشد اقتصادی کشور به بنگاهها و کارخانجات پرداخت میکرد و آنها میتوانستند اشتغال ایجاد کرده و به رشد تولید کشور کمک کنند، میشد به جای ماهی ۴۰۰۰۰ تومان به کارگران و شاغلین ماهانه ۴۰۰ هزار تومان پرداخت کرد.
در نتیجه امروز نه بیکاری شدت مییافت، نه بیپولی قشر بزرگی از مردم را دچار گرفتاری میکرد، نه فقر و فحشا و گسست خانواده و طلاق و غیره را شاهد بودیم، زیرا با آن نقدینگی میشد اشتغال ایجاد و ثروت آفرینی کرد. عامل همه مشکلات و ناهنجاریهای اجتماعی، بیکاری و بیپولی است. جوانی که شغل داشته باشد، برای خود درآمد دارد، آینده دارد، برنامه دارد و میتواند تشکیل خانواده بدهد و امید به زندگی بالا میرود. اینها مسائلی است که سیاستمداران خیلی بهتر از من میدانند. بنده کارهای نیستم؛ بهعنوان یک شهروند میگویم که دادن ۴۵ هزار تومان یارانه به مردم، بردن مردم به شرایط سخت بود.
طرحهای ضربتی اشتغال و وامهای زودبازده هم داده شد. به تولیدگران و صاحبان صنایع کوچک وامهایی داده میشد که همینها توده مردم را از عملکرد احمدینژاد را مثبت ارزیابی میکنند. یا بحث مسکن مهر و وامهای مسکن روستایی و غیره را نکات مثبت کارنامه او قلمداد میکنند.
بله؛ همین مسکن مهر؛ فارغ از بحث امنیت آنها و نوع مصالح به کار رفته، چند درصد از مردمی که ساکن این خانهها هستند، از آن رضایت دارند و حس صاحبخانه بودن را دارند. در همین رودهن و بومهن اصلا کسی در مسکن مهرها ساکن نشده است. پرند و اشتهارد را نگاه کنید. برای ساخت و ساز این شهرکها و خانهها افرادی مشغول به کار شدند و برای مدتی اشتغال ایجاد شد اما پولها و بودجه در چه مکانهایی صرف شد؟ آیا اکنون این خانهها قابلیت استفاده را دارند؟ خیر؛ فقط پولهای زیادی را داخل نهری ریختند و رفت. مسکن مهر بیل زدن و شخم زدن زمینی بود که در آن نه بذری کاشته شد، نه آبی داده شد و نه رسیدگی شد.
اگر کاری بدون توجه به زیرساختهای آن انجام شود، بهرهبرداری از آن امکانپذیر نخواهد بود. بسیاری از کارها و پروژههایی را میشد انجام داد که برای کشور درآمدزایی کند. در حوزه کاری خودم میگویم که نقدینگی کلان مسکن مهر میشد در حوزه راهسازی و ترانزیتی خرج شود. ایران بستر ترانزیتی فوقالعادهای دارد. همان آقای دولت پول مسکن مهر و غیره را میتوانست در توسعه ناوگان جادهای و مسیر ترانزیتی هزینه کند. نفت ایران تحریم میشد.
نفتمان را نمیتوانستیم بفروشیم؟ به جهنم. راه ما، مسیر ترانزیتی ایران، کلید توسعه ماست. جاده داریم، کامیون داریم، راه داریم، در مسیر ترانزیتی بینالمللی قرار داریم. هر کسی بخواهد از شرق به غرب و بالعکس برود باید بیاید سراغ ایران و از جادههای ما استفاده کند. این یعنی درآمدزایی، اشتغال، امتیاز فوقالعاده. بودجه باید در این جاها هزینهها میشد. کارآفرینها این چیزها را میفهمند، آیا مسئولان و سیاستمداران این مسائل را نمیدانستند؟
بیشترین آسیبی که به بخش خصوصی در دوران احمدینژاد و سیاستهای دولت او وارد شد چه بود؟
اتخاذ سیاستهای نادرست دولت احمدینژاد به همه بخشهای اقتصادی، تجاری و صنعتی آسیب زد. بخش راهسازی و حمل و نقل، مسکن و اشتغال جوانان را که عرض کردم. ما در دورههای گذشته هم بحث وامهای زودبازده را داشتیم؛ در دولت اصلاحات که معلوم نشد آقایان به چه کسانی پرداخت کردند و آن وامها چه شد و کجا رفت. بسیاری از پولها بازنگشت که منجر به معوقات کلان بانکی شده است. آن موقع هم باید وامها به کارها و پروژههای ویژهای داده میشد که نشد. اما به همه وام دادند و بدون حساب و کتاب مردم گرفتند و بردند مسکن و زمین خریدند. قصه مسکن از دوران اصلاحات شروع شد و به این نقطه رسید. اگر طرفدار یک سلیقه یا ذهنیت سیاسی هستیم که نباید کورکورانه تابعیت یا از عملکردها دفاع کنیم. هر اشتباهی باید بیان شود.
مجموعه، دولت، جامعه و کشوری موفق میشود که در آن قدرت پذیرش انتقاد و حتی تحمل تفکر منتقد و مخالف خود را داشته باشد. اگر در سیاست به این سمت حرکت کردیم، موفقیت حاصل خواهد شد. بنابراین باید اذعان داشت که متاسفانه سیاست درست و دورنمای منطقی در اقتصاد ایران مشاهده نمیشود. باید در این زمینه با همفکری همه احزاب و گروهها و تفکرات کار کرد و برنامهریزی داشت. هدف باید خدمت به کشور باشد.
آینده اقتصادی و تجاری کشور را با توجه به رویدادهای چند ماه اخیر، چگونه میبینید؟
یک آینده، آرزو و آمال است، یک آینده اتفاقی است که روی خواهد داد. آرزوی من این است که ذهنیت و تفکر عقلایی در تصمیمگیریهای کشور به گونهای موثرتر و دقیقتر شکل بگیرد. تصمیمگیریها بجا و درست باشد. اصطلاح رانندهها را بهکار میبرم؛ اگر با همین فرمان جلو برویم، جاده میپیچد و خودرو ما نخواهد پیچید.
شما صاحب یکی از بزرگترین شرکتهای حمل و نقل جادهای در کشور هستید و سابقه رانندگی کامیون را هم دارید و با اصطلاحات رانندهها آشنا هستید، صراحتا بگویید که آیا اقتصاد ایران قیچی کرده است یا خیر؟
البته بنده گواهینامه پایه یک دارم و تریلی هم راندهام. اما پاسخ سوال شما را اینگونه میدهم که اقتصاد ایران آب و روغن قاطی کرده، اما قابلیت اصلاح و ترمیم دارد. اقتصاد ما بیماری است که به ccu رفته است. اگر پزشک حاذق و باتجربهای بالای سر این بیمار باشد، قطعا آن را از مرگ نجات خواهد داد. باید به مسائل تخصصی بنگریم و فکر کنیم. پارلمان بخش خصوصی آماده است که به دولت و سایر مسئولان کمک کند. رهبر انقلاب هم اشاره فرمودند که مسئولان صحبتهای بخش خصوصی را بشوند، راهکار بخواهند. اتاق بازرگانی «مادر تشکل» است.
عصاره اقتصاد، صنعت و تجارت کشور در این اتاق حضور دارند. تمام بازخوردهای اقتصادی و بازرگانی را تکتک دریافت میکنیم. چرا از این ذخیره تخصصی استفاده نمیشود؟ ما که حاضریم کمک کنیم و مشاوره بدهیم. مگر غیر از این است که بازرگانان و تجار و تولیدکنندگان از خود مردم هستند؟ ما در صف اول رشد اقتصادی و توسعه و تقابل با تحریمها و دشمنیهای تجاری ایستادهایم. ما پیاده نظام اقتصادیم. مسئولان صدای ما را بشنوند و از ما کمک بخواهند. بخش خصوصی همیشه آماده خدمت به کشور و مردم بوده و هست.
فرهاد فدایی
- 18
- 1